دو پوستر جدید برای راهپیمایی بزرگ این هفته

دو پوستر جدید برای حرکت بزرگ سبز کردن راهپیمایی هفته آینده (27 شهریور) تقدیم شما می شود. یک بار دیگر از خانم همشهری جوان و هنرمندمان که با وجود کمبود امکانات، این پوسترها را به سرعت برای جنبش آماده نمودند متشکّریم.
برای دیدن پوسترها در اندازه واقعی روی عکس کلیک کنید.
پوستر اول:

پوستر دوم (با درج جملات میرزاکوچک جنگلی):

من بی شرف می دانم آن کسی را که حقوق و استقلال ملت خود را با دست خود فدای شغل و مقام بیهوده کرده. تا یک ملّتی را اسیر چند نفر خودخواه افراطی که در افراط خود غیر از ریاست چیز دیگری نمی خواهند قرار دهند. من استقلال ایران را می خواهم. من بقای اعتبار ایران را طالبم. من راحت ایرانی و همه ابناء بشر را بی تفاوت دین و مذهب شایقم. (میرزا کوچک جنگلی)

خبر: افشای تلاش کودتاگران برای جلوگیری از تحقیق در مورد جنایات

موضوع اول در مورد دستور مستقیم رئیس دولت کودتا برای حمله به کمیته پیگیری است:
یک منبع آگاه در شورای امنیت ملی فاش کرد: حمله به کمیته پیگیری با دستور مستقیم احمدی نژاد صورت گرفته است

احمدی نژاد در جلسات قبلی این شورا به تشکیل این کمیته و کمیته های مشابه معترض بود و تاکید داشت باید به صورت قاطع با این حرکات برخورد شود تا کسانی احساس نکند می توانند در اینگونه موارد وارد شوند. در حالی که پرويز سروري نماينده مردم تهران و رئيس كميته بازداشت شدگان اخير در دبير خانه شورای عالی امنيت ملی مدعی است «كارها ادامه دارد» اما با یورش دیروز نیروهای امنیتی به کميته پیگیری امور زندانيان پس از انتخابات بیش از گذشته بر نمایشی بودن این نوع پیگیری ها صحه گذاشته شد.
یک منبع آگاه در شورای عالی امنیت ملی به خبرنگار رویداد گفت: به باور بسیاری از اعضای کمیته بازداشت شدگان در شورای امنیت ملی نتیجه حاصل نباید فرق چندانی با نتیجه حمله نیروی انتظامی در 18 تیر 78 به کوی دانشگاه داشته باشد. در آن زمان در نتیجه ای غیر قابل قبول و تاسفبار نیز تنها یک سرباز به جرم دزدیدن ریش تراش از خوابگاه دانشجویان محکوم شد.
این منبع آگاه افزود: حمله به کمیته پیگیری امور زندانیان با دستور مستقیم محمود احمدی نژاد صورت گرفته است. وی در جلسات قبلی این شورا به تشکیل این کمیته و کمیته های مشابه معترض بود و تاکید داشت باید به صورت قاطع با این حرکات برخورد شود تا کسانی احساس نکند می توانند در اینگونه موارد وارد شوند.
لازم به ذکر است این کمیته بعد از وقوع فجایع پس از انتخابات به ریاست دکتر علی بهشتی، فرزند شهید بهشتی فعالیت خود را زیر نظر ستاد میر حسین موسوی و مهدی کروبی تشکیل شده بود.


افشاگری دوم از سوی شیخ اصلاحات در نامه ای که به صادق لاریجانی نوشت نمود یافت:
افشای دستور فرمانده سپاه برای پنهان کردن اسناد جنایات و تجاوزها

رئوس گفته های مهدی کروبی را در اینجا می آوریم و متن کامل آن را می توانید در اینجا بخوانید:
مهدی کروبی:
- من شرح جلسات خود با نمایندگان جنابعالی و برخی مسائل حاشیه ای آن را که به پلمپ دفتر شخصی و حزبی من منجر شد با شما در میان می گذارم تا به وظیفه شرعی و ملی خود عمل کرده باشم. باشد که آیندگان نگویند مهدی کروبی با فشار و تهدید و بزن و ببند کوتاه آمد و پا پس کشید و درخانه خزید و صدای حق خواهی اش کوتاه شد.
- ما دو جلسه با آقایان محترم "خلفی ، محسنی اژه ای و رئیسی" داشتیم که این جلسات به صورت مطلوب و مناسبی نیز پیش رفت و در آنها گوشه ای و تعدادی اندک از اسنادی که نشانگر برخی اتفاقات ناگوار و غیرقابل بخشایش در روزهای پس از انتخابات بود ارائه و بازگو شد. در جلسه اول سه سند درباره سه نفر همراه با سی دی و مدارک لازم ارائه شد که نشانگر تجاوز و شکنجه و برخی اعمال رخ داده بر دختران و پسران در بازداشتگاههای مشخص و نامشخص بود. علاوه بر ارائه این سه سند، اشاره ای نیز به صورت شفاهی به اتفاقاتی شد که برای دو دختر یعنی ترانه موسوی «واقعی» و سعیده پورآقایی رخ داده بود. جلسه دوم نیز دوشنبه هفته جاری برگزار شد و حدود سه ساعت نیز به طول انجامید و در این جلسه نیز در کنار بحث های فراوان، من سندی جدید ارائه کردم البته با این قید و شرط که نباید به واسطه این افشاگری و حق خواهی، برای آن فرد و خانواده اش اتفاقی رخ دهد؛ اتفاقاتی از آن دست که پیش از این و در زمان مسئولیت دادستان سابق تهران برای یکی از افرادی که من به عنوان سند معرفی کرده بودم پیش آمد و برخی مشکلات خانوادگی و شارهای جدید مترتب بر آن خانواده شد.
- جلسه ما با کمیته منتخب به خوبی خاتمه یافت. اما فردای آن روز ورق برگشت. جمعیتی با حکم دادستانی آمدند و به دفتر من حمله آوردند. آنجا را مورد تجسس قرار دادند و به تجسس در وسایل نیز بسنده نکردند که حتی نوشته ها و نامه های شخصی و چکها و اسناد خصوصی من را نیز مورد تجسس قرار دادند و بردند. آخر امر نیز دفتر را پلمپ کردند و به آذوقه ای که به رسم هرساله برای اطعام مساکین در انجا انبار کرده بودم نیز توجهی نکردند و آنها را نیز مشمول توقیف خود قرار دادند و آقای داوری سردبیر سایت حزب اعتماد ملی را هم دستگیر و با خود بردند. کار پلمپ دفتر شخصی من تمام نشده بود که دفتر حزب اعتماد ملی را نیز که من دبیرکل آن هستم مورد تجسس قرار داده و وسایل و اسناد یک حزب ثبت شده در ذیل قوانین جمهوری اسلامی را نیز برخلاف قوانین کشور ضبط و سرانجام دفتر حزب را هم پلمپ کردند.
- من مانده ام که آیا این اتفاقات که همگی در روز سه شنبه رخ داد نتیجه جلسه ای است که من روز دوشنبه با هیات منتخب شما داشته ام؟ متعجبم ، نه از آن رو که چرا با مهدی کروبی چنین می کنند بلکه از ان رو که چگونه عده ای متوهمانه تصور می کنند مهدی کروبی فرزند احمد با این بگیر و ببندها ازمیدان به در می رود و صدایش خفه می شود.
- هراتفاق ناگوار و ناشایستی در جمهوری اسلامی ممکن شده است و دیگر هیچ چیزی دور از انتظار نیست.
- وقتی می بینم فرماندهی یک نهاد نظامی - که مدارک آن نیز موجود است- در نامه ای به وزارت بهداشت و درمان دستور می دهد که تحویل کپی اسناد و مدارک پزشکی به کلیه مجروحین و مصدومین حوادث اخیر ممنوع است، و بیمارستان ها را از تحویل اسناد به مجروحان و مورد تعدی قرار گرفتگان ممنوع می کند، بیش از پیش مصر می شوم که بفهمم دلیل این تهدیدها و واهمه ها چیست؟
- نگذارید که نیروهای مسلح و شبه نظامی بعد از فرمانروایی بر عرصه سیاست و طبابت، به فکر دخالت در کار قضاوت بیافتند و قله ای دیگر را به مفتوحات خود از پس انتخابات ریاست جمهوری دهم بیافزایند و کار را از این که هست خراب تر سازند.
- به نقل از شما مدعی بود که جنابعالی گفته اید باید به شکایات و گزارش ها تا نهایت ماجرا، رسیدگی شود. اما پرسش من این است که آیا با وجود این تهدیدها و توهین ها و ارعاب ها رسیدگی به فجایع و شکنجه های پس از انتخابات ممکن خواهد بود؟

نامه شدیداللحن دکتر سروش به آیت الله خامنه ای


ما زوال استبداد دینی را جشن خواهیم گرفت

عروسی خونین پایان یافت و داماد دروغین به حجله در آمد.
صندوق ها بر خود لرزیدند و دیوان در تاریکی رقصیدند.
قربانیان در کفن های سپید به نظاره ایستادند و زندانیان با دست های بریده کف زدند
وجهانیان یک چشم خشم ویک چشم نفرت، داماد را بدرقه کردند.
چشم روزگار فاش گریست و خون از سر ایوان جمهوری گذشت.
شیطان خندید و آنگاه ستاره ها خاموش شدند و فضیلت به خواب رفت.

آقای خامنه ای،

که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای؟
ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده
وصال دولت بیدار ترسمت ندهند
که خفته ای تو در آغوش بخت خوابزده
درین قحط سال فضیلت و عدالت همه از شما شاکی اند و من از شما متشکرم. "زان یار دلنوازم شکری است با شکایت." نه اینکه شکایتی نداشته باشم. دارم و بسیار دارم اما آنها را با خدا در میان نهاده ام. گوشهای شما چندان از ستایش و نوازش مداحان پر و سنگین شده است که جایی برای صدای شاکیان ندارد. ولی من از شما بسیار متشکرم. شما گفتید که "حرمت نظام هتک شد" و آبروی آن به یغما رفت. باور کنید که در تمام عمر خود خبری بدین خوشی از کسی نشنیده بودم. آفرین بر شما که نکبت و ذلت استبداد دینی را اذعان و اعلام کردید.
شادم که آخر الامر آه سحرخیزان به گردون رسید و آتش انتقام الهی را برافروخت. شما حاضر بودید آبروی خدا برود اما آبروی شما نرود. مردم به دیانت و نبوت پشت کنند اما به ولایت شما پشت نکنند. شریعت و طریقت و حقیقت مچاله شوند اما ردای ریاست شما چین و چروک نخورد. اما خدا نخواست. دلهای سوخته و لبهای دوخته و خونهای ریخته و دست های بریده و دامانها ی دریده نخواستند و نگذاشتند. پاکان و پارسایان و پیامبران نخواستند. محرومان و مصلحان و ستم کشیدگان و ستم ستیزان نگذاشتند.
"پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن،" قصه جمهوری ولایی شما بود. و اینک خدا را شکر که پرده عصمت دروغین این دیو دریده شد. رازش فاش و مشتش باز شد و تردامنی اش بر آفتاب افتاد. و جهانیان با خشم و حیرت آن را برهنه مشاهده کردند.
آقای خامنه ای،
می دانم که روزهای تلخ و سختی را می گذارنید. خطا کرده اید، خطایی سخت. تدبیر این خطا را من دوازده سال پیش به شما نشان دادم. گفتم آزادی را چون روش برگیرید. از حق بودن و فضیلت بودنش بگذرید. آن را برای رسیدن به حکومتی کامیاب به کار گیرید. این را که می خواهید؟. چرا شیپور را از سر گشاد می زنید؟ چرا میان مردم عسسان و خفیه نویسان و جاسوسان می گمارید تا ضمیر آنان را بخوانند یا به حیله و ترفند، سخنی از زیر زبانشان بکشند، و راست و دروغ و نارس و ناقص بشما گزارش دهند؟ مطبوعات را، احزاب را، انجمن ها را، ناقدان را، مفسران را، معلمان را، نویسندگان را ... آزاد بگذارید ، مردم به صد زبان حکایت خود را آشکارا خواهند گفت و پنجره های خبر و نظر را بر روی شما خواهند گشود وشمارا در تدبیر ملک وتنظیم نظام یاری خواهند کرد. مطبوعات را خفه نکنید. آنها ریه های جامعه اند. اما شما از بیراهه و کژراهه رفتید. و اینک در طلسم تهلکه ای افتاده اید و قربانی نظام بسته ای شده اید که دیرگاهیست خود آن را آفریده اید، که نه نقد در آن می روید نه نظر، نه علم نه خبر. گمان می کنید با خواندن بولتن های محرمانه و گوش کردن به مشاوران گوش به فرمان، خبرهای کامل و جامع را به چنگ می آورید. اما هم انتخاب خاتمی هم انتخاب سبز موسوی باید به شما نموده باشد که افیون استغنا وافسون استبداد، زیرکی و دانایی را از شما ستانده است. و اینک برای جبران آن گناه ناشی از جهل ناشی از استبداد، دست به ارتکاب گناهان بزرگتر می زنید. و خون را به خون می شوئید مگر طهارتی حاصل کنید.
خیانت و تقلب کم بود دست به قتل و جنایت بردید، خیانت و جنایت بس نبود تجاوز به زندانیان را بر آن افزودید، قتل و تجاوز و تقلب هنوز کم بود تهمت های جاسوسی و ناموسی را هم بر آن اضافه کردید. درویشان و روحانیان و نویسندگان و دانشجویان را هم امان ندادید و از دم تیغ گذراندید. عاقبت هم به جانیان و بانیان جایزه دادید و به ریش همه خندیدید و ریش سرباز بی نوایی را گرفتید که چرا ماشین ریش تراشی را به سرقت برده است!
از صبر خدا در شگفت بودم. می دانستم که
لطف حق با تو مداراها کند
چون که از حد بگذرد رسوا کند
می دانستم که مادران داغدار و پدران سوگوار در خفا می سوزند و می گریند و به زبان حال و قال با خدا می گویند:
ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا ( خداوندا ما را از این محیط پرستم نجات بخش وبرای ما یاوری بفرست.)
می دانستم که "چه دست ها که ز دست تو بر خداوند است." زندانها معبد بود و عابدان روز و شب در سجود، سقوط ولایت جایر را از خدا به دعا می خواستند (و می خواهند).
ندای آقا سلطان که به خاک شهادت افتاد و حنجره اش به گلوله ستم سوراخ شد به درگاه سلطان عالم نالیدم که بازهم ندای خلایق را نمی شنوی؟ چون عیسی بر صلیب گله کردم که "خدایا چرا ما را رها کرده ای"، مگر سیاهکاران را نمی بینی که سبزها را سرخ کرده اند، مگر عبوسان و ترش رویان را نمی نگری که شیرینی ها را تلخ کرده اند، سوختن خرمن امنیت و کرامت انسان را می نگری و ذلت اعتراف زندانیان و شوکت شریرانه ستمگران را می بینی و بازهم استغنا می ورزی؟
تا روزی که آن اقرار مجبورانه و مکروهانه یعنی آن کلمات سه گانه را شنیدم: "هتک حرمت نظام" ،که چون حدیث سرو و گل و لاله و چون ثلاثه غساله جان بخش بود. گویی کلمات آن خطیب نبود. کلمات تو بود خدایا که در خطابه جاری شد. دانستم که دست به کار اجابت شده ای و باد را فرمان داده ای تا آتش را به کشتزار فرومایگان ببرد. سجده کردم و سپاس گزاردم که
آفرین ها بر تو بادا ای خدا
بنده خود را ز غم کردی جدا
آتشی زد او به کشت دیگران
باد آتش را به کشت او بران

آقای خامنه ای،
می خواهم به شما بگویم دفتر ایام ورق خورده است و بخت از نظام برگشته است ، آبرویش به یغما رفته است و طشت رسوائیس از بام تاریخ افتاده است. کشف عورت شده است. خدا هم از شما رو گردان شده و ستاریت خود را باز گرفته است. آن دلیری ها که در کنج خلوت و در پرده تزویر می کردید فاش شده است. آه جگرسوختگان و جان باختگان و دهان دوختگان کارگر افتاده است و دامان و گریبان شما را سوخته است. خائفم که بگویم باب توبه هم به روی شما بسته شده است. شریعت هم از شما شفاعت نخواهد کرد که مشروعیت از شما گریخته است. ایران سبز از این پس دیگر آن ایران سیاه و ویران نیست. سبزی وسپیدی این جنبش به عنایت و اجابت الهی بر سیاهی جور شما پیشی گرفته است. خاک و آب و آتش و ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا به فرمان خدا بر علیه شما بشورند.
سالها اعوان و انصار شما زیر چتر حمایت و ولایت شما چون شغالان گرسنه در پوستین خلق افتادند و امنیت و عدالت را از مردم ربودند، دهانشان را بستند، عزتشان را ستاندند، راحتشان را گرفتند، گلویشان را فشردند، خون در دل و اشک در چشمشان نشاندند، زهر قساوت را به آنان چشاندند و چون قومی اشغال شده به اسارتشان گرفتند، حقوقشان را پامال کردند، آزادیشان را به تاراج بردند، حرمتشان را شکستند، افکارشان را به سخره گرفتند، دینشان را وارونه کردند، کارخانه مقدس تراشی تراشیدند، و به نام دین خرافه فروختند، کامشان را تلخ و روزشان را شب کردند، دست خیانت در صندوق آراء شان گشودند، و پای اهانت بر کرامتشان نهادند، دانشگاه ها را به دست جهال سپردند، و بیت الاحزانی بنام صدا و سیما را از دروغ و تهمت انباشتند، و درس غلامی و غمناکی به مردم دادند. نظر حرام نمودند و خون خلق حلال، اجتماعات دروغین و گزاف بر پا کردند، و لاف زنان به مردم دنیا فروختند که همگان عاشقان سینه چاک نظام ولایتند. در زندانها و قتلگاه ها از قتل و تجاوز و تعدی و ضرب و شتم و جرح و شکنجه آن کردند که مغولان نکردند، شرع و قانون را زیر پا گذاشتند، و علم جهل و تعصب برافراشتند، نادانان را بر کشیدند و دانایان را فروکوفتند، لذت را از جوانان و حرمت را از پیران دریغ داشتند، آیت الله های رنگین ساختند و فتاوای سنگین از آنان گرفتند تا نویسندگان و ناقدان را به طناب توحش خفه کنند و به ساطور سبعیت بند از بند بگشایند، در پی مالیخولیای دشمن ستیزی هر روز مهلکه ای و معرکه ای تراشیدند و جمعی را به بند کشیدند، و اقاریر مضحک بر زبانشان نهادند و کیفرهای مهلک بر جانشان. عمله استبدادنظامی و قضایی بیداد را به نهایت رساندند، گویی نظام قسم خورده بود که از صدام و حجاج چیزی کم نیاورد.
این مکرهای سرد و رندی های واژگونه و زیرکی های ابلهانه، و ستم های آشکار و نهان و زور و تزویر های گران و حق کشی ها و آدم کشی ها و تقلب ها و تخلف های پر عفونت ودراز مدت ، آتشی در وجدان رعیت افروخت که کاشانه ولایت را بسوخت. آن اعتراض پس از انتخابات نه "رزمایش" بود، نه" فتنه" و نه" مسجد ضرار" (که دارالضرب شما هر روز مهری بر آن می زند)، بل طغیان و غلیان غیرت بود بر علیه غارت. وجدانهای بیدار، بر رای خود، بر انتخاب خود، بر حقوق شهروندی خود، بر آزادی اندیشه خود، غیرت ورزیدند و بر غارتگران رای و حقوق و آزادی، آرام و متین شوریدند. دزدان سراسیمه بر خود پیچیدند،ولی ما صدای خنده خدا را شنیدیم که در فضا پیچید. او از ما راضی بود. دعای ما را شنید و جانیان و بانیان را رسوا کرد. مرگ ترانه (موسوی)، ترانه مرگ استبداد بود.
آقای خامنه ای،
بارها حافظان ،حکام جائر زمانه را بزبان رمز موعظه کردند که:
با دعای شب خیزان ای شکر دهان مستیز
در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی

و گفتند:
مکن که کوکبه دلبری شکسته شود
چو بندگان بگریزند و چاکران بجهند
نشنیدند و عاقبتشان را شنیدی.
جنبش سبز برای آفریدن ایرانی سبز اکنون محکم نهاد شده است. چون شجره طیبه ای که پایی در زمین و سری در آسمان دارد و به اذن خدا در ثمر بخشی است (اصلها ثابت و فرعها فی السماء - سوره ابراهیم). این جنبش شهید سبز خود، شعر و شاعر سبز خود، ادب و هنر و گوینده و گفتمان سبز خود را پیدا کرده است. محصول بیست سال جهاد فرهنگی و دردمندانه روشنگران و پیکارگران عرصه سیاست و فرهنگ است. بیهوده می کوشید با نظامی گری و انوری پروری به سبک سلطان سنجر و سلطان محمود آن را در هم بشکنید. خود را مگر بشکنید.
این نه آن شیر است کز وی جان بری
یا ز پنجه قهر او ایمان بری

فرو ریختن رعب رعیت و زوال مشروعیت ولایت بزرگترین دستاورد شورش غیرت بر غارت بود و شیر خفته شجاعت و مقاومت را بیدار کرد. نه تطاول نظامیان نه تجاوز حرامیان،نه خاک افشاندن در چشم مروت نه باد افکندن درآستین ژنده قدرت، نه تکیه بر سبعیت حیوانی نه حمله به علوم انسانی، نه مداحی مداحان مزدور نه شاعری شعر فروشان کم شعور ،هیچکدام قامت مقاومت را خم نخواهند کرد. استبداد دینی رسوای کفر و دین شده است. و در مزرع سبز جنبش هنگام دروی آن رسیده است. ما این را به دعا از خدا خواسته ایم وخدا با ماست.
برگشتن بخت و روزگار شاهدی شیرین تر از این ندارد که عیدهای شما همه عزا شده است. و هر چه روزی شما را می خنداند اینک می گریاند و می لرزاند. دانشگاهی که می خواستید به پابوس شما بیاید، اکنون به کابوس شما بدل شده است. تظاهرات خیابانی، اجتماعات آئینی، رمضان و محرم ،حج و روضه و ماتم همه برای شما نماد نحوست شده اند و به زیان شما روان می شوند.
ما نسل کامکاری هستیم.ما زوال استبداد دینی را جشن خواهیم گرفت.
جامعه ای اخلاقی و حکومتی فرادینی طالع تابناک مردم سبز ماست.
ما آزادی را ارج خواهیم نهاد و قدر خواهیم دانست، همان آزادی که شما به آن ظلم کردید و قدرش را ندانستید و اکنون مظلمه اش را می برید. فاشیسم مشربان به شما فروختند که آزادی یعنی بوالهوسی و اباحی گری و لاابالی روشی. و ندانستید که شفای امراض مهلک نظام شما در این خجسته آزادی است. بی جهت بدنبال مفسدان اقتصادی می گردید (که در آن هم عزمی و جدیتی نیست). اگر مطبوعات را آزاد می گذاشتید، فسادها را رو می کردند و مفسدان جرات فساد نمی کردند. می گذاشتید نقد شما را بگویند تا شما هم به ورطه استبداد رای و نخوت شوکت و فساد قدرت در نمی افتادید. می گذاشتید سخن راستین مردم را با شما در میان بگذارند تا مستی بی خبری از سرتان بپرد. آنها مدارس میهن اند، نه "پایگاه دشمن." و چه باک که درهای مدارس باز باشد و شما هم در آن شاگردی کنید.
ما دیانت را هم ارج خواهیم نهاد، همانکه شما آن را بازیچه مصالح قدرت خواستید و بنام آن درس غلامی و غمناکی به مردم دادید و ندانستید که شادی و آزادی با ایمان راستین همپیمانند و اجبار فقیهانه، حریت مومنانه را می ستاند و قدرت شریعت مدار هم قدرت و هم شریعت را فاسد می سازد. حکومت بر مردمی شاد و آزاد و آگاه و چالاک افتخار دارد نه رعیتی دربند و غمناک.

*************
با خود می گویم برای که اینها را می نویسم؟ برای نظامی که بخت از او برگشته و آب از سرش گذشته وتشنه در سراب مانده وخیمه بر خراب زده و چشم نجابتش بسته و ستون صلابتش شکسته و از چشم خواص و عوام افتاده و طشت رسوائیش از بام افتاده است؟ و آنگاه به یاد می آورم کلام خالق سبحان را در ذکر حکیم که:
و اذ قالت امه منهم لم تعظون قوما الله مهلکم او معذبهم عذابا شدیدا قالوا معذره الی ربکم و لعلهم یتقون (آنان پرسیدند چرا کسانی را موعظه می کنید که خدا قطعا هلاک و عذابشان خواهد کرد، موعظه گران گفتند عذری است تا خدا ما را به گناه آنان نگیرد، شاید هم پند ما در آنان درگیرد - سوره اعراف 164)
بارخدایا تو گواه باش، من که عمری درد دین داشته ام و درس دین داده ام. از بیداد این نظام استبداد آئین برائت می جویم و اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کرده ام از تو پوزش و آمرزش می طلبم.
ای خدای خرد و فضیلت! به صدق سینه مردان راستگو و به آب دیده پیران پارسا دعای ما را هم با دعای سحرخیزان و روزه داران و عابدان و صالحان همراه کن و شکوه دردمندانه ما را بشنو و بر سینه های بریان و چشم های گریان ستمدیدگان رحمت آور و بیش از این خلقی را پریشان و خروشان مپسند. دوستان خود را به دست دشمنان مسپار و خرد و فضیلت را از اسارت این نامردمان به در آر
. باد را بگو تا خیمه استبداد را بر کند و آتش را بگو تا ریشه بیداد را بسوزاند. آب را بگو تا فرعون ها را غرق کند و خاک را بگو تا قارون ها را در خود کشد. ابرها وباران ها را بگو تا رحمت و عدالت و شادی و شفقت بر این قوم مظلوم محروم ببارند و خارزار رذیلت ظالمان را به گلزار فضیلت عادلان بدل کنند.

آب و دریا ای خداوند آن توست
باد و آتش جمله در فرمان توست
گر تو خواهی آتش آب خوش شود
ور نخواهی آب هم آتش شود
تو بزن یا ربنا آب طهور
تا شود این نار عالم جمله نور

رمضان مبارک 1430 قمری
شهریور 1388 شمسی
عبدالکریم سروش

نامه اعتراض ۱۷۱ نفر از استادان دانشگاه‌هاي معتبر جهان، مدال آوران المپيادهاي علمي و دانشجويان دکتری

۱۷۱ نفر از اساتید ایرانی دانشگاه‌های معتبر دنیا، مدال آوران المپیادهای علمی در سطح ملی و بین‌المللی و دانشجویان مقطع دکتری در دانشگاه‌های داخل و خارج از کشور، طی نامه‌ای به ریاست جدید قوه قضائیه، خواستار آزادی اسرای دربند به خصوص جوانان و دانشجویانی که در حوادث پس از انتخابات دستگیر شده بودند، گردیدند. در این نامه آمده است: «امروز دشمن قسم خورده‌ي ملت معرفي مي‌گردند، برچسب کودتاچي و مزدور بيگانه مي‌خورند و ناگزير به اعترافاتي مي‌شوند که بيش از هرچيز، يادآور جملات گاليله در بيدادگاه قرون وسطي است، آن‌گاه که گفت: «خورشيد دور زمين مي‌چرخد». گفتنی است در این نامه به طور خاص به نام محمدرضا جلایی پور، برنده مدال طلای المپیاد ادبی کشور در سال ۷۹، رتبه اول کنکور سراسر در سال ۸۰ و دانشجوی ممتاز دکتری دانشگاه آکسفورد اشاره شده است و امضاکنندگان این نامه خواستار آزادی هر چه سریع‌تر وی شده‌اند. همچنین جمع آوری کنندگان این امضاها تاکید کرده اند که دانشجویان مقطع دکتری، اساتید و مدال آوران در المپیادهای علمی که همچنان مایلند این نامه را امضا کنند و تاکنون موفق نشده‌اند، می‌توانند با مراجعه به وبلاگ www.freejalaeipour.blogfa.com که برای آزادی این دانشجوی نخبه دربند راه اندازی شده و قرار دادن مشخصات خود در بخش نظرات، این نامه را امضا کنند. متن این نامه که در اختیار سایت نوروز قرار گرفته به شرح زیر است:
رياست محترم قوه قضاييه، حجت‌الاسلام صادق لاريجاني
با سلام و آرزوي قبولي طاعات
هفتاد روز از دستگيري جمعي از فرزندان اين آب و خاک مي‌گذرد. آنان که شعله‌ي وجودشان، تنور انتخابات را فروزان کرد، اما افسوس که نان را ديگران خوردند و ايشان را جز سوختن در آتش تنور هيچ نماند. اگر آهنگ صداي آنان نبود، جز بانگ طبل و دهل دولت که از رسانه‌ي موسوم به ملي و روزنامه‌ها و تريبون‌هاي به ظاهر عمومي و به واقع خصوصي برمي‌خاست، چه طنيني در گوش جامعه مي‌پيچيد؟آن زمان که رئيس جمهور، سوار بر مرکب دولت، با ساز و برگي فراهم آمده از بيت‌المال، پيشاپيش سپاهي از وزيران، فرماندهان، سرداران، استانداران و فرمان‌داران در آوردگاه انتخابات يکه‌تازي مي‌کرد، اگر اين گروه کوچک از فرزندان ملت با سلاحي از آبروي خويش به ميدان نيامده بودند، مردم را چه شور و اميدي براي آمدن به اين عرصه بود؟ اگر دولت را رقيبي نبود، آيا ميداني بود که هشتاد و پنج درصد مردم را به گرد خود جمع کند؟ميزان راي ملت است. ولي افسوس آنان که تا ديروز با نام و قلم و بيان خويش، حماسه‌ي حضور سبز مردم در انتخابات را رقم زدند و هر دو کفه‌ي اين ميزان را به نفع مشروعيت نظام سنگين نمودند، امروز دشمن قسم خورده‌ي ملت معرفي مي‌گردند، برچسب کودتاچي و مزدور بيگانه مي‌خورند و ناگزير به اعترافاتي مي‌شوند که بيش از هرچيز، يادآور جملات گاليله در بيدادگاه قرون وسطي است، آن‌گاه که گفت: «خورشيد دور زمين مي‌چرخد».در بين ايشان جوانان و دانشجوياني ديده مي‌شوند که راحت صبح و شام را بر خود حرام کردند. با شعور اجتماعي خويش در درياي آرام جامعه چنان مردانه دست و پا زدند که موجي برخاست و شوري در دل‌ها افتاد و ميليونها برگ راي به صندوق جمهوري اسلامي ايران ريخته شد. افسوس که شور نخستين حرکت‌هاي اجتماعي آنان، گناهي شد بر پرونده‌ي کردارشان، طنابي افکنده بر دست و گردنشان، و نمکي بر زخم دل ملت، و اکنون مي‌بايست سپيدترين روزهاي عمر خويش را در سياهچال حکومت تباه کنند. و در اين ميان «محمدرضا جلائي‌پور» عزيز. او که تا ديروز عکسش به عنوان رتبه اول کنکور سراسری، زيبنده‌ي روزنامه‌ها بود و کارگزاران فرهنگ همین خاک بر گردنش مدال طلاي نخست المپياد ادبي کشور را آویخته بودند و هم اکنون نیز مشغول به پایان رساندن رساله دکتري جامعه‌شناسي خود در يکي از معتبرترين دانشگاه‌هاي جهان، آکسفورد، است و خانواده‌اش مهد پرورش سه شهيد انقلاب اسلامي امروز عکسش را باید برای آب و تاب دادن به خبرهاي دادگاه براندازان مخملي ببینیم و خانواده‌اش را حيران در پشت دربهاي اوين. اين ملک را چه شده است که به گوشه‌چشم دولت‌هاي ديگر، اتباع و وابستگان آن‌ها آزاد مي‌شوند، اما بهترين جوانان برخاسته از اين آب و خاک ماه‌ها بدون محاکمه و وکيل در بند مي‌مانند؟
دستگاه قضا را چه شده است که قاضي با گرفتن وثيقه‌اي به قيمت خون‌بهاي چند نفر حکم آزادي جلائي‌پور را به زندان مخابره مي‌کند و چند ساعت بعد دادستان قراري بر پرونده مي‌نهد و حکم را باطل مي‌کند؟ آيا جناب دادستان نمي‌دانند که هزاران جوان و نخبه‌ي ايراني در جاي‌جاي کره‌ي خاکي آزادي اين جوان نخبه‌ي کشور و ديگر جوانان را لحظه شماري مي‌کنند؟ آيا اين قبيل برخوردهاي حکومت پيامدي جز کاهش اميد از مديريت کشور و افزايش سيل مهاجرت نخبگان دارد؟
جناب قاضي القضات! فرخنده باد بر شما مسند قضا. و به يقين مي‌دانيد که بر اين جهان کسي حکم مي‌راند که هم قاضي است و هم ناظر. او که همه بندگان را در ماه ميهماني فرمان داده بعد از هر فريضه بگويند «اللّهم فکّ کلّ اسير، پروردگارا هر اسيري را رهايي بخش». کم‌ترين چشم‌داشتمان از شما آن است که رضايت ملت را به خشنودي گروه کوچکي که بهتان نهادن به ديگران را ضامن زما‌م‌داري خويش مي‌پندارند رجحان دهيد و حکم آزادي آزادگان اسير را امضا فرماييد. باشد که مستوجب خشنودي قاضي هر دوجهان گرديد. والسلام
امضاکنندگان:
۱ - آرش اباذري - دانشجوى دكترى دانشگاه بوخوم (فلسفه)
۲ - اميد ابراهيم پور - دانشجوي دکتري دانشگاه اکول پلي تکنيک مونترال (مهندسي شيمي)
۳ - جواد ابراهيمي - دانشجوي دکتري دانشگاه اي.پي.اف.ال (علوم کامپيوتر) مدال طلاي کشوري المپياد رياضي ۱۳۷۷
۴ - سلمان ابوالفتح بيگي دزفولي - پسا دکتري دانشگاه کلتک (رياضي) مدال طلاي المپياد رياضي جهاني ۱۳۷۹، نفر اول المپياد رياضي دانشجويي جهاني ۱۳۸۰، ۱۳۸۱، ۱۳۸۳
۵ - فاطمه احمدي - کارشناس ارشد پژوهشگاه علوم انساني (زبان شناسي همگاني) مدال طلاي چهاردهمين المپياد ادبي کشور
۶ - احسان ادبي - دانشجوي دکتري دانشگاه برکلي (برق و کامپيوتر)
۷ - امين اربابيان - دانشجوي دکتري دانشگاه برکلي (برق)
۸- زهرا ارجمندی لاری- دانشجوی فیزیک دانشگاه تهران- مدال طلای المپیاد نجوم سال 86
۹- محمدجواد اردلان - دانشجوي دکتري دانشگاه آکسفورد (تاريخ) رتبه اول کنکور کارشناسي ارشد رشتهتاريخ در ۱۳۸۳
۱۰- مهسا اسدالله نژاد- دانشجوی ادبیات دانشگاه تهران- طلای المپیاد ادبی سال 86۱۱ - بهداد اسفهبد - دانشجوي کارشناسي ارشد مديريت دانشگاه تورنتو و مهندس نرم‌افزار شرکت ردهت (علوم کامپيوتر) مدال نقره المپياد کامپيوتر جهاني ۱۳۷۸ - طلاي المپياد کامپيوتر جهاني ۱۳۷۹
۱۲ - محمد اسکندري - دانشجوي دکتري دانشگاه کلارک (جغرافياي سياسي)
۱۳ - مهران اسلامي نيا - دانشجوي دکتري دانشگاه ايالتي کاروليناي شمالي (مهندسي عمران)
۱۴ - افشين اصلاني - دانشجوي دکتري دانشگاه تهران (بيوانفورماتيک)
۱۵ - علي افشاري - دانشجوي دکتري دانشگاه جورج واشنگتن (مهندسي سيستم)
۱۶ - نيايش افشردي - استاديار موسسه فيزيک نظري پريمتر و دانشگاه واترلو (اخترفيزيک) مدال نقره المپياد فيزيک جهاني ۱۳۷۵
نیلوفر افسری- دانشجوی برق دانشگاه صنعتی شریف- مدال نقره المپیاد نجوم(جهانی)سال83و84۱۷ - کيارش اميري - دانشجوي دکتري دانشگاه رايس (برق)
۱۸ - امين امين زاده گوهري - دانشجوي دکتري دانشگاه کاليفرنيا برکلي (برق) مدال طلاي المپياد رياضي جهاني ۱۳۷۹
۱۹ - علي اميني - محقق ارشد آمار در گوگل (برق)
۲۰ - مريم انصاري - دانشجوي دکتري (جامعه شناسي) مدال نقره المپياد ادبي ۱۳۷۹
۲۱- زینب انصاری- دانشجوی ادبیات دانشگاه تهران- طلای المپیاد ادبی سال 87
۲۲ - مريم اهري - فارغ التحصيل پزشکي دانشگاه تهران (پزشکي)
۲۳ - شايان اويس قرن - دانشجوي دکتري دانشگاه استنفورد (مديريت) مدال طلاي المپياد جهاني کامپيوتر۱۳۸۳ نقره المپياد جهاني کامپيوتر ۱۳۸۲
۲۴ - ايمان آگنج - دانشجوي دکتري دانشگاه مينه سوتا (مهندسي برق) مدال نقره المپياد جهاني فيزيک ۱۳۸۰
۲۵ - مهرداد بابادي - دانشجوي کارشناسي ارشد دانشگاه کمبريج (جامعه شناسي)
۲۶ - کيارش بازرگان - دانشيار دانشگاه مينسوتا (مهندسي برق و کامپيوتر)
۲۷ - مرتضي بانکه ساز - دانشجوي دکتري دانشگاه رايس (مهندسي مکانيک)
۲۸ - عليرضا بخشاي - استاد دانشگاه کويينز (مهندسي برق و کامپيوتر)
۲۹ - اشکان برنا - دانشجوي دکتري دانشگاه کاليفرنيا برکلي (الکترونيک) رتبه دوم کنکور سراسري رشته رياضي فيزيک ۱۳۸۰
۳۰ - مصطفي بشکار - پژوهشگر اقتصادي دانشگاه ييل و استاديار دانشگاه نيوهمشير (اقتصاد)
۳۱- امین بختیاری طلای المپیاد ادبی سال 86 دانشجوی جامعه شناسی دانشگاه تهران
۳۲ - سياوش بن‌عباس - دانشجوي دکتري دانشگاه تورنتو (علوم کامپيوتر)
۳۳ - اميرحسين بيرجندي - دانشجوي دکتري دانشگاه مانيتوبا (مکانيک) مدال برنز المپياد رياضي کشوري
۳۴ - آرش پارسا - دانشجوي دکتري دانشگاه برکلي (برق)
۳۵- هیوا پذیرا- دانشجوی فیزیک دانشگاه صنعتی شریف- مدال نقره المپیاد نجوم(جهانی)سال 83و84
۳۶ - محمدرضا پاکزاد - استاديار دانشگاه پيتزبورگ (رياضي)
۳۷ - سياوش پورکاملي - استاديار دانشگاه دنور (مهندسي برق و کامپيوتر) مدال نقره المپياد جهاني شيمي ۱۳۷۶
۳۸ - امين پورمحمدي - دانشجوي دکتري دانشگاه واشينگتن (اقتصاد)
۳۹ - اميرحسين پورموسي - تحليل‌گر ديناميک سيالات شرکت سيمولنت (مکانيک) مدال نقره المپياد فيزيک جهاني ۱۳۷۴
۴۰- سارا پيداوسي - دانشجوي دکتري دانشگاه ام.آي.تي (الکترونيک)
۴۱ - سيد فخرالدين ترابي - دانشجوي دکتري دانشگاه ايالتي ايلينويز (بيوشيمي) مدال طلاي المپياد کشوري شيمي ۱۳۷۹
۴۲ - شروين تقوي نژاد - دانشجوي دکتري دانشگاه کاليفرنيا ايرواين (مکانيک و هوا فضا)
۴۳- نيره توحيدي - استاد دانشگاه ايالتي کاليفرنيا (مطالعات زنان)
۴۴ - علي تيزقدم - پسا دکتري در دانشگاه تورنتو (برق و کامپيوتر)
۴۵ - تارا جاويدي - استاديار دانشگاه کاليفرنيا سن‌ديه‌گو (برق و کامپيوتر)
۴۶ - سينا جعفرپور - دانشجوي دکتري دانشگاه پرينستون (علوم کامپيوتر) دانشجوي نمونه
دانشگاه شريف
۴۷ - جاويد جعفري - دانشجوي دکتري دانشگاه واترلو (برق)
۴۸ - مهدي جعفري سياوشاني - دانشجوي دکتري دانشگاه لوزان سويس (مخابرات) مدال طلاي المپياد فيزيک کشوري ۱۳۷۸
۴۹- مريم جوزي - محقق کمپاني نب سيس (فيزيک)
۵۰ - حامد حاتمي - دانشجوي دکتري دانشگاه تورنتو (علوم کامپيوتر) مدال طلاي المپياد کامپيوتر کشوري ۱۳۷۷
۵۱ - ايمان حاجي رسولي ها - دانشجوي دکتري دانشگاه سايمون فريزر (علوم کامپيوتر)
۵۲ - آرش حجام - دانشجوي دکتري دانشگاه دنور (برق)
۵۳- حسن حسنی- دانشجوی فیزیک دانشگاه صتعتی شریف- مدال نقره المپیاد فیزیک سال 85
۵۴ - احمدرضا حدائق - دانشيار دانشگاه ايالتي کاليفرنيا سن مارکوس (علوم کامپيوتر)
۵۵ - مرتضي حکيمي - دانشجوي دکتري دانشگاه پنسيلوانيا (مهندسي مکانيک) مدال نقره المپياد جهاني فيزيک ۱۳۸۲
۵۶ - اعظم حيدري - دانشجوي دکتري دانشگاه کنکورديا (علوم کامپيوتر)
۵۷- علي خاکي فيروز - فارغ التحصيل دکتري دانشگاه ام.آي.تي (مهندسي برق و کامپيوتر)
۵۸ - فراز خسروي - دانشجوي دکتري دانشگاه بيرمنگام (مطالعه سرطان) مدال برنز المپياد جهاني زيست‌شناسي ۱۳۸۱سحر خواجه وند- دانشجوی حقوق دانشگاه تهران- مدال نقره المپیاد ادبی سال 86
۵۹ - حسن ذاکري - دانشجوي دکتري دانشگاه بريتيش کلمبيا (اقتصاد) مدال طلاي المپياد کامپيوتر کشوري ۱۳۸۰، رتبه دوم جشنواره خوارزمي ۱۳۸۳
۶۰ - محمد راغب - فارغ التحصيل دکتري دانشگاه تهران (زبان و ادبيات فارسي) مدال نقره المپياد ادبي ۱۳۷۸
۶۱ - بهنام رباطميلي - دانشجوي دکتري دانشگاه تگزاس آستين (کامپيوتر)
۶۲ - سايه رجبي - دانشجوي دکتري موسسه پريمتر (فيزيک)
۶۳ - هژير رحمانداد - استاديار دانشگاه ويرجينيا تک (مديريت) مدال طلاي المپياد شيمي ۱۳۷۵
۶۴ - محمدحسين رحمتي - دانشجوي دکتري اقتصاد دانشگاه تگزاس (اقتصاد) مدال برنز المپياد کشوري فيزيک ۱۳۷۹
۶۵ - سياوش رحيمي - دانشجوي دکتري دانشگاه مک گيل (برق )
۶۶ - مجيد رزم آرا - دانشجوي دکتري دانشگاه کنکورديا (علوم کامپيوتر)
۶۷- فرشاد رستم آبادي - محقق مرکز تحقيقات فيزيک نظري و رياضيات (علوم کامپيوتر) مدال برنز المپياد کامپيوتر جهاني ۱۳۶۹
۶۸- ثمين رشيدبيگي - دانشجوي کارشناسي دانشگاه تهران (زبان و ادبيات فارسي) مدال طلاي المپياد ادبيات ۱۳۸۵
۶۹ - آرمان رضايي - دانشجوي دکتري دانشگاه پنسيلوانيا (برق)
۷۰ - پوريا رضائيان - فارغ التحصيل ام.بي.اي دانشگاه صنعتي شريف (مديريت کسب و کار) مدال نقره المپياد جهاني رياضي ۱۳۷۶
۷۱ - ساحل رمضاني تبار - دانشجوي کارشناسي دانشگاه تهران (حقوق) مدال طلاي المپياد ادبيات ۱۳۸۴، نفر اول آزمون سراسري علوم انساني ۱۳۸۵
۷۲ - وحيد زين الديني - دانشجوي دکتري دانشگاه جانز هاپکينز (مهندسي عمران)
۷۳- غزل سادات شفائي - دانشجوي دکتري دانشگاه فلوريدا (فيزيک مواد چگال)
۷۴ - رضا سبطي - دانشجوي کارشناسي ارشد دانشگاه آلبرتا (فلسفه)
۷۵ - بشير سجاد - دانشجوي دکتري دانشگاه واترلو (علوم کامپيوتر) مدال برنز المپياد جهاني کامپيوتر ۱۳۷۶ و قهرماني مسابقات جهاني روبوکاپ با تيم دانشگاه شريف ۱۳۷۸
۷۶ - مژده سجادي - دانشجوي کارشناسي ارشد دانشگاه کالگري (مکانيک) رتبه ۳۴ كشورى در كنكور ۷۹
۷۷ - مريم سعيدي - دانشجوي دکتري دانشگاه مينه سوتا (اقتصاد) مدال طلاي المپياد رياضي کشوري ۱۳۷۸
۷۸ - هادي سلماسيان - استاديار دانشگاه اتاوا (رياضي) مدال برنز المپياد جهاني رياضي ۱۳۷۵ و طلاي المپياد رياضي جهاني ۱۳۷۶
۷۹ - سيد امين سيدي رشخوار - دانشجوي دکتري دانشگاه کارنگي ملون (بيزينس) مدال نقره المپياد کامپيوترجهاني
۸۰- انوشیروان روزرخ- دانشجوی فیزیک دانشگاه شریف- مدال طلای المپیاد نجوم سال84
۸۱ - پيام سيفي - دانشجوي دکتري دانشگاه شيکاگو (فيزيک پزشکي)
۸۲ - سرمه شادبخت - دانشجوي دکتري انستيتو تکنولوژي کاليفرنيا (برق) مدال طلاي المپياد کشوري فيزيک ۱۳۷۹
۸۳ - حسن شجاع نيا - دانشجوي دکتري دانشگاه تورنتو (برق و کامپيوتر)
۸۴- راشين شجاعي - دانشجوي دکتري دانشگاه تورنتو (مديکال بيو فيزيک)
۸۵ - سيد مهدي شجاعي - دانشجوي دکتري دانشگاه کاليفرنياي جنوبي (ژنتيک) مدال نقره المپياد شيمي کشوري ۱۳۸۰، نفر هفتم آزمون سراسري ۱۳۸۱
۸۶ - آزاده شريفي - دانشجوي کارشناسي دانشگاه تهران (ادبيات فارسي) مدال طلاي المپياد ادبي ۱۳۸۶
۸۷ - علي شريفي زارچي - دانشجوي دکتري دانشگاه تهران (بيوانفورماتيک) مدال طلاي المپياد جهاني کامپيوتر ۱۳۷۹
۸۸ - عليرضا شعباني - پسا دکتري دانشگاه پرينستون (برق)
۸۹ - آرمان شفيع لو - پسادکتري دانشگاه آکسفورد (فيزيک نظري)
۹۰ - احسان شفيعي پور فرد - دانشجوي دکتري دانشگاه ايلينويز (اقتصاد) رتبه سوم کنکور سراسري ۱۳۸۰
۹۱ - فاطمه شمس - دانشجوي دکتري دانشگاه آکسفورد (جامعه شناسي ) مدال نقره المپياد ادبي ۱۳۷۹
۹۲ - مرتضي شهرام - پسا دکتري دانشگاه استنفورد (برق)
۹۳ - مرتضي شهرام - پسا دکتري دانشگاه استنفورد (برق)
۹۴ - علي شوريده - دانشجوي دکتري دانشگاه مينه سوتا (اقتصاد) مدال نقره المپياد جهاني رياضي ۱۳۷۹
۹۵ - امين صابري - استاديار دانشگاه استانفورد (علوم کامپيوتر) مدال برنز جهاني و دو مدال طلاي کشوري المپياد کامپيوتر۹۶ - محمدامين صادقي - دانشجوي کارشناسي ارشد دانشگاه صنعتي شريف (مهندسي برق) مدال برنز المپياد جهاني کامپيوتر ۱۳۸۴۹۷ - مريم صادقي - دانشجوي دکتري دانشگاه سايمون فريزر (علوم کامپيوتر)
۹۸ - عليرضا صالحي گلسفيدي - استاديار دانشگاه پرينستون (رياضي) مدال نقره المپياد جهاني رياضي ۱۳۷۵
۹۹ - صالح صحابه تبريزي - دانشجوي دکتري دانشگاه ماگدبورگ موسسه اقتصاد جهان (اقتصاد بين الملل)
۱۰۰- حجر صداقت پيشه - دانشجوي دکتري دانشگاه کاليفرنيا - سن ديگو (مهندسي برق و مکانيک)
۱۰۱- پيام صيفي - دانشجوي دکتري دانشگاه شيکاگو (فيزيک پزشکي) مدال نقره المپياد فيزيک جهاني ۱۳۷۹
۱۰۲- مسعود صيفي کار - دانشجوي دکتري موسسه ملي تيندال (فيزيک)
۱۰۳ - سيامک طاعتي - محقق پسا دکتري دانشگاه نيس (رياضي)
۱۰۴- علي طالبي نژاد - پژوهش‌گر روبوتيکس دانشگاه ام‌آيتي (مهندسي مکانيک)
۱۰۵ - سيد ماجد طاهري - کارشناس برق دانشگاه صنعتي شريف (رياضي) مدال طلاي المپياد جهاني رياضي۱۳۷۸
۱۰۶- نجمه طاهری- دانشجوی جامعه شناسی دانشگاه تهران- نقره المپیاد ادبی سال 86۱۰۷- محدثه عظيم لو - دانشجوي دکتري دانشگاه واترلو (اخترفيزيک )
۱۰۸ - پرويز علي وند - دانشجوي دکتري دانشگاه تگزاس آستين (اقتصاد)
۱۰۹ - محسن عمراني - دستيار پژوهش و دانشجوي دکتري دانشگاه کوئينز (عصب شناسي)
۱۱۰- آزاده فتاح- دانشجوی فیزیک دانشگاه صنعتی شریف- طلای المپیاد نجوم(جهانی)سال 84
۱۱۱ - سانلي فائز - دانشجوي دکتري دانشگاه آمستردام (فيزيک) مدال طلاي المپياد فيزيک کشوري ۱۳۷۵
۱۱۲ - بابک فرزاد - استاديار دانشگاه براک (کامپيوتر) مدال برنز المپياد کامپيوتر جهاني ۱۳۷۴
۱۱۳ - فرنوش فرهپور - دانشجوي دکتري دانشگاه صنعتي شريف (فيزيک)
۱۱۴ - احسان فروغي - کارشناس ارشد دانشگاه تورنتو (مهندسي کامپيوتر)- مدال طلاي المپياد جهاني کامپيوتر ۱۳۷۸
۱۱۵ - نيلوفر فضل الهي - دستيار پژوهش و دانشجوي دکتري دانشگاه بوستون (مهندسي برق)
۱۱۶ - محمد فغفور مغربي - دانشجوي دکتري دانشگاه ام.آي.تي (فيزيک) مدال طلاي المپياد جهاني فيزيک۱۳۸۱
۱۱۷- سارا فیض بخش- دانشجوی فیزیک دانشگاه صنعتی شریف- مدال طلای المپیاد نجوم(جهانی)سال83
۱۱۸- - کاوه قاسملو - دانشجوي دکتري دانشگاه تورنتو (علوم کامپيوتر)
۱۱۹ - فرشيد قاسمي - دانشجوي دکتري انستيتو تکنولوژي جورجيا (مهندسي برق) مدال نقره المپياد جهاني فيزيک ۱۳۸۲
۱۲۰ - علي قدسي - استاد يار دانشگاه واترلو (کامپيوتر)
۱۲۱ - حامد قدوسي - دانشجوي دکتري مدرسه عالي فاينانس وين (اقتصاد)
۱۲۲ - ساره قرباني خالدي - دانشجوي کارشناسي دانشگاه تهران (فلسفه) مدال طلاي المپياد ادبي ۱۳۸۶
۱۲۳ - محمود قندي - دانشجوي دکتري دانشگاه جانز هاپکينز (مهندسي زيست پزشکي) مدال نقره المپياد کامپيوتر جهاني
۱۳۷۸۱۲۴ - مسلم کاظمي - دانشجوي دکتري دانشگاه سايمون فريزر (علوم مهندسي) عضو تيم روبوکاپ شريف و قهرمان روبوکاپ ۱۳۷۸، ۱۳۷۹، ۱۳۸۰
۱۲۵ - ياسر کراچيان - متخصص انتقال تکنولوژي دانشگاه ويلفردلارير (فيزيک) مدال طلاي المپياد جهاني فيزيک ۱۳۷۴
۱۲۶ - علي کرباسي - دانشجوي دکتري دانشگاه بين المللي فلوريدا (مهندسي مواد)
۱۲۷ - امير کرماني - دانشجوي دکتري دانشگاه ام.آي.تي (اقتصاد) مدال طلاي المپياد جهاني فيزيک ۱۳۸۱
۱۲۸ - سيد حسين کفاش بخارايي - دانشجوي کارشناسي ارشد - دانشگاه تورنتو (علوم کامپيوتر) مدال طلاي المپياد کامپيوتر کشوري ۸۲، مدال نقره ي المپياد کامپيوتر جهاني ۲۰۰۴
۱۲۹ - محمد کيهاني - دانشجوي دکتري دانشگاه يورک (مديريت راهبردي) جايزه برترين مقاله دانشجويي در زمينه استراتژي در کنفرانس علوم مديريتي ۱۳۸۸
۱۳۰ - رضا گلستاني - دانشجوي دکتري دانشگاه مرکز پزشکي گرونينگن (پزشکي هسته‌اي)
۱۳۱ - رضا گنج دانش - دانشجوي دکتري دانشگاه تگزاس (مهندسي نفت)
۱۳۲ - سعيدرضا گنجي زاده - دانشجوي تخصص دانشگاه بريتيش کلمبيا (پزشکي داخلي)
۱۳۳ - مهدي ماني - محقق در موسسه ي تله کام (علوم کامپيوتر)
۱۳۴ - مهرداد مبشّر - محقق پسا دکتري دانشگاه استنفورد (خون و سرطان)
۱۳۵ - زهرا مبلغ - دانشجوي دکتري دانشگاه تهران (فلسفه) رتبه پنجم کنکور سراسري ۱۳۸۰، رتبه اول کنکور کارشناسي ارشد ۱۳۸۴
۱۳۶ - مهدي مجبوري - دانشجوي دکتري دانشگاه کاليفرنياي جنوبي (اقتصاد)
۱۳۷ - مصطفي مجيدپور - دانشجوي دکتري دانشگاه کاليفرنيا-لوس آنجلس (برق)
۱۳۸ - برديا محبتي - دانشجوي دکتري دانشگاه سايمون فريزر (علوم کامپيوتر)
۱۳۹ - محمد محمودي-قيداري - دانشجوي دکتري دانشگاه پرينستون (علوم کامپيوتر) مدال طلاي المپياد کامپيوتر کشوري ۱۳۷۸
۱۴۰ - بابک محيط - دانشجوي دکتري دانشگاه جانز هاپکينز (مديريت بهداشت)
۱۴۱ - شهريار مختاري شرقي - دانشيار دانشگاه لانگ ايلند (رياضي) مدال برنز المپياد رياضي جهاني ۱۳۶۸
۱۴۲ - داوود مرادي گراوند - فارغ التحصيل کارشناسي دانشگاه تهران (مهندسي برق) -رتبه سوم کنکور سراسري ۱۳۸۱
۱۴۳ - سيد عليرضا مرتضوي - دانشجوي دکتري دانشگاه جانز هاپکينز (فيزيک - نجوم)
۱۴۴ - حسين مسرت مشهدي - دانشجوي دکتري دانشگاه سايمون فريزر (علوم کامپيوتر) مدال طلاي المپياد کامپيوتر کشوري ۱۳۷۳
۱۴۵ -علي معصومي - دانشجوي دکتري دانشگاه کلمبيا (فيزيک)
۱۴۶ - سليمه مقصودلو - دانشجوي کارشناسي ارشد دانشگاه سوربن (مطالعات اروپا، آسيا) رتبه سوم کنکور سراسري ۱۳۸۱، مدال نقره المپياد ادبي ۱۳۸۰
۱۴۷ - حميدرضا مهدي زاده - دانشجوي دکتري دانشگاه صنعتي ايلينوي (مهندسي شيمي)
۱۴۸ - محمد مهديان - محقق ارشد مرکز تحقيقاتي ياهو (رياضي) مدال طلاي المپياد جهاني رياضي و دو مدال نقره المپياد جهاني کامپيوتر ۱۳۷۱،۱۳۷۲
۱۴۹ - محمد مهيني - دانشجوي کارشناسي ارشد دانشگاه صنعتي شريف (مهندسي کامپيوتر) مدال نقره المپياد جهاني کامپيوتر ۱۳۸۴
۱۵۰ - نفيسه سادات موسوي - دانشجوي کارشناسي دانشگاه تهران (زبان فارسي و زبان ) مدال طلاي نخست المپياد ادبيات ۱۳۸۳
۱۵۱ - مهدي ميرزازاده - دانشجوي دکتري دانشگاه واترلو (علوم کامپيوتر) مدال نقره المپياد جهاني کامپيوتر۱۳۷۶
۱۵۲- سيد امير ميرطاهري - دانشجوي دکتري دانشگاه بين المللي فلوريدا (امور بين الملل)
۱۵۳- سارا میر احمدی - دانشجوی ادبیات دانشگاه تهران- مدال طلای المپیاد ادبی سال 87
۱۵۴- سحر مهرابی شریف آباد- دانشجوی ادبیات پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي- مدال طلای المپیاد ادبی سال 82
۱۵۵ - بابک مينا - دانشجوي دکتري دانشگاه ليون (فلسفه)
۱۵۶ - انيس ناصري - دانشجوي کارشناسي دانشگاه تهران (ادبيات فارسي) مدال طلاي المپياد ادبي ۱۳۸۶
۱۵۷ - مهدي نجف زاده - دانشجوی دکتري دانشگاه بريتيش کلمبيا (اقتصاد بهداشت)
۱۵۸ - فرزانه نجفي - دانشجوي دکتري دانشگاه پنسيلونيا (نورو بيولوژي)
۱۵۹ - آرش نراقي - استاديار دانشگاه موراوين (فلسفه و دين)
۱۶۰ - بهدخت نژاد حقيقي - دانشجوي دکتري دانشگاه تهران (ادبيات فارسي) مدال طلاي المپياد ادبي ۱۳۷۹، رتبه اول المپياد دانشجويي کشور ۱۳۸۴
۱۶۱ - سيد حسين نعيمي - دانشجوي دکتري دانشگاه ماستريخت (طراحي مکانيزم)
۱۶۲ - حسين نمازي - استاديار - دانشگاه ايالتي تگزاس آستين (رياضي) مدال طلاي المپياد رياضي و کامپيوتر کشوري ۱۳۷۳
۱۶۳ - شراره نوربلوچي - دانشجوي دکتري دانشگاه استنفورد (برق)
۱۶۴- آیین نوروزی- دانشجوی ادبیات دانشگاه تهران، طلای ادبی سال ۸۷
۱۶۵ - اشکان نيک سرشت - دانشجوي کارشناسي ارشد - دانشگاه شيراز (رياضي) مدال طلاي المپياد کامپيوتر کشوري ۱۳۸۰
۱۶۶ - فريدون هرمزدياري - دانشجوي دکتري دانشگاه سايمون فريزر (علوم کامپيوتر)
۱۶۷ - مريم وحيد منش - دانشجوي کارشناسي دانشگاه تهران (ادبيات فارسي) مدال طلاي المپياد ادبي ۱۳۸۶
۱۶۸ - مهسا وفايي - دانشجوي کارشناسي دانشگاه تهران (ادبيات فارسي) مدال طلاي المپياد ادبي ۱۳۸۷
۱۶۹ - علي وکيلي - دانشجوي دکتري موسسه تکنولوژي کاليفرنيا کلتک (برق) مدال برنز المپياد فيزيک جهاني ۱۳۸۰
۱۷۰- کوثر يوسفي - دانشجوي دکتري اقتصاد دانشگاه تگزاس

خبر: بیانیه جدید موسوی: باطل رفتني است

بیانیه شماره 12


بسم الله الرحمن الرحیم
خبر دستگیری برادران عزیز آقایان دكتر سید علیرضا بهشتی و مهندس مرتضی الویری مسئولان كمیته پیگیری امور آسیب دیدگان حوادث ایام اخیر و سردار مقدم مسئول كمیته ایثارگران ستاد انتخاباتی اینجانب موجی از شگفتی و ابهام در دلبستگان به نظام اسلامی ایجاد كرده است. آنان به بند كشیده شده اند در حالی كه جرمی جز پیروی از راه انقلاب و دفاع از اجرای عدالت در مورد خون‌های به‌ناحق ریخته شده و كمك به خانواده بی گناهانی كه پس از انتخابات به زندان افتاده اند ندارند. آنان اینک در زندان به سر می‌برند در حالی که عاملان فجايع اخير آزادند و مسئولان ادعا مي‌كنند حتما به جنایاتي كه رخ داده است رسیدگی خواهند كرد. آیا با از بین بردن اسناد جنایت و در بند کردن کسانی که حقوق قربانيان را پیگیری می‌کردند این کار را انجام مي‌دهيد؟
المرء یحفظ فی ولده. حرمت انسان‌ها در فرزندانشان پاسداری می‌شود. مردم اینك از مدعیان پرچمداری انقلاب اسلامی می پرسند حرمت شهید مظلوم انقلاب آیت الله دکتر بهشتی را در خاندان او چگونه رعایت کرده‌اید؟
مردم ایران! کاملا پیداست که تلاش‌های شما برای بازگرداندن آرامش به جامعه قرار نیست با پاسخی خردمندانه روبرو شود. روزهايي خطير در پيش‌رو قرار گرفته است. دستگيري كسانی چون دكتر بهشتي يك نشانه است كه از حوادثي سهمگين‌تر خبر مي‌دهد. اما باطل رفتني است و آن چيزي كه به مردم سود مي‌رساند باقي مي‌ماند. و اما ما ينفع الناس فيمكث في الارض. آرامش و هوشياري خود را حفظ كنيد. سلسله حوادث جديدي كه آغاز شده است به مانند ديگر تحركات كور اين ايام براي مخالفان شما جز خسارت باقي نخواهد گذاشت. مراقب باشيد كه آنها شما را تحريك نكنند و به هنگام نابود كردن خود به كاشانه و كشورتان لطمه نزنند.
اينجانب به ویژه هتك حرمتي كه از بهشتي مظلوم شده است را به فرزندان آن شهيد و شاگردان و پيروان و دوستداران او و تمامي دلبستگان به انقلاب و اسلام تسليت مي‌گويم و از خداوند آرزومندم ضايعه‌اي كه با اين عمل در قلب مردم ما ايجاد شده است با جاودانه كردن آبروی این خاندان جبران شود.
مير حسين موسوي
18 شهریور 88

خبر: حمله دیوانه وار کودتاگران به انقلابیون راستین


تندروی حامیان دولت کودتا به طرز خطرناکی شدت می گیرد


بازداشت فرزند شهید بهشتی
و پلمپ بنیاد حفظ و نشر آثار شهید بهشتی


همسر سید علیرضا بهشتی در تشریح نحوه بازداشت مشاور ارشد میرحسین موسوی گفت: "عصر سه شنبه ساعت 5 بعد از ظهر، 5 مأمور امنیتی به منزل فرزند شهید بهشتی مراجعه و با حكم بازداشتی كه امضای دادستانی تهران بر آن بود وارد منزل ما شدند."
همسر سیدعلیرضا بهشتی كه به همراه فرزندانش در منزل حضور داشتند می‌گوید: "در این حكم بر جلب و تفتیش محل استقرار آقای بهشتی بدون تفتیش حریم خصوصی تأكید شده بود، اما مأموران تمام اتاق‌ها ازجمله اتاق خواب را تفتیش كرده و وسایل آن را به هم ریخته‌اند و حتی مقداری وسیله شخصی و اوراق تحصیلی را هم با خود بردند."
وی با اشاره به حضور بیش از چهارساعته مأموران در منزل علی‏رضا بهشتی، از برخورد زننده و زشت یكی از مأموران كه حكم جلب در دست او بود خبر داد و گفت او حتی به فرزند خردسال ما هم توهین می‏کرد."

مأموران پس از بازرسی منزل فرزند شهید بهشتی و دستگیری او به محل بنیاد حفظ و نشر آثار شهید آیت‏الله بهشتی مراجعه و ضمن جمع‌آوری كامپیوترها و اسناد، محل این بنیاد را نیز پلمب كردند.
18 شهریور

برنامه انزلیچی ها در روز قدس

نه غزّه نه لبنان! جانم فدای ایران!

27 شهریور روز راهپیمایی قدس است و سبزها تصمیم گرفته اند این راهپیمایی را به نفع آزادی و آزادگی ایران سبز کنند تا به همه نشان دهند قدرت بی خشونت ایرانی ها می تواند بر جنایات دولت طالبانی احمدی نژاد (که بارها دژخیم تر از اسرائیل است) پیروز شود.
ما اعضای جنبش راه سبز انزلی پس از بحث و نظر بسیار به این نتیجه رسیدیم که از یک سو راهپیمایی خود را به مرکز استان انتقال دهیم و از سوی دیگر مسیر راه پیمایی انزلی را در غیاب خودمان سبز کنیم. خلاصه دلایل و نتایج ما به شرح زیر است:

1. تجربه راهپیمایی های گذشته انزلی نشان می دهد که انزلیچی ها به شدت از شرکت در این گونه مراسم پرهیز می کنند. در نتیجه به غیر شصت-هفتاد نفری که کارمندان حراستی و امنیتی ادارات هستند، باقی شرکت کنندگان یا سربازان نیروی دریایی هستند یا دانش آموزانی که از طرف مدرسه مجبور به شرکت شده اند (با توجه به تعطیلی مدارس، این گروه نیز شرکت ندارند). لذا بعید است بتوانیم مردمی را که سالها از این تشریفات حکومتی بیزار بوده اند در چند روز به چنان شرکتی راضی کنیم که نسبت به تعداد نیروهای امنیتی در اقلیت قرار نگیرند.
2. لذا سبزهای انزلی به مرکز استان خواهند رفت تا در کنار سبزهای رشت و دیگر گیلانی ها، راهپیمایی بزرگی را در آنجا تشکیل دهند.
3. به سربازان عزیز نیروی دریایی توصیه می کنیم با حمل "نشان های سبز" خود را به خطر نیندازند (خبررسیده که نیروهای امنیتی دستور گرفته اند تا از مراسم به دقت فیلمبرداری کنند) ولی خوب است که در لحظات حساس (مثلاً وقتی سخنرانان شروع به دفاع از کودتاگران کردند) با سر و صدا و برهم زدن سکوت جلوی دروغ گویی ها را بگیرند. همچنین "تغییر شعارهای مجریان شعار به نفع منافع مردم" توصیه می شود.
4. مسیر راه پیمایی روز قدس انزلی احتمالا از خیابان ناصرخسرو تا مصلّی خواهد بود. انزلیچی های سبز با آنکه جمعه در انزلی نخواهند بود اما در روزهای قبل (و به خصوص پنجشنبه) تلاش می کنند تا نشان های رنگ سبز را بر روی دیوارها، تابلوها و حتی زمین بگذارند. این کار موجب خواهد شد تا هم سربازان روحیه بیشتری بگیرند و هم عناصر ناآگاه دولتی متوجه حضور سبزها شوند. خصوصاً به سبزهایی که در اطراف خیابانهای این مسیر خانه یا دفتر دارند توصیه می کنیم در روز قبل با پرتاب تخم مرغ های رنگی به روی آسفالت یا نوشتن V در همه جا مشارکت خود را ابراز کنند.
5. امیدواریم در روز جمعه آینده یکبار دیگر انزلیچی ها، رشتی ها و همه گیلانی های آزاده، همانگونه که نیاکانشان در برابر تجاوز روسها ایستادند با هم متحد شده و در یک راهپیمایی سبز و بدون خشونت، حقوق از دست رفته ملت ایران را فریاد بزنند.

برای دیدن پوستر در اندازه بزرگتر روی عکس کلیک کنید

چهار خبر: کودتاچیان برای سرکوب و خفقان ترمز بریدند

آنهایی که مدام از سند حرف می زنند بخوانند
خبرهای این دو روز نشان می دهد کودتاچیان ترمز بریده اند. به سرعت دست به کار شده اند تا اسناد و مدارک جنایاتشان را معدوم کنند و جلوی هرگونه تحقیق و بررسی را بگیرند. مضحک است که از یک طرف رئیس مجلسشان وعده شنیدن حرفهای کروبی را می دهد و از طرف دیگر دادستانشان اسناد و مدارک دفتر کروبی را غارت می کند!!!

دفتر مهدي كروبي پلمپ شد
اسماعيل گرامي مقدم، سخنگوي حزب اعتماد ملي در گفت وگو با خبرنگار ايلنا ضمن اعلام مطلب فوق گفت: حوالي ساعت 15 تعدادي از ماموران با حكم دادستان محترم تهران با مراجعه به دفتر آقاي كروبي واقع در جمشيديه تهران ضمن بازرسي محل كار ايشان مبادرت به جمع آوري اسناد و مدارك موجود و نيز CD،رايانه و فيلم كردند.
سخنگوي اعتماد ملي همچنين از بازداشت سردبير سايت اعتماد ملي خبر داد.

دفتر انجمن دفاع از حقوق زندانیان هم پلمپ شد
ساعتی پس از پلمب دفتر مهدی کروبی و دفتر حزب اعتماد ملی، خبر می‌رسد که دفتر «انجمن دفاع از حقوق زندانیان» نیز پلمپ و اموال آن توقیف شده است. به گزارش موج سبز آزادی، عصر امروز نیروهای لباس شخصی با حکم دادستان جدید تهران اقدام به پلمب دفتر «انجمن دفاع از حقوق زندانیان» کردند. انجمن دفاع از حقوق زندانیان، تشکلی غیر دولتی است که به همت عمادالدین باقی تشکیل شده و دهها حقوقدانان و فعال مدنی در آن عضو هستند. رئیس هیات مدیره‌ی این انجمن در حال حاضر خانم فریده غیرت است.

حمله به منزل الویری و بازداشت وی
به دنبال پلمپ دفتر مهدی كروبی، ماموران دادستانی به منزل مرتضی الويري رفته و پس از تفتیش منزل، وی را بازداشت کردند.
شب گذشته نیز ماموران به دفتر كمیته پیگیری وضعیت بازداشت شدگان مراجعه كرده و تمام اسناد موجود در این دفتر را با خود بردند.
مرتضی الویری نماینده کروبی در کمیته ی پیگیری وضعیت بازداشت شدگان و آسیب دیدگان بعد از انتخابات است.

عاطفه امام پس از نزدیک به 28 ساعت بازداشت در وضعیتی نامطلوب، در بهشت زهرا رها شد
او در حالی که چادرش توسط ربایندگان به او پس داده نشده بود، با مقنعه ای پاره در حالیکه کیف پولش را از او گرفته بودند در بهشت زهرا وادار به پیاده شدن از ماشین می شود. او در حالی که تهدید شده بود که چشم بندش را باز نکند بعد از مدت زمان طولانی‌ای که در یکی از قطعات بهشت زهرا رها شده بود، چشم بندش را برداشته و متوجه می شود که آزاد و به حال خود رها شده است.
دختر 19 ساله جواد امام، دیروز در حالی که برای پی گیری وضعیت پدر دربندش به کمیته پیگیری بازداشت شدگان ستاد میرحسین موسوی مراجعه کرده بود، در حال خروج از این کمیته در خیابان طالقانی توسط یک خودروی پاترول و پژو و ربوده و سپس به محل نامعلومی منتقل شد.در بین راه یکی از ربایندگان مرد، با کشیدن چادر از سر وی به او می گوید تو لایق چادر به سر کردن نیستی و در عین حال با دست مقنعه وی را کنار زده و هدبندی را که بر سر وی بوده جلوی چشمش کشیده و با دست سر وی را به سمت پایین خم می‌کند تا به محلی نامعلوم می رسند.عاطفه امام در حالیکه نمی دانسته در چه محلی به سر می برد با دستان و چشمان بسته توسط دو مرد مورد بازجویی قرار می گیرد. در ابتدا متونی را که مدعی شده بودند متن مکالمات مکتوب (چت ها) ما بین او و دیگران است در مقابلش قرار می دهند و از وی می خواهند به داشتن روابط نامشروع با برخی از فعالان سیاسی بخصوص جوانان در بند اعتراف کند. وقتی از این موضوع به نتیجه ای نمی رسند، با پخش مکالمات تلفنی و یا صداهایی که از شنودهای تلفنی در روزهای اخیر بدست آورده بودند او را به توهین به رییس جمهوری و رهبری متهم می کنند. همین طور این دختر 19 ساله را که تا پیش از این صرفا تحصیل می کرده است را متهم می کنند که زندانیان سیاسی آزاد شده و خانواده های اسرای در بند را به فعالیت های سیاسی ترغیب می کرده است.
وقاحت ربایندگان تا حدی بوده است با آنکه عاطفه امام با زبان روزه ربوده شده بود تا زمان آزادی هیچ غذایی در اختیارش نگذاشته بودند و فقط چند ساعتی که در یه محل کثیف با یک گربه زندانی بوده است به وی تکه ای سیب زمینی پخته می دهند که آن را برای گربه پرت می کند و آب را هم به بهانه آنکه اگر آب بخورد نیاز به دستشویی پیدا می کند از او دریغ می کنند.
با توجه به اظهارات عاطفه امام مبنی بر اینکه در این بیست و چند ساعت چندین بار وی را به مکان های مختلف منتقل نموده اند و اینکه وقتی در حال جابجایی اش بوده اند با بیسیم به افراد داخل ماشین گفته می شود "عاطفه را تو خیابان پیاده کنید. موضوع لو رفته" که همین باعث می شود وی را در بهشت زهرا پیاده کنند.
منبع: موج سبز آزادی

خبر: بازداشت دو کارشناس ارشد وزارت کشور پس از 80 روز فاش شد

افشای خبر خاموش کردن کارمندان ارشد وزارت کشور که از تقلب گسترده کودتاگران آگاه بوده اند
با اینکه صادق محصولی و کردان در مدت حضورشان در وزارت کشور تصفیه گسترده ای را در حوزه های اصلی متولی انتخابات اخیر انجام داده بودند و کامران دانشجو هم به شدت تلاش کرد تا کسی (غیرخودی) اسناد تقلب گسترده را به بیرون انتقال ندهد، کم کم حقایق جدیدی منتشر می شود که نشان می دهد وجدان بیدار بعضی از پرسنل ارشد وزارت کشور موجب مخالفت آنان با اقدام های کودتاگران شده بود. با این وجود کودتاگران این افراد را به سرعت حذف و زندانی کرده اند تا به خیال خود تقلب را بپوشانند. غافل از اینکه خورشید حقیقت برای همیشه پشت ابر نمی ماند.
با گذشت بیش از 80 روز از کودتای انتخاباتی منابع آگاه در وزارت کشور فاش کردند که ادریس آریاشکوه و ضیاء الدین صبوری، دو کارشناس ارشد وزارت کشور از هفته ها پیش بازداشت شده و همچنان در بازداشت به سر می برند. خبر بازداشت این دو کارشناس وزارت کشور تا پیش از انتشار در سایت نوروز، نزدیک به 80 روز از سوی مقام های قضایی و امنیتی نیز مخفی نگهداشته شده است. ادریس آریا شکوه کارشناس مسئول واحد اطلاعات و اخبار وزارت کشور بوده و مسئولیت تهیه بولتنی را بر عهده داشت که تنها در پنج نسخه برای سران نظام منتشر می شده است. ضیاء الدین صبوری نیز از کارشناسان حوزه امنیتی وزارت کشور است که عضو ستاد امنیت انتخابات ریاست جمهوری در وزارت کشور بوده است. سایت جبهه مشارکت تاکید کرده که بازداشت مخفیانه این دو کارشناس ارشد وزارت کشور از هفته ها پیش با سرنوشت جهانبخش خانجانی و مجید نیری که هر دو از مدیران پیشین وزارت کشور در دوره اصلاحات بوده و اکنون در بازداشت بسر می برند گره خورده است.
منبع: شبکه جنبش راه سبز(جرس)

معرفی سبزها: بهزاد نبوی، چریک پیر

خبرهای درز پیدا کرده از اوین می گوید بهزاد نبوی در پاسخ به یکی از بازجویانش که به او اتهام براندازی را تفهیم کرده، این اتهام‌زنی را «اوج نامردی» توصیف کرده است. وقتی بازجو دلیل این حرف او را جویا شده، بهزاد نبوی به وی گفته است: "در رژیم گذشته من را در حالی بازداشت کردند که دو عدد نارنجک هم به همراه داشتم، اما آنها هیچ وقت اتهام براندازی را به من تفهیم نکردند. حالا شما بدون هیچ سند و مدرکی به من اتهام براندازی می‌زنید!"
این سخن بهزاد نبوی که یکی از مبارزان برجسته انقلاب اسلامی بوده، حقایق تلخی را از وضعیت کنونی کشور آشکار می کند. حال ببینیم این اسیر در بند که ظالمانه در زندان کودتاچیان به سر می برد کیست:

بهزاد نبوی (متولد ۱۳۲۱) فوق لیسانس الکترونیک از دانشگاه پلی‌تکنیک و عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران است. بسیاری وی را چریک پیر می‌خوانند و از فعالان سیاسی قبل و بعد از انقلاب به شمار می‌رود. او قبل از انقلاب بارها توسط ماموران ساواک دستگیر شده بود. او وزیر مشاور در امور اجرایی و وزیر صنایع سنگین در دولت میر حسین موسوی بود. او همچنین با حکم میرحسین موسوی در دوران جنگ سازمان بسیج اقتصادی را در جهت حمایت از طبقات ضعیف جامعه تاسیس و اداره کرد. وی در اواخر دورهٔ جنگ مسئول پشتیبانی ستاد فرماندهی کل قوا بود. وی نماینده و نایب رییس مجلس ششم بود.
همسر بهزاد نبوی در مورد بازداشت و اسارت او توسط کودتاچیان چنین می گوید: تا یک ماه پس از بازداشت بهزاد ما هیچ خبری از او نداشتیم و حتی نمی دانستیم چه کسانی او را بازداشت کرده اند و در کجا نگهداری می شود. آنها در هنگام بازداشت هیچ حکمی ارائه ندادند و خبر رسمی بازداشت وی را نیز اعلام نکردند. به همین دلیل ما نگران بودیم نکند بهزاد سر به نیست شود و بعد آنها بگویند اصلاً ما او را بازداشت نکرده بودیم و از او خبری نداریم. وی اظهار داشت اگر قانون حاکم باشد جای هیچ نگرانی نیست ولی مشکل اصلی این است که آنها به هیچ قانونی پای بند نیستند.
منبع: ویکی پدیا و موج سبز آزادی

خبر: پایتخت سوئد از زمین و آسمان و دریا سبز شد

موج سبز آزادی: همزمان با نشست فصلی وزیران امور خارجه اتحادیه اروپا در روز شنبه 5 سپتامبر در استکهلم سوئد، صدها ایرانی در حمایت از جنبش سبز مردم ایران، زمین و هوا و دریا را به رنگ سبز درآوردند. سبزهای استکهلم در خیابان ساحلی این شهر، تومار دو هزار متری «احمدی نژاد رئیس جمهور ما نیست» را که به امضای صدها هزار ایرانی از سراسر جهان رسیده، به اهتزاز درآوردند، 1500 بادکنک سبز را به هوا فرستادند و همزمان قایق‌هایی با پرچم سبز در دریا و هواپیمایی که نوار سبز بزرگی را در آسمان حمل می‌کرد، سبزهای روی زمین را همراهی می‌کردند.

خبر: نامه تاریخی خواهر شهیدان باکری خطاب به سران کودتا

متن سانسور نشده نامه‌ هشدارآمیز و خواندنی خواهر شهیدان مهدی و حمید باکری / 14 شهریور

رژیم شاه برادرم را اعدام کرد اما برایش ختم گرفتیم،
امروز هم همین‌طور است؟


بسم الله الرحمن الرحیم‌
اینجانب خواهر سه شهید هستم. در زمان رژیم شاهنشاهی برادر بزرگم شهید و برادر دیگرم به حبس ابد محکوم شد. دو برادر دیگرم نیز در حکومت جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند .30 سال از عمرم را در حکومت ستمشاهی و 30 سال باقی را در جمهوری اسلامی سپری کردم.
در زمان رژیم شاهنشاهی که برادر بزرگم اعدام شد و برادر دیگرم در زندانهای قصر، اوین، عادل آباد شیراز، قزل قلعه و زندان ارومیه زندانی بود ، ما و مردمی چون ما این حق را داشتیم که با حقوق دانان بین المللی و نمایندگان سازمان عفو بین الملل و نمایندگان سازمانهای حمایت از زندانیان دیدار و در مورد زندانیانمان گفتگو کنیم ، ولی در حکومتی که به اسم حضرت علی(ع) و امام زمان مزین است، پدران و مادران و همسران زندانیان، حق ندارند از احوال آنان با خبر باشند و هیچ گونه اطلاعی، حتی در مورد محل بازداشت عزیزانشان به آنان داده نمی شود و خانواده ها حق بازگو کردن وضعیت بد زندانیانشان در زندانها را با هیچ مقام و مسوولی ندارند؟؟!!! آقایانی که در مصدر امور تکیه زده اید کمی انصاف داشته باشید و وضعیت زندانهای ستمشاهی ، که ظاهرا عده ای از شما آنها را دیده اید ، را با وضع زندانهای مملکت اسلامی امروز مقایسه کنید.
بعد از اعدام برادر بزرگم علی باکری، خانواده برای او مجلس ختم گرفت. مراسم هفتم و چهلم را هم دائی هایمان در تهران گرفتند . چند ماه بعد از اعدام برادرم من در آموزش و پرورش استخدام رسمی شدم، خواهر کوچک ترم در راس مدیریت آموزشگاه عالی آموزش و پرورش استخدام شد ، برادرم مهدی در کنکور دانشگاه پذیرفته شد و نظام شاهنشاهی هیچ گونه مزاحمتی برای ما ایجاد نکرد. آیا واقعا امروز نیز اوضاع خانواده های قربانیان همین طور است؟!!
برادر من با بانگ الله اکبر به پای چوبه ی دار رفت، اما رژیم شاه برای اثبات حقانیتش از او استفاده نکرد. شما را به خاطر خدایی که نامش را به زبان دارید اما به گفته هایش عمل نمی کنید ، کمی به خود آئید و فکر کنید رفتار شما با کدامیک از قوانین بشری مطابقت دارد؟!!
برادرم مهدی باکری به دنبال برقراری حکومت عدل علی بود. شبهایی که شب نامه و اعلامیه به خانه می آورد تا به همراه دیگر برادران و خواهرانمان در خانه های اطراف پخش کنیم به من می گفت : خواهر من، حکومت عدل علی در ایران حاکم خواهد شد. تو دیگر نگران گرسنه خوابیدن بنده های خدا نخواهی بود، دیگر همسایه بی خبر از همسایه اش نخواهد خوابید و هیهات که برادرانم و هزاران شهید دیگر با این آرزوها از همه چیز و همه کس خود گذشتند و امروز عده ای که از گذشتگان عبرت نمی گیرند یا قدرت به آنها اجازه نمی دهد که به خود آیند، با سوء استفاده از نام اسلام و شهدا با مردم هم وطنشان چه می کنند؟ مردمی که تا دیروز که قرار بود برای نمایش قدرت پای صندوقها بیایند انسانهایی باشعور بودند، ولی امروز که خواستار حقشان هستند ، خس و خاشاک و مزدور بیگانه شده اند. شرک را به حدی رسانده اند که یکی از آیات عظام می فرماید:
اطاعت از رئیس جمهور اطاعت از خداست !!!!شما چطور نام خود را مسلمان گذاشته اید؟!!شما با بت پرستان قبل از اسلام چه تفاوتی دارید؟!
برادران من، مهدی و حمید عاشق همسران و خانواده خود بودند . وقتی حمید به خانه می رسید، احسان از شانه های پدرش پایین نمی آمد. هرگاه مهدی از جبهه بازمی گشت، ساعتها با خواهر زاده های خود بازی می کرد. اما با وجود این علاقه، آنها عشقی والاتر به خدا و میهن و اسلام واقعی داشتند که تمای عشق ها را تحت الشعاع قرار داد و باعث شد آنها از تمامی لذات دنیا دست بکشند....
و امروز شما بر روی خون آنها نشسته اید و مزدوران باطوم به دستتان، به جرم طرفداری از کسی که در روزها و سالهای بحرانی کشور در پشت جبهه پدرانشان را حمایت کرده و صلاحیتش توسط شورای نگهبان تایید شده است، بر سر فرزندان آنان می کوبند!!
مهدی و حمید و مهدی ها و حمید هایی که رفته اند هم سپاهی بودند. آنها بسیجی بودند. امروز عده‌ای بسیجی نما شیشه های در منزل خواهرم را شکستند، اما خوشبختانه موفق نشدند به داخل خانه بروند و مانند قوم مغول بزنند و بکشند و ببرند تا شاید این گونه عقده‌ها و نفرت درونی خود را فرو بنشانند .
اما در مورد همسران برادرانم جملات نا مربوطی شنیده ام. شما اگر ذره ای شرم از مقام و خون شهید داشتید، امروز این بی حرمتی ها را به همسران شهدا نمی کردید . کسانی که تا قبل از این بی عدالتی اخیر حاکمیت، با چنگ و دندان از این حکومت حمایت کرده اند چطور یک شبه مستحق این همه توهین شده اند؟! آنها شبها در خفا برای همسران خود گریسته اند تا کسی اشکهای آنان رانبیند، تا مثل حضرت زینب محکم و استوار باشند. آنوقت شما مقدس مآبان و تازه به دوران رسیده ها که باکری ها را نمی شناسید، می گویید همسرانشان دیگر باکری نیستند؟! شما که هستید که چنین حقی به خود می دهید؟!
من به عنوان بزرگ خانواده باکری به همسران برادرانم افتخار می کنم . همسر مهدی با خواهش خانواده باکری با فردی که ارزش و حرمت شهید را می داند، ازدواج کرده است. ایشان از ابتدای ازدواجشان عکس مهدی را به دیوار خانه شان آویخته اند و با فرزندشان در مورد عمو مهدی حرف می زنند و فرزندشان از زمان تولد، مهدی را به عنوان عمو و انسانی والا شناخته است . آنوقت شما می گویید چرا اسم باکری را دارند؟!
اما در مورد همسر حمید! شما مصداق واقعی ضرب المثل کافر همه را به کیش خود پندارد هستید. آیا واقعا فکر می کنید می توانید هر کس را به هرکس که خواستید نسبت دهید؟!شرم از روز قیامت ندارید؟!البته شما در حدی نیستید که اجازه دیدار با شهدا را بیابید ، اما وای به حالتان که جوابی برای آنها نخواهید داشت!
بعد از مراسم چهلم مهدی و حمید، من به عنوان بزرگ خانواده، به هر دوی آنها گفتم که ازدواج کنند و این چیزی جز فرمان خدا نبود. همسر حمید با داشتن دو فرزند، جوانی و همه چیزش را صرف تربیت آنها کرد و خدا می داند که چه فشارهایی را به تنهایی به جان خرید تا فرزندانی صالح تربیت کند. فرزندان پاکی که شما از تهمت زدن به آنها هم ابایی ندارید . همسران برادرانم به حرمت زندگی کوتاهی که با برادر من داشته اند، نور چشم خانواده باکری هستند و خواهند ماند. خوشحالم که خانواده ما بدهی به شما ندارد. نه از حکومت کمکی دریافت کرده ایم و نه به موقعیتی چشم داشته ایم. نه سهم خواهی کرده ایم و نه سهمی خواهیم خواست. ( الحمد لله ) من وظیفه خود می دانستم که این نامه را برای شادی روح شهیدانم بنویسم. باشد که برای آنها که آخرت را فراموش کرده و به خاطر قدرت کثیف مادی چشم به حقایق بسته اند، نیز تذکری باشد تا بندگی خدا بکنند و نه برده بنده خدا باشند....

زهرا باکری- خواهر شهیدان علی، مهدی و حمید باکری
منبع: موج سبز آزادی

خبر: سبزکردن تابلوی «موسسه مهر» وابسته به نظامیان


مکان: بندرانزلی، پل هوایی روبروی بازار گیلار
سبزهای انزلی در اقدامی نمادین، تابلوی تبلیغاتی موسسه مالی مهر را سبز کردند

موسسه مالي و اعتباري مهر (با نام قبلی موسسه قرض‌الحسنه بسيجيان) يكي از موسسات تابعه بنياد تعاون بسيج است که با سرمایه اولیه آیت الله خامنه ای تشکیل شده است.
در زمان دولت نهم، این موسسه وارد سیستم بانکی کشور شد. احمدی نژاد در اقدامی برنامه ریزی شده با پایین آوردن نرخ سود در بانکهای دولتی و تحت فشار قراردن بانکهای خصوصی مثل پارسیان، تلاش نمود تا موسساتی مثل مهر سود سرشاری از جذب سپرده های مردمی نصیب خود کنند. در این مدت موسسه مهر شرکتی به نام «مهر اقتصاد ایرانیان» تشکیل داد تا با استفاده از رانت های احمدی نژاد، کارخانجات و مراکز مهم اقتصادی کشور را در اختیار بسیج سپاه قرار دهد. به عنوان مثال در سال 87 کارخانه تراکتورسازی با قیمتی بسیار پایین و باور نکردنی به این شرکت واگذار شد که اعتراض های بسیاری به دنبال داشت. موسسه «مهر اقتصاد ايران» با در اختيار داشتن ۳۳ درصد تکنوتار، هشت درصد توس گستر، چهار درصد مالی و اعتباری سينا، چهار درصد لوله سديد، ۱۱ درصد توسعه صنعتی و برخی ديگر از شرکت ها و موسسات در حال تبديل به يکی از بزرگترين شرکت های مالی و اقتصادی ايران است. البته اینها فقط قسمتی از واقعیات منتشر شده هستند زیرا فعالیتهای این موسسه و سایر دستگاه های مالی نظامیان بطور غیرطبیعی از دسترس خبرنگاران و رسانه ها دور نگه داشته می شوند.
***
ضمن سپاس، دیگر دوستان عزیز جبهه سبز انزلی را به عکس ها و تابلوهای رهبران و مجریان کودتای ننگین انتخاباتی توجه می دهیم (مخصوصاً تابلوهایی که در 4 سال گذشته به دنبال چاپلوسی های مسوولین شورا و شهرداری به شهر ما اضافه شده تا روح شهروندان را بیازارد).
15 شهریور 88