خبر: فضاحتی دیگر برای احمدی نژاد: افشای دروغ کامران دانشجو درباره مدرک دکترایش

گزارش تحقیقی «موج سبز آزادی» درباره مدرک دانشگاهی وزیر علوم پیشنهادی دولت کودتا
کامران دانشجو درباره مدرک دکترای خود دروغ می‌گوید

در روزهای گذشته، ایمیل‌های زیادی درباره وضعیت مدرک تحصیلی گزینه پیشنهادی رئیس دولت کودتا برای تصدی وزارت علوم برایمان ارسال شد که ما را ملزم به بررسی بیشتر این موضوع ساخت. بررسی‌های اولیه «موج سبز آزادی» نشان می‌دهد که آقای دانشجو، همانند کسی که او را قائم‌مقام وزیر کشور کرد یعنی علی کردان، درباره مدرک تحصیلی‌اش دروغ‌های متعددی گفته و لازم است که نمایندگان مستقل مجلس قبل از آنکه او عامل دولت در وزارتخانه علوم، تحقیقات و فناوری شود، از وی بخواهند که درباره مدرکش توضیح دهد تا مانند ماجرای علی کردان چند ماه بعد مجبور به استیضاحش نشوند.
به گزارش موج سبز آزادی، آقای کامران دانشجو که به عنوان عامل دولت کودتا در وزارت علوم پیشنهاد شده و قرار است مسئولیت دانشگاهیان کل کشور را به عهده بگیرد، خود با ابهام‌های جدی در خصوص مدرک دانشگاهی‌اش روبه‌روست. این در حالی است که او از سال‌ها قبل در دانشگاه علم و صنعت به عنوان «استاد تمام» مشغول تدریس است و با همین مدرک دانشگاهی در چندین مسئولیت مهم دولتی نیز حضور یافته است.
وی در معرفی‌نامه‌اش به عنوان فرد پیشنهادی احمدی‌نژاد برای تصدی وزارتخانه، ادعا کرده که دارای مدرک «دکترای هوافضا از کالج لندن» است و مسئولان دولت نیز در تبلیغات برای رای اعتماد، همین عنوان را برای وی ذکر کرده‌اند. اما مشکل در اینجاست که در تاریخ انگلستان، دانشگاهی به نام «کالج لندن» وجود نداشته و ندارد!
با این حال فرض می‌کنیم که تنها بیان نام فارسی دانشگاه دقیق نبوده و مشکل‌ساز شده است، مثلا شاید منظور کالج سلطنتی لندن است و یا کالج دانشگاهی لندن! از این رو به صفحه معرفی او در سایت دانشگاه علم و صنعت مراجعه می‌کنیم تا عنوان دقیق دانشگاه محل تحصیل وی در مقطع دکترا را پیدا کنیم. به هرحال اگر کسی سال‌ها در یک دانشگاه تحصیل کرده باشد، لااقل باید نام دقیق آن را بداند. اما با کمال تعجب می‌بینیم که در این صفحه، «دانشگاه منچستر انگلستان» به عنوان محل تحصیل آقای دانشجو در مقطع دکترا اعلام شده است! این تناقض، باعث تعجب بیشتر می‌شود و برای رفع ابهام مجبور می‌شویم به صفحه انگلیسی کامران دانشجو در سایت دانشگاه علم و صنعت برویم، اما باز می‌بینیم که در این صفحه نام جدیدی برای دانشگاه به شکل انستیتو امپریال منچستر اعلام شده است:Manchester Imperial Institute of Science and Technology, U.K.

این عنوان ربطی به عنوان دانشگاه منچستر ندارد. اما باز تردید می‌کنیم و عنوان این مؤسسه آموزشی (که در واقع دانشگاه نیست) را در سایت گوگل جست‌وجو می‌کنیم تا از کیفیت و اعتبار آن مطلع شویم. ولی با کمال تعجب می‌بینیم که غیر از صفحات مربوط به آقای کامران دانشجو، در هیچ جای دیگر جهان اثری از این دانشگاه نیست! جالب است که در صفحه آقای دانشجو در سایت دانشگاه علم و صنعت، نام دانشگاه «کویین ماری» که در لندن قرار دارد اما ربطی به عنوان کالج لندن ندارد، به عنوان محل تحصیل مقطع لیسانس و نه دکترای آقای دانشجو اشاره شده است.
این مجموعه تناقض‌ها، «موج سبز آزادی» را وادار کرد که بیشتر درباره سوابق دانشگاهی وی تحقیق کند. به لیست مقالات آقای دکتر مراجعه می‌کنیم. لیست بلند بالای مقالات ایشان هم در صفحه فارسی و هم در صفحه انگلیسی سایت دانشگاه علم و صنعت موجود است. این مقالات هم در ژورنال‌ها و هم سمینارهای داخلی و خارجی به همراه دانشجویانشان اسم ایشان را درج کرده است. اما با بررسی تک تک این مقالات از سایتهای مختلف، متوجه می‌شویم که نام دانشگاه ایشان همان دانشگاه علم و صنعت است و در دانشگاه‌های انگلیسی وی هیچ مقاله‌ای تولید نشده است. با دقت به تاریخ این مقالات متوجه می شویم که اولین مقاله وی در سال 1999 منتشر شده است. عجیب است! ایشان سال فارغ‌التحصیلی خود از هر دانشگاه مفروضی در انگلستان را ننوشته، اما سوابق اجرایی‌اش نشان می‌دهد که از سال 1368 به بعد در ایران حضور داشته است و در هر صورت از محالات است که ایشان دوره فوق لیسانس و دکترا را در لندن گذرانده باشد و محض رضای خدا حتی یک مقاله علمی هم نداشته باشد؛ تا آنکه اولین مقاله علمی را در سال 1999 نوشته باشند.
تردید بیشتر می‌شود. به کتابخانه امپریال کالج لندن مراجعه می‌کنیم و پایان‌نامه‌ای به نام کامران دانشجو پیدا نمی کنیم. در کتابخانه دانشگاه منچستر هم چیزی پیدا نمی‌شود. به آرشیو پایان‌نامه‌های دکترای دانشجویان در کتابخانه ethos.bl.uk مراجعه می‌کنیم که باز هم در آنجا اثری از اسامی daneshjo یا daneshjoo یا daneshjou یافت نمی‌شود. هیچ اثری از تحصیل او در مقطع دکترا در انگلستان وجود ندارد، غیر از ادعای خود او.
تحقیقات را گسترش می‌دهیم. به فرضیه‌ای بر می‌خوریم مبنی بر اینکه ایشان یکی از هشت دانشجوی ایرانی است که در جریان ماجرای سلمان رشدی از انگلیس اخراج شدند و در ایران دکترا گرفتند. هرچند اگر این درست باشد، خود نشانه‌ی دروغ بزرگ وی مبنی بر اخذ دکترا از دانشگاه‌های لندن و یا منچستر است، اما باز این فرض را بیشتر بررسی می‌کنیم. به روزنامه قدس 26 اسفند ماه می‌رسیم که خبری را به نقل از ایرنا نقل کرده است. عین خبر را ببینید:
دانشجو: سفير ايران در لندن نمي شوم ايرنا- استاندار تهران با رد شايعه انتصاب خود به عنوان سفير ايران در لندن گفت كه پس از اخراج از انگليس در دوران دانشجويي، به اين كشور و همه كشورهاي عضو پيمان شينگن ممنوع الورود شده است. دكتر كامران دانشجو، استاندار تهران درباره برخي اخبار منتشرشده غيررسمي در مورد احتمال سفير شدن وي در لندن، گفت: من به انگليس ممنوع الورود هستم. وي توضيح داد: من در قضيه سلمان رشدي به همراه هفت دانشجوي ديگر، از انگلستان اخراج شديم و در گذرنامه من درج شده تا زماني كه موضوع سلمان رشدي وجود داشته باشد، من حق ورود به انگلستان و كشورهاي پيمان شينگن را ندارم.
پس آقای دانشجو، دانشجو بوده که از انگلستان اخراج شده و لذا مدرکی دریافت نکرده است. تا این جای مشکل حل شد و دروغ اول وی ثابت شد. ایشان در سال 1989 از انگلستان اخراج شده، حق بازگشت هم نداشته و در عین حال ادعا می‌کند که سه مدرک دانشگاهی از آنجا گرفته است! قرار است با همین مدارک، وزیر علوم ایران هم بشود و دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور را مدیریت کند. آیا اینها همه برای نمایندگان برانگیز غیر وابسته به دولت کودتا سؤال‌برانگیز نیست؟
اما ابهامات همچنان باقی است. بر فرض که او در ایران دکترا گرفته باشد؛ سؤال اول این است که از کدام دانشگاه؟ دست‌کم در سایت‌های دو دانشگاه صنعتی شریف و علم و صنعت تهران که بررسی‌های «موج سبز آزادی» نشان داد هیچ اثری از پایان‌نامه آقای دانشجو پیدا نمی‌شود. جا دارد نمایندگان مستقل مجلس از ایشان بخواهند جدا از دروغی که درباره اخذ مدرک دانشگاهی از کالج لندن و یا موسسه امپریال منچستر گفته است، توضیح دهد که مثلا اگر در ایران مدرک معادل گرفته، از کدام دانشگاه بوده و پایان‌نامه‌اش کجاست.
و سؤال دوم اینکه ایشان در دانشگاه علم و صنعت تهران به رتبه استاد نائل شده است. دانشگاهیان به خوبی می‌دانند که طی مدارج مختلف برای رسیدن به مرحله استاد تمامی، بسیار سخت است و نیاز به تولید مقالات بسیار و سرپرستی تعداد زیادی دانشجوی دکترا و فوق لیسانس دارد. اکنون با مقایسه رزومه تحصیلی جناب آقای دانشجو با یکی دیگر از اعضای هیات علمی همان دانشگاه که اتفاقا به واقع هم در دانشگاه منچستر تحصیل کرده است، هم می‌توان دید که چگونه باید ارجاعات معتبر به دانشگاه استاد و پایان‌نامه دکتری و فوق لیسانس داشت، و هم می‌توان مقایسه کرد حجم مقالات و فعالیتهای علمی دو طرف را، در حالی که یکی دانشیار باقی مانده است و دیگری که طی این مدت همواره مشغول فعالیت‌های اجرایی در مناصب دولتی مانند استانداری، معاونت و ... بوده و فرصتی برای کار دانشگاهی نداشته، توانسته به درجه استاد تمام برسد. این دو صفحه را ببینید و مقایسه کنید:
http://www.iust.ac.ir/find-14.1958.1488.fa.html
http://webpages.iust.ac.ir/msharifi

کامران دانشجو که در انتخابات پر حرف و حدیث دهم ریاست‌جمهوری، رئیس ستاد انتخابات وزارت کشور بود، توسط علی کردان به قائم مقامی این وزارتخانه منصوب شد. کردان هنوز دو ماه از امضای این حکم نگذشته بود که به جعل و تقلب متهم و برکنار شد. حال آیا نوبت کامران دانشجو رسیده است؟ و آیا اگر ثابت شود که او در اعلام آخرین مدرک دانشگاهی‌اش دروغ گفته و تقلب کرده، نمی‌توان حدس زد که چنین فردی می‌تواند در آرای مردم نیز دست ببرد، عامل تقلب باشد و همزمان در روز روشن در صداوسیما به مردم دروغ بگوید؟

خبر: سپاه، مخابرات ایران را می خرد

بمب خبری پنجشنبه شب: سپاه پاسداران 20 روز دیگر شرکت مخابرات ایران را می خرد
شبکه جنبش راه سبز(جرس): بزرگ‌ ترین معامله تاریخ بورس كشور در 18 شهریور برگزار می شود و بنیاد تعاون سپاه پاسداران قصد دارد دراین معامله بزرگ با تشکیل کنسرسیومی سهام 50+1 درصدی مخابرات ایران را خریداری کند.
پیشتر نیز 3 بار قرار بود با واگذاری سهام شركت مخابرات ایران در بورس این شرکت بزرگ دولتی به بخش خصوصی واگذار شود اما هر بار به بهانه ای عرضه سهام مخابرات در بورس به تعویق افتاد.
معاون واگذاری و امور حقوقی سازمان خصوصی سازی یك‌سال پس از به تعویق افتادن سهام مخابرات اعلام کرده که زمان قطعی واگذاری سهام مخابرات در بورس 18 شهریور است و با واگذاری سهام شرکت مخابرات ایران همه بخش های آن از تلفن ثابت، موبایل(اپراتوراول)، ارتباطات دیتا و زیرساخت‌های آن از انحصار بخش دولتی خارج و به بخش خصوصی منتقل شود.
با این حال به روال واگذاری های مشابه در دولت نهم و به ویژه واگذاری کارخانه هایی چون تراکتورسازی تبریز، این بار هم یکی از موسسات زنجیره ای وابسته به سپاه پاسداران خریدار اصلی سهام این شرکت دولتی خواهد بود.
بنیاد تعاون سپاه پاسداران خر یدار اصلی سهام شرکت مخابرات ایران است.این بنیاد که از جمله ده ها موسسه وابسته به سپاه و خود به تنهایی محموعه ای شرکت ها و موسسات فرعی است که در امور اقتصادی و تجاری فعالیت می کنند، مذاکراتی با شستا و یک شخص حقیقی انجام داده تا با تشکیل کنسرسیومی متشكل از بنیاد تعاون سپاه، شستا(شرکت سرمایه گذاری سازمان تامین اجتماعی) و یك شخص حقیقی خریدار بلوك 50+1 درصدی مخابرات باشند. كه اسم شخص حقیقی که قرار است در این کنسرسیوم حضور داشته باشد اعلام نشده اما روزنامه تهران امروز خبر داده که این شخص حقیقی یك سرمایه گذار چینی است كه به واسطه یك فرد ایرانی قصد دارد با سپاه پاسداران برای خرید سهام اصلی شرکت مخابرات سهیم شود.
در ماه های اخیر قرارگاه خاتم سپاه پاسداران نیز به اتفاق شرکت توسعه سرمایه گذاری، سهام شركت دولتی صدرا که در حوزه نفت و سکوهای نفتی فعالیت می کند را در جریان خصوصی سازی این شرکت از دولت خریدند.
پیشتر نیز موسسه مهر اقتصاد ایرانیان یکی دیگر از موسسات زنجیره ای سپاه پاسداران تنها با پرداخت 45 میلیارد تومان در ابتدا و 132 میلیارد تومان طی اقساط 5 ساله کارخانه تراکتور سازی تبریز را از دولت نهم خرید.
این واگذاری عجیب حتی صدای برخی از متحدان احمدی نژاد را نیز در آورد تاجایی که عشرت شايق نماینده هوادار دولت نهم در همان روزها اعلام کرد «قيمت های در نظر گرفته شده برای دارايی کارخانه تراکتور سازی تبريز طی 30 تا 40 سال گذشته در مقايسه با قيمت امروزی، صدها برابر کمتر است و ارزيابی جديدی هم نشده و برای هيچ کس پوشيده نيست که اين کار حراج دارايی های دولتی است.»
بنیاد تعاون سپاه مجموعه ای از موسسات مختلف اقتصادی و تجاری است که از آن جمله می توان به«شرکت مهندسی افق صابرین»،«موسسه مالي اعتباري انصار»،«موج نصر گستر» و ده ها موسسه و شرکت مشابه نامبرد.این بنیاد نظامی همچنین« 45 درصد سهام گروه بهمن»،« 4 درصد سهام گروه سايپا»، و« 25 درصد سهام پتروشيمي کرمانشاه» را در ماه های اخیر خریداری کرده است.

خبر: مقاله اکونومیست درباره قدرت تمامیت طلب سپاه در ایران

اکونومیست: سپاه نشان می دهد رئیس کیست

بی بی سی : هفته نامه اکونومیست در شماره اخیر خود می نویسد سپاه پاسداران ایران در حال تصفیه های سیاسی وسیع و پر کردن جیب خود است.
در این مقاله که روز پنچشنبه در وبسایت اکونومیست به چاپ رسید آمده است منافع سپاه پاسداران ایران اقتضا می کند که این کشور به سمت انزوا و افراط گام بردارد.
به نوشته این نشریه دو سال پیش فرمانده سپاه اعلام کرد تغییرات مهمی در ماموریت این نیروی 120 هزار نفری پدید خواهد آمد و طی آن سپاه همراه با بیش از سه میلیون عضو بسیج با تهدیدهای داخلی مقابله خواهند کرد.
اکونومیست می افزاید وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران که شامل سرکوب دگراندیشان و افزایش سلطه سیاسی و اقتصادی سپاه است نشان داد که معنی سخن او چه بوده است.
این هفته نامه می افزاید چهارمین دادگاه نمایشی اصلاح طلبان که در 24 اوت در تلویزیون دولتی ایران پخش شد حاکی از تصمیم حکومت در نابودی همیشگی مخالفان اصلاح طلب و نیز تصفیه وسیع میانه روهای قدرتمند است.
اکونومیست می نویسد حمله به خانواده اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور اسبق ایران نمایانگر تلاش برای کنار زدن یکی از آخرین موانع موجود بر سر راه محمود احمدی نژاد رئیس جمهور کنونی است که حامی اصلی او کسی جز آیت الله علی خامنه ای نیست.
این نشریه با اشاره به اسامی متعددی از اعضای سابق سپاه در فهرست اعضای کابینه پیشنهادی دولت احمدی نژاد به مجلس تاکید می کند تردیدی در لحن نظامی کابینه بعدی نیست.
اکونومیست به وزیر پیشنهادی نفت که "هیچ تجربه ای در صنعت نفت ندارد" اما در یک موسسه تحقیقاتی سپاه فعالیت کرده و نیز به وزیر پیشنهادی اطلاعات که نماینده ولی فقیه در سپاه بوده اشاره می کند.
هفته نامه یاد شده می نویسد سپاه پاسداران بخش مهمی از سهم 70 درصدی دولت در اقتصاد کشور را در دست دارد و در همه چیز از کلینیک های دندانپزشکی و چشم پزشکی تا کارخانجات خودروسازی و شرکت های ساختمانی حضور دارد.
به نوشته اکونومیست حتی "خصوصی سازی" هم نصیب سپاه و دوستان آن می شود و سهم چندانی عاید شرکت های خصوصی واقعی نمی شود.
این نشریه با اشاره به شایعه قاچاق مشروبات الکلی، سیگار و بشقاب های ماهواره ای توسط سپاه به نقل از یک نماینده مجلس می نویسد این معاملات بازار سیاه 12 میلیارد دلار در سال برای این نیرو درآمد به همراه دارد.
اکونومیست تصریح می کند در چنین شرایطی حکومت به سمت رادیکال شدن پیش می رود زیرا انزوای ایران به نفع سپاهیان است.
این نشریه در خاتمه با اشاره تلاش نمایندگان کنگره آمریکا برای اعمال تحریم علیه واردات بنزین توسط ایران نتیجه گیری می کند سپاه احتمالا از چنین طرحی استقبال هم می کند.


مقاله: تحلیل یک اصولگرا: آیا دولت احمدی‌نژاد دوام خواهد آورد؟

تحلیل یک اصولگرا و حامی احمدی نژاد در انتخابات اخیر: آیا دولت احمدی‌نژاد دوام خواهد آورد؟
محمد نوری‌زاد
صورت ظاهر می‌گوید بله. ایشان به تکمیل کابینه خود خواهد پرداخت و با وزرای جدید، به سمت چهار سال پیش رو خیز خواهد برداشت. اما این فقط صورت ظاهر است. من آقای احمدی‌نژاد را بخاطر آزادگی‌اش، بخاطر ذات مطلوب سفرهای استانی اش، بخاطر شجاعتش می‌ستودم. و صد البته از او بخاطر ساده لوح بودنش، بخاطر نامتعادل بودنش، بخاطر عوامفریبی‌هایش، بخاطر نخبه‌گریزی‌اش، و بخاطر به باد دادن فرصت‌ها و سرمایه‌های بی بدیل این ملک، رنجور بودم. انتخابات اخیر اما برای آقای احمدی نژاد دخمه‌ها و دره‌هایی تدارک دید که شخص ایشان نمی تواند فارغ از این دخمه‌ها و دره‌ها سر به کار متداول خود فرو برد و به کارکرد دیرین خود سرگرم باشد.این چهار سال بلحاظ ماهیتی با چهار سال ابتدایی ریاست جمهوری وی تفاوتهای بنیادین دارد. دراین چهارسال، آقای احمدی نژاد اگر به گوش های خود پنبه هم فرو کند نمی‌تواند خواب راحت داشته باشد. دولت آقای احمدی نژاد درست زیرپای آتشفشانی خانه کرده است که عنقریب فوران خواهد کرد. خستگی های فراوانکاری چهارسال اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد اگر طعمی ازخدمت و رضایت حقتعالی داشت، خستگی های این چهارسال دوم استخوانسوز خواهد بود. نه تنها طعم خوشی بااو نیست بلکه مزه گس ناله های مردم روحش را خواهد خراشید.
اگر شخص آقای احمدی نژاد را عامل حادثه‌های خونین بعد از انتخابات ندانیم حتما شخص وی را مطلع لحظه به لحظه این فجایع خواهیم دانست. در قرآن ما، شخص مطلع و لب فرو بسته ، هیچ تفاوتی با عاملین یک مظلمه ندارد. آقای احمدی نژاد، نشست و اجازه داد وزارت اطلاعات زیردستش ، درست پیش چشمش آن کند که دیدیم. و دستگاه قضایی مجاورش، آن کند که دیدیم. و سپاه و نیروی انتظامی و بسیج نیز.آقای احمدی نژاد بازهم سخنرانی خواهد کرد . بازهم برای آمریکا خط ونشان خواهد کشید . بازهم برای دنیا و اداره جهان پیشقدم خواهد شد. اما مردم ، تنها به نظاره او خواهند نشست. دانشگاهها با او همراه نبودند، بیش از پیش تنهایش خواهند گذارد. مردم به سخنرانی‌های او لبخند خواهند زد. کارهای او را دنبال خواهند کرد اما برای عرق ریزان او وقعی نخواهند نهاد. و شب ها، از فرط خستگی به رختخواب خواهد رفت اما هرگز نخواهد توانست به قدر یکساعت چشم برهم بگذارد. نه صدای سوزناک ناله‌های مادران فرزند ازدست داده، و نوعروسان همسراز دست داده ، و مادران جوان از دست داده، به او اجازه بی خیالی خواهد داد و نه فریاد های گاه و بیگاه الله اکبر مردم.این مردم داغدارند. غرورشان زخمی شده. به صورتشان آب دهان انداخته‌اند. تا مادامی که غرور این مردم ترمیم نشود، و تا مادامی که برداغ آنان مرهم نهاده نشود، و تا هنگامی که حقشان اعاده نشود، این ناله های پرسوز، و این الله‌اکبرهای گاه و بیگاه ادامه خواهد داشت . زنان و مادران ما از زینب کبرای کربلا آموخته‌اند که برای تازه ماندن یک خون، باید مدام مظلومیت و داغ آن را به رخ کشید. تاریخ با همه حادثه هایی که درسینه دارد، خود ، فراموشکار بزرگی است. زنان و مردان ما از کربلا نیک آموخته اند که برای گداختگی یک داغ چه باید بکنند. به همین دلیل من می‌گویم دولت آقای احمدی نژاد نمی‌تواند نسبت به این همه سوز و غرورهای شکسته بی تفاوت باشد. چرا که با گذشت هرروز ، این شکستگی غرور با زخم تازه‌تری همراه خواهد شد.
آقای احمدی نژاد نمی تواند بی حضور مردم به حمل این امانت بزرگ موفق شود . هربی توجهی از طرف آقای احمدی نژاد و سایر دستگاهها به خواسته های مردم ، آنان را به اندرون نفرت مردم خواهد راند . آقای احمدی نژاد ممکن است با رایی که آورده حق این را داشته باشد که برای چهار سال آینده رییس جمهور این سرزمین باشد ، اما بخاطر مشارکت وسکوت مستقیمش در کشتار جوانان مردم و توهین به آنان و شکستن غرورشان ، نمی تواند نسبت به این همه لطمه بی تفاوت باشد . اگر کشور ما : چین کمونیست بود ، شاید می توانست بعد از کشتار چهارهزار نفر درصبح یک روز ، بساط مخالفین را درهم بپیچد ودربعد از ظهر همان روز سخن از پیروزی بگوید و همه نیز بپذیرند . اما اینجا ایران است . ایرانی که هم جمهوریتش ملاک است وهم مسلمانی اش . بله ، اسم اسلام را از عنوان این نظام بردارند و همه ما بگوییم : حالا شد ! بروید هرچه که خواستید و اراده کردید انجام بدهید . اما تا مادامی که نامی از مسلمانی با این نظام است ، هم مسئولان در پیشگاه مردم و خدایمتعال مسئولند ، هم بی تفاوتی هرساعتشان به فاجعه های بعدی نزدیک تر می شود .
فرض کنیم این نظام دراختیار امام زمان بود و در پیشگاه ایشان قرار بود انتخاباتی صورت بگیرد . آیا با ظهور اولین اعتراض ها ، حضرت همان می کرد که دستگاههای قضایی و انتظامی ما با مردم ما کردند ؟ حتما نه . پس مسئولان ما در این امتحان ساده نمره قبولی نیاوردند . و همه می دانند که با کسی که نمره قبولی نیاورده چه باید کرد !
اما من برای این راه طی شده ، و برای ترمیم این لطمه های بزرگ ، راه چاره ای اندیشیده ام . این که : مسئولان ما ، بطور دستجمعی ، از داغدیدگان رسما عذرخواهی کنند . ما طبق قانون راهنمایی و رانندگی ، فرد تصادف کرده و مقصر را وادار می کنیم که دیه مضروب را بپردازد . چگونه است که فرزند مردم را می کشیم و از روی خون او عبور می کنیم ؟ این‌ها، نشانه‌های فتنه است. اگر دیه روحی و روانی و مادی این خون ها مسترد نشود، این خون‌ها ترو تازه خواهند ماند و به انتشار نفرت خواهند پرداخت. بعد از استرداد دیه خون‌های ریخته شده، باید حق اجتماعی مردم نیز اعاده شود. دستگاه‌های یک نظام نمی‌توانند به سمت آقای احمدی نژاد متمایل باشند و از آنها انتظار عدل و انصاف داشت. باید صبورانه رخ به رخ این مردم نشست و حق شان را تثبیت کرد. مردم ما اگر باور کنند و بپذیرند که حق در سوی دیگر است ، سرتمکین فرود می آورند. اگر از جراحت‌های روانی و شکاف هولناک اجتماعی پدید آمده در هراسیم، باید به این امهات تن دردهیم. اگرنه که : باش تا صبح دولتت بدمد.

خبر: افشای گورهای جدید کشف شده در بهشت زهرا

موج سبز آزادی: پس از انکار دوباره موضوع دفن شهدای حوادث اخیر توسط مسئولان، سایت نوروز بار دیگر تصاویر و جزئیات جدیدی را در این باره منتشر کرد. متن کامل گزارش نوروز را بخوانید:
در روزهای گذشته خبرگزاری دولتی ایسنا به نقل از روابط عمومی سازمان بهشت زهرای تهران خبر "دفن شبانه" اجساد در بهشت زهرا را تکذیب کرد.
روابط عمومی این سازمان با اعلام ساعت کار ! بهشت زهرا گفته است در ساعاتی غیر از ساعات اداری جنازه ای به خاک سپرده نشده است. دانش پژوه رییس این روابط عمومی به خبرنگار ایسنا می گوید:" ساعات كار امور تدفين در بهشت زهرا (س) از ساعت هشت صبح تا 16 بعد از ظهر بوده و اصولا موضوعي به نام «دفن شبانه» در بهشت زهرا (س) صحت ندارد."
این در حالیست که در هیچ کدام از خبرهایی که تا امروز در سایت نوروز منتشر شده است در مورد دفن شبانه جنازه ها صحبتی به میان نیامده بود و تنها اعلام نموده بودیم که شبانه خودروهای ناشناس و غیر سازمانی زیادی در تاریخ های مورد بحث وارد بهشت زهرا تهران و قطعه 302 شده است.
بعد از انتشار خبر اولیه تدفین پیکر دهها نفر از شهروندان در قطعه 302 بهشت زهرا، مقامات و مسئولین این قبرستان قدیمی با اظهاراتی متناقض و با دستپاچگی نسبت به تکذیب این خبر و دیگر خبرها یی که هنوز منتشر نشده بود اقدام کردند.
اما واقعیت آن بود که مسئولین سازمان بهشت زهرا و افرادی که به انجام این امور غیر انسانی اقدام کرده بودند خود می دانستند که خبرنگاران نوروز تا چه حدی از اتفاقات اخیر در آن سازمان اطلاع دارند. در همین راستا با علم به اینکه بالاخره اخبار اصلی منتشر خواهد شد اقدام به تکذیب اخباری منتشر شده و نشده کردند.
محمود رضائیان مدیر عامل از کار کنار گذاشته آن سازمان در اولین اظهارات، دفن جنازه هایی بدون نام و مشخصات را از اساس تکذیب کرد و گفت هیچ جنازه ای بدون نام و نشان در قبرستان به خاک سپرده نشده است.
در نتیجه سایت نوروز مجبور شد بر خلاف میل باطنی اسنادی مبنی بر تائید ادعاهای خود از جمله شماره های جواز دفن را که در آنها نام و نشانی از متوفی در آن نیست منتشر نماید.
و در مرحله بعد نیز با تکذیب تجری نماینده اصولگرای مجلس مجبور به انتشار فیلم این قبور شد.
در کمال ناباوری در حالیکه نمایندگان مجلس با حضور در بهشت زهرا این خبر را تائید نمودند و رییس سازمان بهشت زهرا نیز کنار گذاشته شد رییس روابط عمومی سازمان بهشت زهرا در گفتگوی خود با ایسنا و برخلاف رییس کنار گذاشته شده اش، وجود قبرهای بی نام ونشان در قطعه 302 را تائید می کند و مشخص نیست چرا در ابتدا کلا وجود چنین قبرهایی تکذیب شد اما پس از آنکه نوروز اقدام به انتشار فیلم های قبرها نمود اینبار بهانه دیگری را دستاویز این حرکت غیراخلاقی خود قرار داده اند و شهداء را معتاد و بی نام و نشان معرفی کرده اند، در همین جا خیرخواهانه از ایشان درخواست می کنیم با استعفا از این سمت دست خود را بیش از پیش آلوده به خون فرزاندان پاک ایران نکنند.
ایشان در بخشی از مصاحبه شان گفته اند:"قطعه 302 بهشت زهرا (س) يك قطعه عمومي روز است كه حدود 40 درصد اموات روزانه تهراني‌هاي در آن دفن مي‌شوند كه در بخشي از آن برابر روال هميشگي قطعات عمومي تعداد معدودي افراد مجهول‌الهويه كه در اثر سانحه رانندگي و يا احتمالا اعتياد به مواد مخدر فوت شده و از پزشكي قانوني اعزام شده‌اند، با رعايت كليه تشريفات قانوني و شرعي دفن شده‌اند. "
دانش‌پژو در پايان می گوید: "كليه اموات دفن شده در قطعه عمومي 302 داراي مدارك پزشكي صادره از پزشكي قانوني و يا بيمارستان‌هاي مربوطه بوده كه اين مدارك در سامانه ثبت و ضبط اطلاعات درگذشتگان موجود است."
این درحالی است که شماره های جواز دفنی که توسط نوروز منتشر و در اختیار نمایندگان مجلس نیز قرار گرفته است هیچ نام و مشخصاتی در آن درج نشده است و برگه های آن کاملا سفید است.
سایت نوروز از ابتدا اخبار دیگری مبنی بر وجود دهها قبر بدون نام و نشان و حتی بدون جواز دفن در اختیار داشت و از ابتدا نیز برای بررسی صحت و سقم آن خبر اقدام به تحقیق و بررسی نمود. اما در جریان انجام تحقیقات در آن مورد، از طریق پرسنل زحمت کش بهشت زهرای تهران در جریان حدود 50 جواز دفن بدون نام و نشان در قطعه 302 قرار گرفت و همزمان با ادامه تحقیقات نسبت به انتشار اخبار مربوط به قطعه 302 و البته ارسال مستندات به نمایندگان مجلس اقدام نمود.
تکذیب های عجولانه مسئولین بهشت زهرا و همینطور انتشار اخبار مربوط به قطعه 302، اطلاعات ناب دیگری را در مورد سرنوشت دیگر جانباختگانی که خانواده های چشم انتظارشان بین دادگاه انقلاب و زندان اوین دو ماه است سعی صفا و مروه می کنند در اختیار سایت نوروز قرار داد.
در حالی که خبرهای منتشر شده در روزهای اخیر مبنی بر دفن اجساد بدون شناسایی و با صدور جواز دفن بود مدیر عامل برکنار شده سازمان بهشت زهرا دفن غیر قانونی و بدون جواز دفن را را تکذیب کرده بود. با این تکذیب تصاویری از طرف پرسنل بهشت زهرا در اختیار سایت نوروز قرار گرفت که اخبار قبلی را تائید می کرد.
تصاویر زیر مربوط به قطعه ای دیگر ازبهشت زهراست که دهها جسد بدون نام و مشخصات و حتی جواز دفن به خاک سپرده شده است.
این تصاویر قبل از انتشار از طریق کانالی مطمئن برای برخی نمایندگان مجلس ارسال شده است و اینک برخی از این تصاویر برای نشان دادن گوشه ای از جنایات اخیر که مسئولین عالی رتبه نظام نیز بر آن وقوع آنها تاکید داشته است جهت تنویر افکار عمومی منتشر می گردد.
لازم به ذکر می دانیم که این تصاویر مربوط به قطعه دیگری به جز 302 می باشد که در صورت لزوم در مراحل بعدی اقدام به انتشار شماره قطعه جهت تنویر افکار عمومی نیز خواهیم نمود.




(برای مشاهده همه عکس ها به سایت نوروز مراجعه نمایید)
آخرین عکس که در این مجموعه می بینید، قبرهایی است که نمونه ان در برخی قطعات دیده میشود. این قبرها آماده برای خاکسپاری اموات هستند اما در این قبور هنوز جنازه ای قرار نگرفته بر همین مبنا نشان بتونی بالای سایر قبرها بر آنها دیده نمیشود
در همین جا لازم به ذکر می دانیم که نوروز اسنادی که را در اختیار دارد که به وضوح از وجود اجساد در زیر این قبور حکایت می کند و تا به امروز تنها به علت برخی معذورات شرعی و قانونی از انتشار آن تصاویر امتناع کرده است و امیدوار است تا مسئولین بجای تکذیب با اعلام عذر خواهی از پیشگاه ملت سرافراز ایران و با انتشار تصاویری که از این اجساد آنها را در اختیار دارند خانواده های داغدار قرار دهند و این خانواده ها را از چشم انتظاری در آورند و تمام آمرین و عاملین این فجایع دردناک بدون توجه به لباس و عنوان حکومتی شان به مردم معرفی و به مجازات برسانند.
و در صورتی که در روزهای آینده از طرف مسئولین جواب قانع کننده ای جهت روشن شدن افکار عمومی اعلام نشود برای سایت نوروز راهی باقی نخواهند ماند جز اینکه اقدام به انتشار صحنه های دردناک پیکرهای خون آلود و کفن پیچ شده شهداءی را که در زیر این قبور دفن شده اند به نمایش بگذارد.
مدیران و پرسنل سایت نوروز تاسف عمیق خود را از اینکه مجبور شده اند وقوع این فجایع را در کشوری که از صمیم قلب به آن عشق می ورزد را منتشر نماید اعلام می دارند و همچنین دست اندرکاران پایگاه اطلاع رسانی نوروز از تمام خانواده هایی که با امید به بازگشت فرزندان و عزیزانشان روزها را سپری می کنند و شاید انتشار این خبر برایشان ناامیدی به ارمغان آورده باشد صمیمانه طلب عفو و بخشایش دارند و از خداوند متعال برای تمام شهدای اسلام و راه آزادی بخصوص شهدای جنبش سبز ایران علو درجات را مسئلت دارد.

روش های عملی: پیاده روی سبز در پنجشنبه ها

یکی از دوستان خوش ذوق زحمت کشید و پوستر برنامه "پنجشنبه ها"ی راه سبز انزلی را از راه دور برایمان فرستاد. از او ممنونیم. البته این برنامه را از هفته آینده اجرا خواهیم کرد چون امروز ملوان با استقلال بازی دارد (طبیعی ست که پسرها در استادیوم خواهند بود و دختران جلوی تلویزیون). برای دیدن پوستر در سایز بزرگتر روی عکس کلیک کنید.

همچنین: مرسی از موج سبز آزادی به خاطر این خبر
مرسی از آرش سیگارچی عزیز به خاطر این معرفی
و ممنون از محسن سازگارا ی عزیز برای این اطلاعیه




عجایب تلخ روزگار: یک قبرستان شهید


عکسی فوق مربوط به سخنرانی سال 57 امام خمینی در بهشت زهراست. ایشان در آنجا ابراز داشتند: "آیا اگر ملّتی بگوید این حکومت را نمی خواهیم، حقّ آن ملّت یک قبرستان شهید است؟"
31 سال پس از آن روز حکومتی که خود را هنوز جمهوری اسلامی می داند، در پاسخ به مردمی که با سؤال "رأی من کجاست؟" به خیابانها آمد، آنان را سرکوب می کند بازداشت می کند و به شهادت می رساند (یعنی مردمی که هدفشان براندازی هم نبود!). عجیب نیست؟
منابع رسمی می گویند چهار هزار نفر در حوادث اخیر بازداشت شده اند. سازمانهای حقوق بشری تهداد کشته شدگان را بیش از صد نفر عنوان می کنند. فقط در یک مورد اخیر، 44 قبر جدید افشا شده است. از تعداد آنهایی که در بازداشتگاه های خارج از کنترل قوه قضائیه شکنجه شده و جان باخته اند، حتی آماری در دست نیست!

روش های عملی: قوی سپید در استادیوم سبز

قوی سپید در استادیوم سبز

همزمان با آغاز به کار دوباره استادیوم انزلی، غروب دیروز جلسه همفکری برای سبز کردن استادیوم در یکی از کافه های بلوار برگزار شد. ابتدا یکی از حاضران تجربه های بازی گذشته استادیوم آزادی تهران را به همراه نمایش چند فیلم موبایلی به اطلاع همه رساند. سپس راهکارهای مختلف سبز کردن استادیوم به همفکری گذاشته شد. در بررسی موانع به کوچک بودن سکوهای تماشاگران در استادیوم انزلی اشاره شد که موجب می شود کنترل آنها ساده تر از استادیوم های بزرگ باشد. ضمن اینکه چند سال است فیلمبرداری مأموران اطلاعات نیروی انتظامی از سکوها به امری عادی تبدیل شده. یکی از لیدرهای ملوان ابراز داشت تعداد مأموران اطلاعاتی که در بین تماشاگران می نشینند بسیار زیاد است و آنها لیدرها و جمعیت را زیر نظر دارند. با این وجود پراکندگی آنها در همه جای استادیوم یکنواخت نیست و بعضی از قسمتها مثل سکوهای غازیانی ها یا پشت دروازه ها کمتر کنترل می شود. همچنین بازی پنجشنبه ملوان و استقلال به عنوان محک خوبی جهت شناخت تغییر رویه نیروی انتظامی و احتمال تشدید سخت گیری ها دیده شد. صاحب کافه که به طور اتفاقی وارد بحث شده بود به نکته جالبی اشاره کرد: در انزلی امکان مسدود کردن دربها در مقابل بعضی از تماشاگران (که المان های سبز همراه دارند) وجود ندارد بنابراین شورای تأمین در آینده سعی خواهد کرد به جای اینکار، بعضی از بازی ها را محروم از تماشاگر اعلام کند.

در مجموع نتایج زیر به عنوان گام اول نقشه راه به اجماع رسید:
1. طی فراخوانی عمومی از سبزهای خوش طبع خواسته شود به سرودن شعارهای سبز جدید (مناسب برای استادیوم فوتبال) اقدام کنند. بهتر است این شعارها بصورت افزودن یک یا چند مصرع به شعارهای قدیمی و شناخته شده برای تماشاگران باشد.
2. از این پس در هنگام مشاهده تبعیض و اشتباه فاحش از سوی تیم داوری، به جای شعارهای پردردسری مثل "شیرسماور..." از شعار "مرگ بر دیکتاتور" یا "تقلب یه درصد، دو درصد، نه پنجاه و سه درصد" استفاده شود.
3. در صورت تکرار گزارش های تبعیض آمیز شبکه باران در این فصل، به جای شعارهایی نظیر "واحدی حیا کن انزلیو رها کن" از شعار "صدا و سیمای ما ننگ ماست ننگ ماست" استفاده شود.
4. در هنگامی که وقت بازی رو به پایان است و ملوان برتری دارد به جای سوت های ممتد از فریادهای "الله اکبر" استفاده شود.
5. در صورت رد کردن گل صحیح ملوان از سوی داور از شعار "هالۀ نورو دیدی گل مارو ندیدی؟" استفاده شود.
6. در صورت استفاده از نیروهای سرکوبگر بسیجی در استادیوم از شعار "بسیجی بی غیرت دشمن خون ملت" استفاده شود.
7. در ازدحام ورودی و خروجی استادیوم از شعار "یا حسین میرحسین" استفاده شود.

خبر: افشای اطلاعات جدیدی از نقش برخی نمایندگان مجلس در شکنجه بازداشت شدگان

بازجو که بازداشت نمی‌شود!


در حالی که «موج سبز آزادی» پیش از این از نقش فدایی در شکنجه‌گاه کهریزک پرده برداشته بود، نمایندگان مختلفی در این روزها به شکلی آشکارتر از گذشته، این خبر را تایید می‌کنند و در عین حال از ارتباط دو نماینده دیگر با عوامل جنایت بازداشتگاه‌ها سخن به میان می‌آورند.
گزارش خبرنگار پارلمانی «موج سبز آزادی» حاکی است یک نماینده مجلس در پاسخ به پرسش خبرنگاران مبنی بر اینکه آیا خبر بازداشت حسین فدایی، از اعضای ارشد فراکسیون اصولگرایان صحت دارد یا خیر، با خنده خطاب به آنان گفت: بازجو که بازداشت نمی‌شود!
گفتنی است، پیش از این یک عضو فراکسیون اکثریت مجلس در گفت‌وگو با خبرنگار «موج سبز آزادی»، حسین فدایی (نفر وسط در عکس روبرو ) را مسئول مستقیم بازداشتگاه کهریزک اعلام کرده بود.
این نماینده اصولگرا که نمی خواست نامش فاش شود، تصریح کرده بود که حسین فدایی، نماینده تهران و دبیرکل جمعیت ایثارگران، مسئولیت این بازداشتگاه را در حوادث پس از انتخابات بر عهده داشته و این موضوع برای کمیته ویژه مجلس ثابت شده است.
به گزارش خبرنگار موج سبز آزادی، برخی نمایندگان نیز معتقدند که سروری و زاکانی دو نماینده دیگر حامی کودتا در مجلس نیز با تیم جنایتکاران در داخل بازداشتگاه ها مرتبط هستند. این زمزمه‌ها به امری عادی در راهروهای مجلس تبدیل شده است.
گفتنی است سروری پیش از راه یافتن به مجلس، فرمانده بسیج پایگاه مقداد و زاکانی نیز فرمانده بسیج دانشجویی بوده است.
در عین حال «موج سبز آزادی» جزئیات جدیدی را درباره نقش یک مقام سابق نیروی انتظامی به نام ص. در برقراری بازداشتگاه کهریزک و شکنجه متهمان در آن به دست آورده که به محض کسب اطمینان از صحت آنها، منتشر خواهد کرد.

خبر: آيت الله منتظرى: اين حكومت نه جمهورى است و نه اسلامى

‏پاسخ آيت الله منتظرى به نامه 293 نفر از روشنفكران و نخبگان ‏

‏بسم الله الرحمن الرحيم ‏
‏( انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب )‏
‏حضور محترم برادران و خواهران عزيز، روشنفكران و نخبگان محترم ‏
‏پس از سلام و تحيت ; در رابطه با نامه ارسالى مورخ ‏88/6/1‏ آن عزيزان ،‏ ‏ضمن قدردانى و ارج نهادن به ايثارگرى و شهامت و پايدارى شما و ملت‏ ‏بزرگوار و عزيز ايران ، معروض مى‎دارم كه اينجانب بارها تذكرات و‏ ‏پيشنهادهايى را براى بيرون رفتن از اين بحران ويرانگر ارائه نموده ام ، ولى‏ ‏ظاهرا حضرات براى رسيدن به مقاصد دنيوى خويش چنان چشم و گوش و‏ ‏دل بر حقايق بسته اند كه نه مى‎بينند و نه مى‎شنوند، ولى از آنجا كه هنوز‏ ‏مبارزات با رژيم گذشته در اذهان بسيارى از افراد زنده است و در ميان‏ ‏سردمداران حكومتى بعضا كسانى هستند كه خود طعم شكنجه و زندان و...‏ ‏را چشيده اند اينجانب هنوز نا اميد نيستم و اميدوارم تا كاملا دير نشده‏ ‏مسئولين امر به خود آيند و بيش از اين وجهه نظام جمهورى اسلامى را در‏ ‏بين توده هاى زجر كشيده و سيلى خورده ايران و در سطح جهانى خدشه دار‏ ‏نكنند و موجب سقوط خود و نظام نگردند.‏ ‏دين اسلام ، دين كامل الهى است و در آن آزادى عقيده و بيان چنان روشن‏ ‏و واضح است كه قرآن كريم در مورد اصل پذيرش دين مى‎فرمايد: ( لا‏ ‏اكراه فى الدين ) يعنى زور و اجبارى در پذيرش دين نيست ; و بايد‏ ‏پذيرفتن اصول دين با استدلال و برهان باشد. و سيره و روش رسول‏ ‏خدا(ص ) و ائمه معصومين (ع ) نيز اين گونه بوده كه مردم در كمال آزادى و‏ ‏بدون لكنت زبان و بدون هيچگونه ترس و واهمه اى درباره مسائل انتقاد و‏ ‏اظهارنظر نمايند. بزرگترين ستم و ظلم به اسلام عزيز رفتار مستبدانه با‏ ‏مردم تحت عنوان حكومت دينى و اسلامى است .‏ ‏
اميدوارم مسئولين امر از اين راه انحرافى كه در پيش گرفته اند دست‏ ‏برداشته و حقوق از دست رفته مردم را استيفا نمايند، خسارات را جبران‏ ‏نموده و بى گناهان را بيش از اين در زندان نگه ندارند، و با پايان دادن به‏ ‏سناريوهاى نمايشى دادگاهها و پخش اعترافات آنچنانى بيش از اين قضاء‏ ‏اسلامى را مسخره نكنند; و يا لااقل شجاعت اين را داشته باشند كه اعلام‏ ‏كنند اين حكومت نه جمهورى است و نه اسلامى و هيچ كس هم حق‏ ‏اعتراض و اظهارنظر و انتقاد ندارد.‏
‏اميدوارم خداوند كريم در اين ماه مبارك رمضان همه ما را از كجروى ها‏ ‏باز داشته و مشمول هدايت هاى مستمر خويش قرار دهد.‏ ‏والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته .‏
‏4 شهريور ماه 1388‏
‏قم المقدسة - حسينعلى منتظرى

خبر: برای کمیته تحقیق مجلس، تجاوز با باتوم و شیشه نوشابه محرز شد

یک عضو کمیته ویژه مجلس فاش کرد: تجاوز با باتوم و شیشه نوشابه به برخی بازداشت‌شدگان محرز شد
پارلمان‌نیوز (پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره) مجلس):
یکی از اعضای کمیته ویژه مجلس برای بررسی حوادث پس از انتخابات، تصریح کرد:«تجاوز با باتوم و شیشه نوشابه به برخی از بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات برای ما محرز شده است.»
این نماینده مجلس که نخواست نامش فاش شود به خبرنگار «پارلمان‌نیوز»، گفت:« به برخی از بازداشت‌شدگان حوادث بعد از انتخابات متاسفانه به وسیله باتوم و شیشه نوشابه تجاوز شده و این امر برای برای کمیته ویژه محرز شده است.»
این نماینده تاکید کرد:«اطلاعات و مستندات موثق از تجاوز عوامل بازداشتگاه‌ها به بازداشت‌شدگان نداریم، اما تفاوت چندانی هم در اصل ماجرا نمی‌کند.»
عضو کمیته ویژه مجلس خاطر نشان کرد:«در صورت تکمیل گزارش آن را دراختیار رییس مجلس و بزرگان نظام قرار خواهیم داد.»

مقاله: دلایل نمایشی بودن دادگاه دیروز به قلم یک حقوقدان

یادداشتی از حسن یونسی، وکیل دادگستری و فرزند وزیر سابق اطلاعات:
از آنجا که اینجانب به عنوان وکیل دادگستری چندین بار با حضور در دادگاه انقلاب برای دفاع از برخی از متهمین سیاسی اعلام آمادگی نمودم ولی به اشکال مختلف برای انجام وظیفه با سنگ اندازی و بهانه گیری مواجه شدم ناچار از ارائه این نوشته هستم. برای نمونه آخرین بار در روز دوشنبه یک روز قبل از دادگاه بار دیگر برای اعلام وکالت از سوی یکی از متهمین مراجعه نمودم در حالیکه دفتر معاونت امنیت دادستان تهران از اساس از وجود چنین متهمی اعلام بی خبری می کرد. پیشاپیش از اینکه گاهی به دلیل غیر حقوقی بودن کل این روند, از چارچوب حقوقی خارج می شوم پوزش می طلبم:
این دادگاه بیشتر از دادگاه به نمایشی شبیه است که بر اساس یک سناریو نوشته شده سناریویی که از توهمات و برنامه ریزیهای نویسندگان آن ناشی می شود. این چه دادگاهی است که متهمین آن هفته هاست از ملاقات با خانواده هاشان منع می شوند؟ این چه دادگاهی است که امکان دسترسی به وکلا برای متهمین وجود ندارد؟ این چه دادگاهی است که کسی از قبل از حضور متهمین در آن اطلاعی ندارد؟ این چه دادگاهی است که امکان خواندن پرونده ها برای وکلا وجود ندارد؟ این چه دادگاهی است که دادستان برای متهمین وکیل می گیرد؟ در ادامه به برخی از مهمترین اشکالات وارده به دادگاه مذکور اشاره می شود:
کیفرخواست یا دستگاه کپی؟
از مهمترین نکات اینکه اتهامات همه افراد تقریبا مشابه یکدیگر است بدون اینکه روشن شود مستند هرکدام از این اتهامات برای هر فردی چیست؟ اتهاماتی نظیر: , اقدام عليه امنيت کشور از طريق اجتماع و تباني به قصد برهم زدن امنيت عمومي , فعاليت تبليغي عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران از طريق شرکت در تجمعات غيرقانوني و ايجاد شبهه جعل و تقلب در نتيجه انتخابات و سلب اعتماد عمومي نسبت به حاکميت و مراجع رسمي کشور , اخلال در نظم عمومي از طريق بلوا و آشوب و حرکات غيرمتعارف و ايجاد ترس و وحشت در جامعه , مشارکت در تخريب و احراق اموال دولتي ، عمومي و خصوصي , نشر اکاذيب بقصد تشويش اذهان عمومي ازطريق مصاحبه هاي متعدد با رسانه هاي ضدانقلاب و بيگانه , توهين و هتک حرمت به نهادها و ارگانها و مسئولين محترم نظام.
کیفرخواست برای احزاب یا اشخاص؟
در حالیکه بخش قابل توجهی از کیفرخواست به اصطلاح عمومی در صدد ایراد اتهام به احزاب است و مسائلی مطرح می شود که هیچ ارتباطی با وقایع اخیر ندارد در کیفرخواست فردی به اتهاماتی همچون شرکت در تجمعات غیر قانونی یا ایجاد بلوا و تبلیغ علیه نظام پرداخته می شود و معلوم نمی شود این اتهامات چه ارتباطی به هم دارند و تمام تلاش نویسندگان آن است که با ذکر کلیاتی در کیفرخواست عمومی مانند یک سناریو ذهن افراد را برای ایراد اتهامات آماده کنند. روشن نیست که اگر موضع گیری فردی در مورد انرژی هسته ای جرم بوده چرا سالها پیش به آن رسیدگی نشده است؟ و چه ارتباطی با کودتای مخملی دارد؟

ماجرای ستاد قیطریه
در ماجرای ستاد قیطریه به اتهاماتی اشاره شده که علاوه بر عدم ذکر دلائل آن اساسا با واقعیت خارجی منطبق نیست اتهاماتی همچون : فعاليت هاي غير قانوني گسترده ،مانند پخش شايعات، تخريب عليه ساير كانديداها، راه اندازي و هدايت گروههاي غير قانوني و كشيدن آنها به خيابانها، راه‌اندازي شبكه تلويزيوني غيرقانوني، ارتباط با ايستگاه پخش تلويزيون BBC فارسي و آغازگر و هدايت كننده اغتشاشات و درگيريهاي خياباني و نقش اساسي در سوق دادن جريان يكي از كانديداهاي ناكام به سمت افراطي گري و آشوب. بدون آنکه مشخص شود چنین اتهاماتی بر چه مبنایی وارد می شود. لازم به ذکر میدانم بنابر گفته یکی از همین عزیزان حاضر در دادگاه ( در جلسه ای با ایشان قبل از بازداشت) هجوم نیروهای انتظامی به ستاد قیطریه بدون مجوز صورت گرفته بود که پس از نگهداری مهاجمین و آمدن فرماندهی نیرو و با ارائه حکم اقدام به پلمپ تلویزیون آن لاین ستاد شده بود در حالیکه در آن زمان مطلقا بحث ارتباط با رسانه های خارجی مطرح نبود و تمامی اینها ساخته و پرداخته بازجویان در مراحل بازجویی است.

مستند: اظهارات مبتنی بر شنود غیر قانونی
جالب آنکه دادستان در جایی که برای اثبات اتهامات خود به آسمان و ریسمان متوسل می شود به سخنانی از امین زاده و...استناد می کند و مدعی است آن را ازشنود جلسات به دست آورده است آیا این چنین شیوه هایی می تواند مستند اتهامات قرار گیرد؟ آقای دادستان می توانند پاسخ دهند که چرا و از چه وقتی تصمیم به شنود جلسات ستاد انتخاباتی گرفته بودند و از کجا می دانستند اینها به کار خواهد آمد؟؟
گروهک های غیر قانونی ؟
در کیفرخواست از ستاد 88 و پویش موج سوم با تشبیه آنها به گلد کوییست به عنوان گروهکهای غیر قانونی یاد می شود. آیا احزاب و ستادها حق تشکیل گروهها و شاخه هایی برای فعالیتهای حزبی و انتخاباتی خود ندارند؟ آیا تشبیه چنین فعالیتهایی به گلدکوییست برای غیرقانونی دانستن آنها مضحک نیست؟ در کیفرخواست طوری از پیشنهاد میردامادی برای تشکیل گروههای خوشه ای و سازمان رای سخن گفته می شود گویا هدف از تشکیل آنها خرابکاری بوده است؟

سردرگمی در استناد به نظرسنجیها
از سویی مدعی می شوند همه این افراد از قبل می دانسته اند که نظرسنجیها حاکی از پیروزی احمدی نژاد است از سوی دیگر از قول علی هاشمی به استناد شنود گفته می شود : "در مجموع موسوي 18 ميليون و احمدي نژاد 10 - 11 ميليون راي دارد و اگر غير از اين شود حتماً تقلب شده است و بايد به يك سري كارهايي دست بزنيم "

متهمین دربند عامل اغتشاشات؟
در حالیکه بیشتر افراد مذکور روز 23 خرداد و بعضا حداکثر تا 2 روز بعد دستگیر شده اند چگونه می توان آنها را عامل شکستن و تخریب و ...دانست آقای حجاریان که در تمام روزهای اعتراضات خیابانی در زندان بوده از کجا خبر دارد که مردم شعارهای نامناسب میداده اند؟ جالب اینکه تنظیم کننده کیفرخواست از آنجا که می داند متهمین دربند نمی توانند مردم را به اغتشاش دعوت کنند تلاش می کند اثبات نماید که از سالها پیش هدف کشاندن مردم به خیابانها بوده است. حال آنکه در سراسر کیفرخواست از ارائه دلیلی بر این مدعا عاجز می مانند.

سند تاملات راهبردی
در بخشهای قابل توجهی از کیفرخواست به سندی تحت عنوان تاملات راهبردی اشاره می شود علاوه بر آنکه خود اذعان می کنند این سند به صورت پیش نویس بوده است تمام جمله های این سند قابل تاویل و تفسیرهای مختلف است و موشکافی بسیاری از آنها روشن می کند که بازجویان تنها خواسته اند جملاتی را که می توانند با تفسیر و تاویل خود از آنها بهره بگیرند ذکر نموده اند.

اتهام بی اساس به غائبین و عوامل پشت پرده
در کیفر خواست آمده : آقاي بشيريه يك فرد لائيك، آمريكا نشين و آقاي علوي تبار از متهمان نمايش كنفرانس مستهجن برلين است و جان كين رابط سرويس اطلاعاتي جاسوسي انگليس واز هدايت كنندگان برنامه هاي كودتاي مخملي است.از سوی دیگر از جان کین و جان شارپ و یورگن هابرماس و بنیاد سوروس و چندین اسم و عنوان دیگر در این کیفرخواست برای وصل کردن این احزاب و افراد به خارج نام برده شده است ولی در سراسر این کیفرخواست معلوم نشده وصف مجرمانه ملاقات با فیلسوفانی چون هابرماس درکجای آن است؟

اتهام حجاریان: تجمع غیر قانونی, حرکات غیر متعارف, ایراد الفاظ رکیک
سعید حجاریان در حالیکه به سختی راه می رود و سخن می گوید در کیفرخواست صادره به حضور در تجمعات غیر قانونی اخلال در نظم عمومي از طريق بلوا و آشوب و حركات غيرمتعارف و ايجاد ترس و وحشت در جامعه و ایراد الفاظ رکیک متهم شده است.
پرداختن به مباحث تئوریک به جای دفابرجستهع از اتهامات
جالب آنکه در حالیکه این افراد به شدیدترین اتهامات متهم شده اند و عقل حکم می کند که حداقل به دفاع از خود به پردازند تمامی دفاعیات ساختگی و اظهارات ایشان حول مباحث تئوریک و تاکید بر نبود تقلب و عذرخواهی از مردم و مقامات و اظهار پشیمانی دور میزند آیا چنین چیزی منطقی است؟
آیا همین مساله به ظاهر کوچک تمامی این دادگاه را زیر سوال نمی برد؟ چگونه ممکن است دهها شخصیت سیاسی که سالها گفته اند و شنیده اند و خوانده اند حتی کلمه ای در دفاع از خود سخن نگویند؟ آیا منطقی است که حتی یک نفر از آنها روی سخنان سابق خود پافشاری نکند؟ چه چیزی باعث شده است سعید حجاریان به جای دفاع از خود بگوید: "لازم مي دانم التزام عملي خود را به قانون اساسي و فرمايشات مقام معظم رهبري اعلام كرده واگر از سر تقصير يا قصور به اركان نظام جسارتي روا داشته‌ام حلاليت بطلبم. و بار ديگر از ملّت بزرگ ايران كه اين انحرافات واشتباهات موجب وارد آمدن خسارات بزرگي به آنان گرديد، بخواهم كه همه ي ما را به بزرگواري خود ببخشند."

استفاده از کلمات ناشایست در یک متن به اصطلاح حقوقی
متاسفانه دادستان آنچنان درگیر این سناریو شده است که در یک متن حقوقی بارها و بارها از کلماتی چون دریوزگی مستهجن ذلیلانه خائنانه تئوریزه کردن خیانت اوج خیانت به مردم استفاده کرده است کافی است تیترهای کیفرخواست را مرور کنید تا به این کیفرخواست بخندید

استناد به دلیل واهی
دادستان برای ایراد اتهام ضدیت با دین به جمله ای از سند راهبردی جبهه مشارکت استناد می کند که این جمله مورد قبول همه اهل فقه و فقاهت است: "حزب با هميشگي كردن "قوانين موضوعه " به بهانه مبتني بودن آنها بر احكام شريعت مخالف است." آیا غیر از این است که ویژگی اجتهاد در فقه شیعه غیر همیشگی بودن قوانین موضوعه مبتنی بر آن است؟ آیا آقایان مدعی دائمی بودن و غیر قابل تغییر بودن قوانین موضوعه هستند؟

اسم افراد دیگر را نیاورید غیر از ...
جالب اینکه قاضی در ابتدا از متهمین خواست از افراد غایب دیگر نام نبرند ولی گویا بخش قابل توجهی از این سناریو برای کشاندن پای مهدی هاشمی و علی هاشمی و... طراحی شده بود و قاضی دادگاه هم هیچگونه عکس العملی در مقابل ایراد اتهامات به شخصی که در دادگاه نیست و از متهمین نیست نشان نداد. و زمینه را برای ادامه این سناریو آماده نمود.
دادگاه محلی برای استعفا؟
آیا با هیچ منطقی میتوان پذیرفت که شخصی مثل سعید حجاریان در جایی مثل دادگاه از حزب خود استعفا دهد؟ آیا جز این است که ترتیب دهندگان این به اصطلاح دادگاه تمام هدف خود را حول محور خاصی برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی ترتیب داده اند؟
ودهها مورد دیگر همگی نشان می دهد که هدف از این دادگاهها بیشتر از آنکه رسیدگی قضایی باشد تاثیر گذاری بر افکار عمومی و تلاش برای القای شکست و ایجاد شکاف در جبهه اصلاح طلبان است.
mowjcamp.org

روش های عملی: سخنی با سبزهای گیلان

گیلانی عزیز،
من و تو وارث مردانی هستیم که از دل جنگل سبز به سوی تشکیل نخستین جمهوری ایران گام برداشتند. ما خوب می دانیم چطور شد که نهضت جنگل تیغ غریبه و آشنا به جانش نشست و بر زمین افتاد. هم خیانت رضاخان میرپنج را می دانیم و هم از دسیسه های همسایه شمالی با خبریم. من و تو وارث نخستین زخم خوردگان «جمهوری» در این کشور پهناوریم. شگفتا که بازی روزگار دوباره درّ گرانبهای جمهوری را به لبه پرتگاه کشانده است. این بار به جای دیکتاتورمآبان پادشاهی، دیکتاتورهای دین طالبانی ما را از درون نشانه گرفته اند. اینبار به جای روباه مکار بریتانیا، جلادهای روسی نشسته اند امّا بازهم ما همان مردمان تنهای جهانیم که به ریشه های مذهب راستینمان معتقدیم. بازهم یاوری در جهان نداریم اما بیشتر از قبل باورمان شده که ایرانی یعنی تمام آدم های این گربه مغرور- فارغ از قومیت و زبان و عقیده و شرع. اینبار تجربه صدسال مبارزه را در ذهن داریم. رهبر کاریزماتیک و دست نیافتنی نداریم اما پیش قراولانی در جبهه سبزمان هست که خود زخم خورده و مجرب و آزموده اند.
گیلانی عزیز، تو می دانی که اگر این دولت کودتا به راه پراشتباه خویش ادامه دهد، کار را به جایی می رساند که انقلابی دیگر با هزینه های بی شمار و کشته هایی بسیار بیشتر از امروز بر ایران تحمیل شود. تو می دانی که اگر این قطار مرگ را تا قبل از سقوط متوقف نکنیم، ایران (اگر تکّه پاره نشود) به ویرانه ای تبدیل می شود که دوباره باید از صفر آن را ساخت. ما سبزهای انزلی از تو می خواهیم که هرجا که هستی یک قدم به سوی آگاهی بیشتر مردمی که فقر و یأس، خسته شان کرده است برداری. همه ما در ابتدای راهی سخت قرار گرفته ایم اما اگر اینبار امیدمان بمیرد، فرزندانمان باید در افغانستان و پاکستانی جدید زندگی کنند.


چه خوب اگر بتوانیم:
1. هرجا که دستمان می رسد با مردم دیگر حرف بزنیم. برایشان از هدف های سبز این جنبش بگوییم. به حرفهایشان خوب گوش دهیم. حقایق را برایشان بگوییم تا دروغ و عوام فریبی دولت کودتا را همه باور کنند.
2. با دوستانمان گروه های 3 تا 7 نفره سبز بسازیم. اطلاعات و اخبار معتبر را با زبان و اس ام اس و ایمیل به آنها که می شناسیم انتقال دهیم تا مسدود شدن رسانه هایی که از حقیقت می گویند حس نشود. اگر کسانی در همسایگی ما هنوز فریب کودتاچیان را می خورند (و راهی برای امر به معروف و نهی منکر وجود ندارد) با نشانه هایی ساده و بی خطر که امنیت جانی و مالی و روانی هیچکس را به خطر نیندازد آنها را به جنبش سبز توجه دهیم.
3. تا می توانیم سایت و وبلاگ سبز برای پراکندن حقایق بسازیم. جنبش سبز در هر شهری از گیلان باید یک پایگاه اینترنتی منحصربفرد داشته باشد. هنوز از سایت راه سبز لاهیجان، راه سبز رودسر، راه سبز فومن، راه سبز آستارا و شهرهای دیگر خبر چندانی نیست. یادمان باشد اگر وبلاگ می سازیم از سایتهای رایگان ایرانی (که مجبور به دادن اطلاعاتشان به سرکوبگران هستند) استفاده نکنیم. سرویس های Wordpress و blogger به مراتب برای اینکار مناسب ترند. در به روز کردن سایتها و وبلاگها مراقب موارد امنیتی باشیم. بهتر است کسی از گروه این کار را برعهده گیرد که در شهر دیگری ساکن باشد یا از سرویسهای ADSL و نظایر آن استفاده نکند.
4. ضمن اینکه صدا و فیلم های روشنگر از وقایع اخیر را از طریق بلوتوث به اشتراک همگان می گذاریم، مراقب خطرات موبایل نیز باشیم. هر از گاهی گوشی موبایل را از اطلاعات قدیمی تر خالی کنیم و در تمام جلسات گروهی، باتری موبایل را از آن خارج نماییم.
5. در همه جا و همه وقت فراموش نکنیم که جنبش سبز، یک جنبش صلح طلب و آزادی خواه است. درست است که آنها عزیزانمان را کشته اند و برادران و خواهران بی گناه ما را در بازداشتگاه ها تا حد مرگ مورد شکنجه و آزار قرارداده اند ولی ما تا هرجا که امکانش باشد از خشونت کلامی و رفتاری به شدّت پرهیز می کنیم و این مهم را به دیگران نیز یادآوری می نماییم.

اندیشه سبز: ما فرزند زمانه ایم و جنبشی ساخته ایم بی نظیر

یکی از سبزاندیشان در وبلاگ خود ویژگی های منحصربفرد جنبش سبز را به زیبایی تشریح کرده است. «فصل اول»:
تاريخ اين قرن را که بنويسند، فصل اولش را با ما شروع خواهند کرد.لابد جايي در مقدمه کتاب هم خواهند نوشت که پيش از جنبش ما هم در اين قرن وقايعي رخ داده است، يازدهم سپتامبر ، جنگ افغانستان و جنگ عراق. اما همه شان بازمانده از قرن قبل بودند، با گفتماني مانده از آن قرن و با ابزار قرن بيستمي، هواپيما و موشک و گلوله.
و آنوقت خواهند نوشت که فصل اول را به ما داده اند براي اينکه فرزند راستين زمان خودمان بوديم و گفتمانمان، گفتمان آغاز هزاره سوم.همان اوايل کتاب خواهند نوشت که جنبش هاي اجتماعي فرزند فن آوري هاي ارتباطي هستند و همانجا خواهند نوشت که ما نخستين جنبشي بوديم که به تمامي، مسيرهاي ارتباطي نويني که از آغاز اين قرن گسترش يافته بود را بکار بستيم.شايد همانجا مدخلي باز کنند به اينکه اين ابزارها چگونه ساختار جوامع را تغيير دادند و چطور نگرش دنيا را به طبقات اجتماعي، گردش کار ، توليد و توزيع ثروت، رهبري و مديريت اجتماعي و حتي نگرش دنيا به ارزشهاي پايدار انساني را تغيير دادند.در همان صفحه شايد ، عکسي باشد از مخترع اولين نمونه گوشي هاي تلفن همراه و عکسي باشد از بنيانگذاران ويکي پديا، فيس بوک ، بلاگر ، يوتيوب ، پادکست و يا شايد از مجسمه آنها در ميادين اصلي شهرهاي پيشرو جهان و لابد زيرنويس عکس هم خواهد بود : "چهره هايي که جهان قرن بيست و يکم را ساختند".همانجا خواهند نوشت که تا پيش از اين، مسيرها يکطرفه بود : کسي مي نوشت و روزنامه ها چاپ مي کردند و الباقي مردمان مي خواندند، يک نفر حرف مي زد و الباقي مردمان مي شنيدند، يک نفر در صفحه تلويزيون بود و الباقي نگاهش مي کردند، کسي فرمان مي داد و رهبري مي کرد و توده هاي بي شکل در پشت سرش به راه مي افتادند. خواهندنوشت که ساختار جامعه و توزيع اطلاعات و ثروت و قدرت هرمي بود، و بعد خواهند نوشت و لابد پررنگ هم خواهند کرد که فن آوري هاي نوين ارتباطي، جامعه را مسطح کرد. آنقدر به پايه هاي هرم توانايي بخشيد که آنها را تا راس بالا کشيد.اين امکان را فراهم کرد که با هم در ارتباط باشند، خبر بگيرند و خبر بدهند، اطلاعات رد و بدل کنند، بگويند و بشنوند، ببينند و ديده شوند و مسيرهاي تازه اي پيدا کنند که همکاري کنند، توليد فکر کنند، نقد کنند و پيشرفت کنند.بعد آنوقت بالاي همان صفحه عکس ما را خواهند گذاشت با پرچم هاي سبزمان.خواهند نوشت که ما اولين جنبش اجتماعي اي بوديم که رهبرش همه مان بوديم، برنامه ريزش هم همه مان و آن کسي هم که نامش را صدا مي زديم، حداکثر سخنگوي بخشي از مطالبات ما بود.شايد همانجا کادري هم باز کنند و داخلش بيانيه ميرحسين را که نوشته با توجه به اينکه مردم در نماز جمعه شرکت مي کنند، دعوتشان را مي پذيرد و مي آيد را به عنوان نمونه بگذارند و لابد براي خوانندگان آن دوره توضيح هم بدهند که تا پيش از آن مرسوم بوده که رهبر يک جنبش اعلام کند که مي رود و مردم را دعوت به آمدن کند.بعد لابد زير فصلي باز مي کنند که چطور جنبشي که مرکز فرماندهي نداشت، انقدر هماهنگ عمل مي کرد، انقدر خوب ايده ها، خواسته ها و شعارهايش مطرح مي شد، نقد مي شد، کامل مي شد و بعد يکروز انقدر خوب بيان مي شد که انگار همه اين ميليونها نفر، سالها با هم تمرين کرده اند. شايد همانجا، در نسخه الکترونيکي اين کتاب تاريخ لااقل، لينکي هم باشد به فيلمي از ما که بلندگو فرياد مي زند مرگ بر آمريکا و ما اين همه آدم جواب مي دهيم مرگ بر روسيه. بي آنکه کسي مان از قبل به اين پاسخ فکر کرده باشد، بي آنکه هماهنگ کرده باشيم چنان فرياد مي زنيم که انگار يک دهانيم و يک حنجره.همانجا خواهند نوشت که ما اولين حزبي بوديم که شوراي مرکزي نداشت، دبيرکل نداشت، شاخه سياسي نداشت. خواهند نوشت حزبي بود با آنارشي کامل که رفتاري کاملا نظام مند داشت. لابد طعنه اي هم خواهند زد به احزاب آنارشيست دهه هاي قبل از ما که وجودشان نظام مند بود و رفتارشان آنارشيستي. خواهند نوشت که حزب ما ارگان حزبي نداشت ، اما با اين همه مواضعش روشن بود، برنامه هايش هم درست تنظيم مي شد. خواسته هايمان هم جمع بندي مي شد، نقد مي شد ، کامل مي شد و به واضح ترين شکلي بيان مي شد.در همين فصل خواهند نوشت که ما آخرين روزهاي تفنگ و گلوله را زندگي کرديم و نشان داديم که هر کجا که آگاهي و اطلاعات و مسيرهاي کافي براي ارتباط انساني وجود داشته باشد، گلوله بي معني است. لابد عکسي هم خواهند گذاشت از تک گلوله اي در جايي از موزه آزادي ما و زيرنويسش خواهند نوشت "آخرين گلوله اي که از خشاب در آمد".ظريفي هم لابد پيدا خواهد شد که حساب کند وزن کل الکترونهاي سازنده وبلاگ ها و وبسايت هاي ما، چقدر است و حساب خواهد کرد که همه شان باهم يک هزارم وزن يک گلوله هم نمي شدند. شايد وزن همه مولکولهاي هواي شعارهاي ما را هم حساب کند، تمام مرگ بر ديکتاتورهايمان، تمام زنداني سياسي آزاد بايد گردد هايمان و آخرش نشان دهد که وزن همه شان با هم ، وزن يکي از ديوارهاي زندان اوين هم نمي شده است.بعد خواهند نوشت که ما تعريف دوباره اي کرديم از جامعه انساني، از روابط انساني، از جهاني بودن و از زندگي در دهکده جهاني. بعد هرکدام اين تاريخ نويس ها هم لابد نامي به ما خواهد داد، ساده ترينشان لابد خواهد نوشت انقلاب سبز، ديگري شان خواهد نوشت انقلاب سکوت ، آن يکي خواهد گفت انقلاب لبخند و لابد کسي اين وسط پيدا خواهد شد که بنويسد انقلاب آگاهي.

خبر: تکرار یک دادگاه نمایشی دیگر پس از 399 سال در تهران

399 سال پیش هم دادگاهی شبیه نمایش امروز برگزار شده بود. دادگاهی دور از قوانین عقلی و جزایی و انسانی. در سال 1610 میلادی هم متهم آن دادگاه بدون آنکه فرصت دفاع بیابد محکوم شد امّا زمین به چرخش ادامه داد و باز هم دامه خواهد داد.
سال 1610 میلادی گالیله در دادگاه تفتیش عقاید مجبور به امضای توبه‌نامه‌ای با این مضمون شد: «من گالیلیو گالیله، فرزند وین چفسو گالیله، اهل فلورانس، در این دادگاه زانو می‌زنم و در پیشگاه شما کاردینال‌های مقدس عظیم‌الشأن و رؤسای جامعه جهانی مسیحیت، علیه هر گونه کفر و الحاد، در برابر این انجیل مقدس سوگند یاد می‌کنم که همواره به کلیسای کاتولیک معتقد بوده‌ام و به یاری پروردگار بزرگ اعتقاد و ایمان دارم.
دادگاه محترم به من فرمان داد که از عقاید کذب خود مبنی بر این که خورشید مرکز جهان است و زمین و سیارات دیگر به دور آن می‌چرخند دست بردارم و هیچ‌گاه و تحت هیچ عنوانی این عقیده را بیان نکنم و در انتشار آن نکوشم
او در آن دادگاه پایش را به زمین کوبید و زیر لب این جمله را گفت: «اما تو هنوز می‌چرخی



و تصویری از دادگاه امروز: محمدرضا جلایی‌پور، رتبه‌ی نخست کنکور، برنده‌ی طلای المپیاد جهانی و دانشجوی افتخار‌آفرین دانشگاه آکسفورد. لبخندش به حقارت کیست؟
(از: سایت خوابگرد)
لینک تکمیلی: برای خنده تو که لب‌های مرا فتح کرد (یادداشت همسز محمدرضا جلایی پور)

خبر: دادگاه حجاريان و محاکمه اميد



علی کشتگر/ خبرنامه گویا: هفتاد روز شکنجه يک پيکر بيمار، هفتاد روز تهديد و تحقير مردی که گناهش آن است که با گلوله سعيد عسگر بسيجی نمرده و هنوز با نيمه جانی که در کالبد دارد می انديشد و اميد می دهد، نشانه چيست؟
آيا سپردن حجاريان نيمه جان به دست جلادانی مثل سعيد مرتضوی نشانه قدرت " رهبر فرزانه " و دولت کودتاست؟ ...

جلیل صالح پور/ موج سبز آزادی: تو بردی نه برای اینکه ما با آن زخم و رنج که برتن داشتی انتظار یک ساعت ایستادن هم از تو نداشتیم تو شصت روز تاب آوردی آن همه درد و نامردمی را. تویی که زندگی یومیه ات هم شکنجه بود، چه رسد که نیمه شب قطاع الطریق از خانه بربایندت، به اسارت ببرندت، و به داغ و درفش بکشندت.تو بردی نه برای اینکه یک روز از تو اصرار بود و از خاتمی انکار که بیاید سرجنبش بشود و نشد، و امروز میرحسینی که همۀ دغدغه اش احیای شورای پول و اعتبار و احیای سازمان برنامه بود اعلامیۀ تشکیل شبکۀ راه سبز امید داده و مردانه پای حرف ملت ایستاده.تو بردی چرا که امروز در آن دادگاه نمای شان دیگر هر ناراستی هم به اسم اقرارنامه از سوی تو بگویند افاقه نمی کند. تو بردی چون که دیگر فقط خودت نیستی که الان در آن سلول نمورت در حبسی. تو الان دیگر نه که یک نماد یک الگو شده ای برای من و هم نسلانم. ما از تو یاد گرفتیم که فکر کنیم، برای مبارزه مان با ظلم و جهل و فساد نظر ورزی کنیم. عمل مان را با تحلیل بیامیزیم که مغزمان را کار بیاندازیم و بدون برنامه و راهبرد نباشیم. و برای همین ها هم بود که حرامیان این بار دیگر نه پا و دست مان که مغزهای مان را نشانه می رفتند. اما چه چاره ایشان را که تو دیگر الگو شده بودی و ما هم بی شمار بودیم. بی شمار بودیم و هستیم.
جنبش راه سبز(جرس): نماينده دادستان تهران، سعید حجاریان را متهم کرد که از طریق ارتباط با جان کین، و یورگن هابرماس فیسوف و اندیشمند مشهور با بیگانگان ارتباط داشته است.
سپهری در عین حال فاش کرد که بازجویی از سعید حجاریان از سوی معاونت اطلاعات قرار گاه ثارالله سپاه پاسداران انجام شده و افزود که بازداشت وی نیز براساس « گزارش و تحقيقات قراردگاه ثار الله» است.

یادداشت کنایه آمیز محمد نوری زاد: من طرفدار انقلاب مخملی ام!

محمد نوری زاد که از فیلمسازان مطرح طیف اصولگرا به شمار می رود در سایت شخصی خود یادداشتی کنایه آمیز در نقد رفتار کودتاگران نوشته که خواندنی ست:

من طرفدار انقلاب مخملی ام !

یکی دوسال است که واژه انقلاب مخملی را به تناسب حوایج سیاسی خود تغییر داده ایم و از آن غولی ساخته ایم که همه را بترساند . مثل واژگانی که دفعتا محتوای معنایی خود را برسر مخاطب آوارمی کنند و منتظر بحث و دلیل و جابجایی معنا نمی شوند. همانند : ضد انقلاب . که دراین واژه ، به مخاطبی که یک چنین انگی براو نشسته ، فرصتی برای اقامه دعوا و دلیل داده نمی شود . یا : ضد ولایت فقیه . یا : امت شهید پرور . یا : سربازان گمنام امام زمان . یا : سلحشوران نیروی انتظامی . یا : نماز دشمن شکن جمعه . یا : مستکبر . یا : طاغوتی .....
چندروزی است که به دلیل واژگونی اتومبیل فیلمی که می ساختیم در سراشیب یک رودخانه ، کارم به بیمارستان و اورژانس و پزشک و پرستار و رسیدگی به زخمی های این حادثه گره خورده است . شاید بیمارستان تازه تاسیس کاشانی شهرکرد درنوع خود کم نظیر باشد . اما آنچه که یک بیمارستان را به جایگاه واقعی اش راه می برد ، کیفیت ساختمان و تجهیزات آن نباشد . مهم : چرخش علم و ادب و کرامت انسانی است که تا رسیدن به آن ، فکر می کنم هنوز راه درازی را باید بپیماییم . پزشکی که ابتدایی ترین منش مواجهه با یک بیمار را نمی داند و مثل یک عبوس تلخ چهره و ترش زبان با اطرافیان بیمار و خود بیمار رفتار می کند ، پزشک وامانده ای است که افق خواستهای او هرگز سلامتی بیمارانش نیست . او به دنبال فرصتی است که او را به باقیات الصالحات یک موقعیت چشم نواز برساند . این خصلت تلخ زبانی و بی ادبی و غرور بی دلیل پزشکان را در مواضع دور کشور بیشتر می توان یافت . پزشکی که هیچوقت فرصتی برای پاسخگویی به سئوال های مراجعین خود ندارد . پزشکی که برای یک لبخندش باید چیزی در ترازویش نهاد . پزشکی که ناگهان با ورود یک آشنا ، سیستم ترشرویی اش بهم می ریزد و یک زبانی می ریزد بیا و ببین . پزشکی که در آن غوغای شلوغی بیمار و همراهان و هول وهراس ، باید برایش دل سوزاند و به بخشی از آن عبوسی اش حق داد . پزشکی که داستان زیرمیزی ، بساط رایج او را بهم می ریزد و او را برسر مهر و شوق می آورد .
داستان انقلاب مخملی هم بهمین نحو است . آنان که مشتاق انقلاب مخملی اند ، شرف دارند برآنانی که انقلابی خونین را مد نظر دارند . اگر چه یک انقلاب خونین نیز در وقت خود ، انتخاب ناگزیری است که جز توسل به آن نشود به مقصود رسید . اما در این روزگار از عمر انقلاب اسلامی ، پناه بردن به انقلاب مخملی شاید پسندیده ترین راهکار و درست ترین انتخاب باشد . من شخصا انقلاب مخملی را به این شکل معنا می کنم : انقلابی که بدون خون و خونریزی ، به رویه های نامبارک پیشین اعتراض کند و برای دستیابی به رویه های مبارک حکومتی تلاش کند . این انقلاب ، نه تنها مزموم و ناپسند نیست ، بلکه عین درستی و پناه بردن به سنت های ناب الهی است . یک امربه معروف و نهی از منکر میدانی است . انقلاب مخملی من می گوید : آدمهای هیچ نفهم و پخمه باید از مدار حکومت کنار گذارده شوند . اگر چه امام جمعه و وزیر و وکیل و رییس جمهور باشند و نماز شبشان به چهل ستون نور منجر شود . انقلاب مخملی من می گوید : شایستگان و فهیمان و درستکاران و وطن دوستان باید برمنصب ها قرار گیرند ، اگر چه با نماز و روزه و ریش و تسبیح نسبتی نداشته باشند . انقلاب مخملی من می گوید : روحانیان باید مسئولیت دخالت های همیشگی خود را در مواضع حکومت بپذیرند و صرفا به اسم این که به تبشیر و تبذیر می پردازند ، دامان خود را از ضایعات ناشی از دخالت های خود برنکشند . انقلاب مخملی من می گوید : آنانی که دست به بیت المال مسلمین برده اند باید از گردونه اعتماد مردم به دور بیفتند . اگرچه امام جمعه باشند و معدن سنگ سرخ بیدخت فارس را به اسم معلولین زیربغل زده باشند . انقلاب مخملی من می گوید : این دستگاه قضایی فعلی به درد دوره قاجار می خورد . چرا که درآن عدالت علوی یک طنز متداول است . انقلاب مخملی من می گوید : غربی ها به دلیل انصاف و عدل و درستی و درستکاری و نظم و انضباط و تمیزی و خوب کارکردن و خوب فکر کردن و اکتشافات واختراعات فراوانشان ، در پیشگاه خدای متعال بسیار مقبول تر از مجاوران کربلای معلایی هستند که در آن کثیفی و بی نظمی و بدکاری و بی فکری و بی عدالتی و شلم شوربایی بیداد می کند . اگرچه غربی ها لاابالی و بی حجاب و اهل عیش و نوش و فسق و فجورباشند و کربلاییان اهل ضجه های ممتد و اهل بیتی های داغ و تند و تیز . انقلاب مخملی من می گوید : مقام علم نه آن چیزی است که در این کشور دست به دست می شود . و مقام مدیریت و تدبیر نه آن چیزی است که در این کشور به سمت دوستان و خاصان احاله داده می شود .
دیشب عجبا که دربیمارستان ، چشمم به تلویزیون افتاد که سریال پرستاران را پخش می کرد . سریالی که درآن : پزشکان به کار خود عشق می ورزند و پرستاران برای بیماران خود جان می کنند و دراین گیرو دار ، داستان رابطه و آشنا و مقوله زیرمیزی هیچ مشتری ندارد . من با انقلاب مخملی خود می خواهم جولان بیمار و پزشکی و پرستاری کشورم را به آستانه محتوای سریال پرستاران برسانم . بی آنکه دراین انقلاب مخملی پای اسراییل غاصب و آمریکای جنایتکار درکار باشد . عیبی دارد ؟

مقاله: محسنی اژه ای یا طایب؛ متهم اصلی کشته شدگان اخیر کیست؟

رسا معصومی / شبکه جنبش راه سبز(جرس):

محمود احمدی نژاد که تایید آرای او توسط رهبری در نماز جمعه ، اعتراضات ، تظاهرات و کشته شدن بسیاری از مردم معمولی را در خیابان ها به دنبال داشته است، برای اولین بار در برابر دوربین صدا و سیما، مقصر آسیب های پس از انتخابات و از دست رفتن مردم را، محسنی اژه ای وزیر برکنار شده وزارت اطلاعات دولت خویش معرفی کرده است. وزیری که پیش از این به همراه چند تن از مدیران ارشد خویش توسط احمدی نژاد از وزارت اطلاعات پاکسازی شده بود.
از سوی دیگر پیش از این هیاهوها و برکناری ها، در رسانه ها آمده بود که پنج تن از معاونان و مدیران وزیر اطلاعات طی نامه ای به رهبری ضمن بر شمردن سوابق حسن طائب، هشدارداده بودند که با رویه های اخیر، وزارت اطلاعات در شرف از هم پاشیدگی است تا اعتراف گیری های کذایی زیر نظر طائب صورت گیرد.در تیر ماه ۱۳۸۷ طایب فرمانده بسیج شد با شعار رویکر جدید نیروی مقاومت بسیج در تعمق موضوعات فرهنگی و عقیدتی. بر اساس اخبار رسیده به جرس، از همان سال گذشته بخش نامه های متعددی با امضای طایب و یا در برخی موارد با امضای معاونان ایشان به نیروهای مقاومت بسیج سراسر استان ارسال می شد که محوریت بسیاری از آنان نشان از دورخیز بسیج برای زمینه سازی در انتخابات ریاست جمهوری دهم داشت تا از تسلط کافی برای حمایت احمدی نژاد به عنوان پیروز نهایی انتخابات برخوردار شوند.دستور العمل های متعددی با مدیریت طايب و همراهی نهاد های موازی امنیتی و اطلاعاتی از سال گذشته به اجرا در آمد که از جمله آن مانیتور کردن و در کنترل گرفتن تمامی جلسات اعضای جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین بود و در کنار آن تلفن های همراه و منازل بسیاری از اصلاح طلبان نیز به صورت رسمی مورد شنود قرار می گرفت.بسیج منسجم تراز انتخابات دوره پیش به میدان آمده بود و با پیش بینی جدی تری وارد عرصه شد تا تجربه چهارسال گذشته را دوباره تکرار نکند و اینبار بتواند با اختلاف آرای بالا راه هرگونه اعتراض را ببندد. در این راستا تقسیم کاری در نیروهای مقاومت بسیج از سال گذشته آغاز شده بو؛ کارهای تبلیغاتی و نظامی و حتی آموزش های لازم جهت برخورد با «آشوب گران» خیابانی نیز به عنوان یکی از دستور العمل ها در پایگاههای بسیج اعلام شده بود.یک منبع موثق از تهران خبر از آماده باش پنجاه درصدی بسیج در روزهای قبل از انتخابات و آماده باش صد در صدی بسیج در روز پس از اعلام نتایج انتخابات داده است. هماهنگی با بسیج های مرکزو درگیری های خیابانی را پیش بینی کرده بودند و بر این اساس بسیج بسیار منسجم و هماهنگ همپای نیروهای امنیتی و اطلاعاتی به کنترل وضعیت انتخابات ایران پرداخت. در بخش نامه هایی که به نیروهای مقاومت بسیج در سراسر کشور ارسال شده بود، مکان هایی برای دستگیری های فله ای در نظر گرفته شده بود و با بخش نامه هایی با سربرگ بسیج پیش از این همه این موارد پیش بینی و اعلام شده بود.در روند برگزاری دادگاههای متهمان آشوب های خیابانی که طی آن فعالین سیاسی و برخی معترضان و راهپیمایی کنندگان را محاکمه می کردند نیز گفته می شود بسیج بیش از وزارت اطلاعات ایفای نقش کرده است و حتی بر اساس گزارش رسیده از تهران متن اعترافات آقایان ابطحی، عطریانفر و همچنین تاجزاده و نبوی و دیگرانی که حتی تن به اعتراف نداده بودند نیز پیش از اعلام رسمی، طی یک گزارش کامل در اختیار رهبری قرار گرفت تا حمایت قاطع رهبری مانع از تلاش برخی جریانات برای عدم برگزاری دادگاههای اعتراف متهمان شود. در گزارشی که برای آقای خامنه ای نوشته بودند، تاکید شده بود که اکثر متهمان سیاسی به تحرکات خود برای ایجاد انقلاب مخملی در ایران اقرار کرده اند.در انتحابات پیشین که احمدی نژاد را برای نخستین بار بر کرسی ریاست جمهوری نشاند، تیم چند نفره ای که مجتبی خامنه ای، مرتضی رضایی و حجازی عضو آن بودند مسولیت یافته بودند تا با سازماندهی بسیج و سپاه احمدی نژاد را برنده انتخابات کنند اما در این دوره مسولیت اصلی به عهده طائب قرار گرفت و با مدیریت وی اتاق جنگ در قصر فیروزه در انتهای خیابان پیروزی شکل گرفت وپس از تنظیم دستورالعمل های متعدد، تمامی مراکز سیاسی و ستادی، تحت کنترل شدید امنیتی قرار گرفت. اما میزان حضور گسترده مردم در اعتراضات خیابانی و مقاومت میرحسین و کروبی تا این اندازه قابل پیش بینی نمی نمود و همین امر موجب شد که میزان کشته شدگان و دستگیرشدگان تا آنجا افزایش یابد که اختلافات درون سازمانی نیز نسبت به این روند آغاز شود. ابتدا اخبار مربوط به نامه معاونان و مدیران وزارن اطلاعات به رهبری و اعتراض آنان به سیاست های طایب به بیرون درز پیدا می کند. سپس وزارت اطلاعات بیانیه می دهد و به مطبوعات دستور صریح می دهند که از درج اخبار محرمانه وزارت اطلاعات خودداری کنند و سپس در لابلای این درگیری های درونی وزیر اطلاعات برکنار می شود و احمدی نژاد نیز علت برکناری اش را چنین اعلام می کند: « جناب اژه ای انسان خوبی بودند...اما اگر وزارت اطلاعات ماموریت اش را درست انجام می داد، این آسیب ها را در سطح خیابان نداشتیم، یک تعدادی از مردم از دست رفته اند."
اینک وزیر اطلاعات هم از کار برکنار شده اما خبر کشته شدن و دفن مخفیانه دها تن از از دست رفتگان فاجعه انتخابات هنوز ادامه دارد. آنچنان که اختلافات درونی در بدنه دولت و جریان های نظامی و امنیتی و بسیجی هنوز ادامه دارد تا در نهایت یک نفر را به عنوان مقصر اصلی از دست رفته ها یا آسیب دیده ها اعلام کنند و دامن اصل نظام و اصل دولت را از خون ریخته شده در خیابان ها و زندان ها پاک نگاه دارند.

خبر تکمیلی: محسنی اژه ای که در عکس بالا در سمت راست قرار دارد، امروز طی حکمی به مقام دادستان کل کشور منصوب شد!!

خبر: کروبی یکی از مستندات خود مبنی بر آزار جنسی بازداشت شدگان کهریزک را منشر کرد

سحام نیوز : مهدی کروبی در پاسخ به تمام کسانی که اظهار داشتند وی مستنداتی مبنی بر اظهارات خود درباره آزار جنسی زندانیان کهریزک ندارد متن اظهارات یکی از این بازداشت شدگان را در اختیار سایت سحام نیوز قرار داد و اعلام کرد که این مطلب تنها گوشه ای از مستنداتی است که منتشر می کند و چنانچه این روند ادامه یابد مطالب دیگری را منتشر خواهد کرد .
متن کامل اظهارات این فرد به شرح زیر است :
*
حاج آقای کروبی پس از اظهارات من روزهای فراوانی را با من نشست و برخاست و تجربه زندگی در کنار ایشان بود که بعد از مدتی توانستم غرور له شده و شخصیت تکیده خود را بازیابم. ایشان ساعت های مدید با من سخن می گفت ومانند یک روانپزشک زمین و زمان را به هم می دوخت تا قانعم کند که من در این موضوع بی گناهم و داستان های دینی و تجربی فراوانی را برایم بازگوکرده و مثال های مختلفی را در این رابطه زدند و داستان مرا با آنان مقایسه کرد و من متوجه شدم بنا به سخنان ایشان اگر کسی که با دست و پای بسته و بدون اینکه از خود قدرتی داشته باشد مورد تجاوز قرار گیرد نه تنها گناهی نکرده بلکه مظلوم نیز واقع شده است. روزها طول کشید تا که حالم کمی بهتر شد وتوانستم خودی بازیابم و با این موضوع کنار بیایم و فکر خودکشی را از سر بیرون کنم و خودم را دوباره احیا کنم پس از چندی بالخره روز چهارشنبه 2/5/88 به دستور آقای شاهرودی رئیس قوه قضائیه مرا نزد نماینده آقای دری (دادستان کل کشور )فرستادند به نام آقای محمدی که ایشان انسان بسیار محترمی بود و بعد از صحبت کردن با من و دیدن ,وضعیت تاسف بارم بسیار با ملاطفت با من صحبت کردند و یکسره با شرح های من اظهار تاسف می کردند و می گفتند وای بر ما و تمامی سوالاتشان در جهتی بود که به شناسایی محل زندانی من و اشخاص ضارب من مربوط می شد به جاهایی هم رسیدیم و ایشان چند جا را حدس زدند. در آخرهم برایم دعا کردند ومرا به توکل به خدا تشویق کردند و مرا در آغوش گرفتند و بوسیدند که من باز گریه ام گرفت و گفتند قوی باش مرد و فقط نکته ایی که ایشان را ناراحت کرد باخبر بودن دوتن از دوستان آقای کروبی از داستان من بود. اما قضیه پنج شنبه 29/5/88 بسیار متفاوت بود ساعت حدود 2 بود که سه نفراز طرف منبع دیگری از قوه قضائیه به دفتر آقای کروبی آمدند و پس از آن برگه بازجویی جلویم گذاشتند- نمی دانم من متهم بودم یا شاکی- قاضی مقدمی و 2 نفر دیگر مشغول بازجویی از من شدند ابتدا از من پرسیدند شما از چه کسی شاکی هستی من گفتم من شاکی نیستم وفقط اتفاقی را که برایم افتاده برای آقای کروبی بازگو کردم اما باز می گفتند که از چه کسی شکایت داری و من ناگزیر گفتم شما به من بگویید از چه کسانی می توانم شکایت کنم تا من انتخاب کنم که دیگر قاضی فهمید منظورم چیست وحرفی نزد. به من گفتند که شرح ما وقع را بنویس من هم نوشتم بعد سوالاتشان شروع شد که اکثر آنها درمورد این بود که من از کجا آقای کروبی را می شناسم؟ از کجا به ایشان اعتماد کردم؟ چگونه ارتباط برقرار کردم؟چرا نفس نفس می زنم؟چه طور اعتماد کردم تا به آقای کروبی بگویم؟چرا حاضرشدم که آقای کروبی ازمن فیلم بگیرد؟چرا اصلا فیلم گرفتیم؟هدف آقای کروبی از آگاه کردن آقای گرامی مقدم و آقای داوری چه بود؟آقای گرامی مقدم و داوری کیستند؟چه ساعتی به حزب زنگ زدم؟با چه شماره ایی زنگ زدم؟به چه بهانه به حزب رفتم؟آنجا چه گفتم؟آنها چه گفتند؟وقتی زنگ زدم چه کسی گوشی را برداشت؟بعد به چه کسی وصل کرد؟به آن شخص چه گفتم؟با چه کسی رفتم؟در کدام تظاهرات ها شرکت کردم؟ و هزار چرای دیگر بی ربط به قضیه ی تجاوز که بعد از حدود 3 ساعت که من به ایشان اعتراض کردم . ایشان به من گفتند ما نمی دانیم توراست می گویی یا نه تو ادعای سنگینی می کنی . کل نظام مقدس را زیر سوال بردی ما از کجا بدانیم که تورا تطمیع نکرده اند؟و وقتی که من گفتم که شما مثل اینکه یادتان رفته است مسئله چیست به ظاهر خواستند سئوالاتی در این خصوص کنند سئوالاتی از این دست که دخول تا کجا بوده و آیا آن شخص ارضا شده است یا نه؟که این سوالات بیش از پیش باعث تخریب روح وروان من شد.آن جور که من احساس می کنم دوستان آقای مرتضوی نظرشان این است که با تخریب شخصیت اینجانب موضوع را به سمتی سوق دهند که من از آقای کروبی پول گرفتم یا آقای کروبی تطمیعم کرده تااین ادعا را بکنم. بعد هم از من خواستند که با ایشان به پزشکی قانونی بروم ومن علی رغم اینکه از ایشان خواستم باتوجه به مناسب نبودن حالم و داشتن سرگیجه بگذارند برای روز دیگر که ایشان مخالفت کردندو باهم راهی پزشکی قانونی شدیم. بعد هم در راه پزشکی قانونی قاضی به من می گویند حدیث داریم از حضرت امام جعفر صادق که احمق و بدبخت کسی است که آخرتش را به دنیایش بفروشد بدبخت تر و مفلوک تر از او کسی است که آخرتش را به دنیای دیگران بفروشد.خودتان قضاوت کنید که منظور حاج آقای مقدمی از بیان این جمله چیست؟! و بعد تلویحا به من می گوید که گول بازی های سیاسی را نخورم و بعد هم که گفتم تقلب شده گفت: " وقتی آقای کرباسچی به آقای موسوی رای داده ببین قضیه از چه قرار است من حتی مطمئنم که خود آقای کروبی هم به آقای موسوی رای داده" ودیگر پی این داستان را به توصیه بزرگان با سکوت ادامه دادم و وقتی گفتم چرا با بچه ها اینکار را کردید و چرا اینجور کردید مگرما چه کار کردیم؟ گفت وقتی رهبری فرمودند انتخابات درست بوده یعنی بوده که من گفتم نعوذ بالله که رهبری خدا نیستند و معصوم هم نیستند که بعد دیدم دارد به سفسطه می کشاند که باز سکوت پیشه کردم. درمیان راه ایستادیم و دونفر دیگر آمدند تا شیفتشان را عوض کنند، من به قاضی مقدمی گفتم که اگر ممکن است دیگر اینها نفهمند و ایشان هم قول داد و گفت که نامه مهر و موم شده به دستم می دهد اما نه تنها نامه را به دست من نداد بلکه با آن مامور پچ پچ کرد و زمانی که من به پزشک قانونی رسیدم . مامور نامه را باز کرد و به دست مامور پذیرش داد نمی دانم یک نامه معاینه تجاوز به چند کلمه نیاز دارد که قاضی محترم صفحه را ریز ریزپر کرده بود و دکتر قریب 5 دقیقه آن را می خواند بعد هم مامور همراهم ،به نزد دکتری که مرا معاینه کرد رفت و چند بار به قاضی زنگ زد و دایم از من دور می شد مباد که من بشنوم چه می گوید؟در ضمن دکتر پزشکی قانونی به من گفت که من دو نامه می دهم تا شرح درمانت را پزشکانی که رفته ایی برای من بنویسند تا نظر دهم اما آن مامور این نامه ها را به من نداد وهرچه به او گفتم که من خودم دیدم که آن نامه ها را گرفتی هاشا کرد بعد هم زمانی که منتظر جواب بودیم مامور به من می گوید من فکر نمی کنم کسی اینکار را بکند بعد هم به من تهمت دروغگویی می زند و می گوید می دانی اگر نتوانی ثابت کنی چه بلایی سرت می آورند؟ بعد که دید خیلی محکم ایستاده ام و می گویم من فقط از خدا می ترسم و روی حرفم ایستاده ام به من می گوید اگر اتفاقی هم افتاده نباید می گفتی باید به خدا واگذار می کردی الان ببین آبروی خودت و خانواده ات را برده ایی بعد هم که از دکتر نقل قول کردم که می گوید بعد از 1.5 ماه هیچ چیز مشاهده نمی شود مامور به من می گوید اگر چیزی بود حتی سایزش رو هم بهت می دادند وادامه داد که ما کارمان این است که البته معلوم نیست معنای این جمله مجهول کدام کار است. در راه برگشت وقتی گفتم امسال ماه رمضان بی آبیش سخت است با صدای بلند و چشم غره به من گفت :همینش خوب است که آدم ها بفهمند که جهنم چگونه است. امروز هم به نزد همسایه های ما آمده اند و یکسری سوالات راجع من و خانواده ام کرده اند این کارها چه مفهومی جز ارعاب من از عمومی شدن قضیه را در ذهن تداعی می کند؟ من سوال کوچکی دارم از بزرگوارانی که روز 5 شنبه من را به مانند یک متهم مورد بازجویی قراردادند من را گرفته اند؛ زندان بودم چشمان ودستهایم بسته بود ند؛به حد مرگ مرا زدند و بدتر از همه کاری با من کردند که نزد تمام بی دینان و بت پرستان مذموم است ومن تنها جرات این را داشتم که آقای کروبی را از این موضوع مطلع کنم.من از شخص حقیقی شاکی نیستم چرا که می دانم متاسفانه همیشه در کشورمان گناه به گردن یک شخص رده پایین یا یک گروه پایین رتبه می اندازند وهیچ وقت با مسببین اصلی برخوردی در خور انجام نمی شود

روش های عملی: شنود دستگاه های تلفن و توصیه هایی برای مقابله با آن

امروزه هر جا سخن از استراق سمع و شنود مکالمات تلفن های همراه به میان می آید تصویری که در اذهان عامه نقش می بندد این است که در هنگام برقراری تماس ، مکالمات رد و بدل شده توسط دستگاهی واسط ضبط می شود و مورد شنود قرار می گیرد.این نوع استراق سمع اگر چه می تواند مورد استفاده قرار گیرد اما با پیدایش تلفن های همراه و گسترش ارتباطات سیار ، شیوه های جدید و کاراتری جهت شنود مکالمات و استراق سمع های محیطی به کار گرفته می شود.هر تلفن همراهی قاعدتاً دارای یک میکروفون بسیار حساس است که همواره قابلیت فعال شدن را دارا می باشد.فعال کردن این میکروفون نیازی به برقراری تماس با گوشی مزبور و فعال شدن سیم کارت گوشی و یا حتی روشن بودن تلفن همراه ندارد.امروزه یکی از تجارت های پرسود برای شرکت های سازنده تلفن های همراه ، فروش دستگاه های فعال کننده میکروفون های تلفن های همراه و امکانات شنود این میکروفون های فعال شده می باشد.این دستگاه ها قابلیت هایی به خریداران آنها می دهد که با استفاده از آن می توانند به راحتی ، تلفن همراه شخص مورد نظر خود را به میکروفون مخفی خود تبدیل نموده و کلیه مکالمات وی در محل کار ، منزل و یا حتی در جمع دوستان را به راحتی شنود نمایند.
البته این دستگاه های شنود تنها توسط شرکت های سازنده تلفن های همراه ، تولید نمی شودو سایر شرکت های تولید کننده نرم افزار های موبایل نیز می توانند در صورت داشتن کد های نفوذ به دستگاه های تلفن های همراه شرکتی خاص(مانند نوکیا) نرم افزار مناسب شنود این نوع تلفن های همراه را تولید نمایند.البته فعال کردن این نوع سیستم ، عموماً نیاز به نصب نرم افزار مربوطه بر روی تلفن همراه افراد قربانی دارد که این عمل ممکن است از طریق ارسال پیامک ، بلوتوث و ... انجام گیرد.
در صورتی که فرد مهاجم بخواهد از شیوه ارسال پیامک برای نصب این نرم افزار مخفی استفاده نماید ، پیامکی عمومی مانند تبریک سال نو به طیف وسیعی از مشترکان یک شهر ارسال می کند و مشترکان تلفن های همراه نیز پس از خواندن این پیامک ، فرد مهاجم را در جایگذاری این جاسوس کوچک یاری می رسانند.
با استفاده از این تکنولوژی ، هر تلفن همراه یک جاسوس بالقوه می تواند باشد که حتی در صورت خاموش بودن دستگاه تلفن همراه نیز می تواند بسته به حساسیت میکروفون خود ، امواج صوتی را از شعاعی از محیط خود ، جذب و ارسال نماید.
لازم به ذکر است که این سیستم جاسوسی ، تنها محدود به شنود مکالمات محیطی نمی شود بلکه این دستگاه ها قادربه دسترسی به تمامی بخش های تلفن همراه از قبیل یادداشت های شخصی ، پیام های کوتاه ، لیست تماس ها و ... می باشند.
توصیه هایی برای مقابله با این جاسوس :
1. در صورتی که این سیستم جاسوسی توسط یکی از شرکت های سازنده تلفن همراه (مانند نوکیا) به فرد مهاجم فروخته شود ، عملاً هیچ کاری نمی توان انجام داد جز اینکه به هنگام حضور در جلسات کاری و خصوصی که اطلاعات با ارزشی (مانند اطلاعات مالی) ردوبدل می شود باتری موبایل خود را خارج کرده و فضای کاری را عاری از دستگاه تلفن همراه شرکت مورد نظر نمایید.
2. حتی الامکان شماره هایی که پیامک های گروهی ارسال می نماید را Ban نمایید.
3. پیامک هایی که از افراد ناشناس می رسد و دارای حجمی بیش از یک اس ام اس است را باز نکنید.
4. Bluetooth دستگاه موبایل خود را در مواقع غیر ضروری ، در حالت Off قرار دهید.
5. اطلاعات شخصی و حساس مانند رمز عبور سامانه بانکی ، شماره حساب و ... را در دستگاه تلفن همراه خود ذخیره ننمایید.
6. در بازه های زمانی کوتاه ، دستگاه تلفن همراه خود را Format نمایید.
7. به یاد داشته باشیم که دستگاه های تلفن های همراه نسل قدیم به دلیل قدرت پردازش و فضای حافظه اندک از امنیت به مراتب بالاتری نسبت به تلفن های نسل جدید برخوردار هستند.
8. توصیه ویژه : "شرکت نوکیا سابقه ای نه چندان درخشان در زمینه حفظ حقوق مشتریان دارد !"
مهندس حمید ثانی

خبر: بیانیه مهم جبهه مشارکت: بازداشت شدگان بخصوص زنان پاکدامن را به اعترافات ساختگی درخصوص مسائل اخلاقی مجبور می کنند

نوروز: جبهه مشارکت با صدور بیانیه ای، با اشاره به مفتضح شدن کودتاچیان و افشای جنایات بی سابقه آنها در حق جوانان این مرز و بوم و عقیم ماندن پروژه اعترافگیری، از رفتارهای "شنیع و ضدشرعی و ضد قانونی و ضداخلاقی" عوامل کودتا در تجاوز به حریم خصوصی و خانوادگی اسرای در اختیارشان پرده برداشت.به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نوروز، متن کامل این بیانیه به شرح زیر می باشد:

بسم الله الرحمن الرحیم
به دنبال مفتضح شدن کودتاچیان و افشای جنایات بی سابقه آنها در حق جوانان این مرز و بوم و عقیم ماندن پروژه اعترافگیری، عوامل عصبانی و خشمگین این پروژه شکست خورده آخرین تلاشهای خود را به کار می بندند تا بلکه بتوانند در چند روز باقیمانده عمرشان، مانع افشای همه نقشههای خود شوند.
همانگونه که از قبل هم مشخص بود عوامل کودتا هیچگونه سند و مدرکی از دخالت اصلاحطلبان و مخصوصاً زندانیان سیاسی در جریان حوادث اخیر نداشته و ندارند. اقدام اول آنها در تهیه اقرار و اعتراف از طریق فشارهای سنگین جسمی و روحی بر زندانیان با شکست کامل روبرو شد و جریان به اصطلاح دادگاههای برگزارشده نشان داد که این جماعت برای فرار از شکست محتوم، حاضر به قربانی کردن همه آبروی نظام و بی حیثیت کردن دستگاه قضائی کشور هستند.
اینک به نظر میرسد در ادامه راه، این گروه قلیل، با تمرکز بر دو شیوه "تفتیش عقاید" و "اجبار بازداشتشدگان بخصوص زنان پاکدامن و نستوه اسیر، به اعترافات ساختگی درخصوص مسائل اخلاقی" باب جدیدی را در روند نجات کودتا آغاز کرده اند.آنها تلاش میکنند سران اصلاحطلب دستگیرشده را که در بی خبری محض به سر می برند و همچنان در انفرادی های روحشکن زندانی هستند، در پروسه طولانی تفتیش عقاید از پای درآورند. خبرهای رسیده حاکی است که از مدتها قبل، بازجوئیها نه حول مسائل انتخابات و نه حول حوادث پس از آن و نه حتی حول فعالیتهای سیاسی افراد است، بلکه صرفاً حول مسائل ایدئولوژیک دور میزند و تلاش میشود تا از زبان این اسیران آزاده، کلمه ها یا جمله هایی در تأیید عقاید باطل و ظالمانه فرقه کودتا بدست آورند و آنرا با شاخ و برگ فراوان منتشر کنند. همچنین خبرهای رسیده حاکی است که بخش عمده ای از دستگیری زنان محترم و متعهد سیاسی تنها و تنها بدین منظور انجام شده است تا با فشار طاقت فرسای روحی و جسمی به حریم خصوصی و خانوادگی آنها، آنان را مجبور به اعتراف اخلاقی علیه خود و افراد دیگر کنند.
به راستی اگر کوچکترین سند مستدل و محکمه پسندی در اختیار بازجویان بود آیا به این اقدامات شنیع و ضدشرعی و ضد قانونی و ضداخلاقی دست میزدند؟ آیا جز این است که میخواهند با حربه های اینچنینی اراده پولادین اسیران خود را بشکنند؟ از سوی دیگر با فشار روزافزون افکار عمومی و بعضی نهادهای مسئول کشوری و خالی شدن پشت مجریان این پروژه ها از سوی حامیان بی چون و چرای آنها - به خاطر افشای کم نظیر رفتارهای قانون شکنانه - به نظر میرسد می خواهند هرچه زودتر خود را از شر پرونده زندانیان سیاسی که روز به روز بیشتر مایه رسوایی آنها میشود نجات دهند.
به همین منظور تشکیل دادگاههای آنچنانی را در دستور کار خود قرار دادند تا با مغشوش کردن فضا و مشوش کردن افکار عمومی و مخلوط کردن حق و باطل، این پرونده ها را با کمترین هزینهای ببندند. شنیده میشود قرار است در دادگاههای آینده از قول سعید حجاریان متنی را قرائت کنند و از آنجا که حجاریان نه به لحاظ جسمانی نه به لحاظ روحی و به خصوص با تجویز داروهائی که مشخص نیست چه می باشد قدرت هیچگونه عکس العملی ندارد، منویات خود را به نام او تبلیغ کنند.
از سوی دیگر شنیده میشود قرار است دادگاههای ضربتی چند دقیقه ای برای بعضی از سران اصلاحطلب برگزار شود درحالیکه نه خود این عزیزان و وکلای آنها هیچگونه دسترسی به پرونده نداشته اند و فرصت تهیه هیچ دفاعیه ای برای آنها فراهم نشده است تا در روز دادگاه مانع از دفاع جانانه و رسواکننده آنها شوند؛ و طبق روال قبلی درصورت اعتراض زندانی یا وکیل او بر اساس آنچه خود رأفت اسلامی میخوانند، یک هفته فرصت دهند تا دفاعیات خود را تنها به صورت "مکتوب" ارائه دهند.
جبهه مشارکت ایران اسلامی با محکوم کردن این اعمال و رفتار که با هیچ منطق شرعی و قانونی سازگاری ندارد از همه مسئولین امر بخصوص رئیس محترم قوه قضائیه، رئیس محترم قوه مقننه، هیأت مخصوص قوه قضائیه برای رسیدگی به امر زندانیان، کمیته ویژه پیگیری مجلس، فراکسیون اقلیت مجلس، و تمامی دلسوزان کشور درخواست میکند با بذل توجه کافی مانع از فرار به جلوی کودتاچیان شوند.
جبهه مشارکت ایران اسلامی خواستار آزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی و رسیدگی به نحوه بازداشت، بازجوئی، و چگونگی رفتار با این افراد در زمان بازداشت آنها میباشد و بنا بر این اعتقاد است که اگر واقعاً طبق قانون کسی باید محاکمه شود، باید با رعایت همه موازین آئین دادرسی و با دسترسی کامل متهم و وکیل اختیاری او به تمام پرونده و فراهم کردن فرصت کافی برای تهیه دفاعیه از سوی آنها، دادگاه آنها بصورت علنی و در فضای سالم و آرام برگزار گردد و صدا و سیما نیز تمام این محاکمه را برای ملت پخش کند تا نشان دهد که به لحاظ کار حرفهای، حداقل تعهد رادیو تلویزیون ملی ایران در پخش محاکمه خسرو گلسرخی را دارد.
فَسَیعلمُ الذین ظلموا أیّ مُنقلبٍ یَنقلبون
جبهه مشارکت ایران اسلامی

خبر: نامه مهم صدها روزنامه نگار و فعال سیاسی و مدنی به مراجع تقلید : در مقابل کودتاگران متحد شوید

شبکه جنبش راه سبز(جرس): نزدیک به 300 روزنامه نگار و فعال مدنی در نامه ای خطاب مراجع تقلید،و همچنین میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خامی و اکبر هاشمی رفسنجانی تاکید کردند که « مدارا با قانون‌شکنان و کودتاگران علیه قانون اساسی و جمهوری اسلامی ، کافیست! در همین نقطه باید پیش‌روی اقتدارگرایان متوقف شود تا کشور از ویرانی نجات یابد.»
امضاء کنندگان این نامه با اشاره به آنچه در دوماه اخیر« بر سر این ملت رفته، یورش به خوابگاه‌های دانشجویی و خانه‌های مردم، خون‌های پاک ریخته شده در خیابان‌ها، جنایت‌های رخ‌داده در بازداشت‌گاه‌هایی چون کهریزک و بازداشت گسترده‌ی فعالان خوش‌نام سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و جمع کثیری از شهروندان ایران زمین» از این فجایع به عنوان «بخشی از سیاه‌ترین برگ‌های تاریخ کشور ما» یاد کرده اند و نوشته اند که « به همین سبب مردم ایران از مراجع دینی و نخبگان سیاسی خود به حق انتظار دارند تا "تمام توان" خود را برای خدمتی تاریخی به کشور به کار ببندند و هم‌چنان که در طول تاریخ پشتیبان ملت بوده‌اند، این بار نیز "رسالت" خویش را به انجام رسانند.»
در نامه روزنامه نگاران و فعالان مدنی ایران خطاب به مراجع تقلید،و میرحسین موسوی،مهدی کروبی، محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی آمده است«در غیبت تدبیر عالیه، تنها شما هستید که می‌توانید با هم‌دلی و "اتحاد" و بهره جستن از تمامی امکان‌ها و ابزارها، مردم را تا پیروزی در جنبش سبز هدایت و راهبری و رسالت خویش را در قبال میهن، مردم، انقلاب و اسلام ادا کنید.»
متن کامل نامه 293 روزنامه نگار و فعال مدنی به مراجع تقلید،و میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی، و هاشمی رفسنجانی چنین است:


انا لله و انا اليه راجعون
خدمت مراجع عظام تقلید در قم
و آقایان هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی

در روزهایی که مردم شریف و دلیر ایران برای اعاده‌ی حقوق حقه‌ی خویش با رساترین نداها و نجیبانه‌ترین رفتارها به خیزش برخاسته‌اند، در کمال تاسف و شرم‌ساری شاهد آن هستیم که برخی نشستگان بر مسند قدرت نظام برآمده از انقلاب آزادی‌خواهانه‌ی همین مردم در سال 1357، با تمام قوا و توان به مقابله با ملت شهیدپرور ایران برخاسته‌اند.
آن‌چه در 60 روز گذشته بر سر این ملت رفته، یورش به خوابگاه‌های دانشجویی و خانه‌های مردم، خون‌های پاک ریخته شده در خیابان‌ها، جنایت‌های رخ‌داده در بازداشت‌گاه‌هایی چون کهریزک و بازداشت گسترده‌ی فعالان خوش‌نام سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و جمع کثیری از شهروندان ایران زمین بی‌تردید بخشی از سیاه‌ترین برگ‌های تاریخ کشور ماست و به همین سبب مردم ایران از مراجع دینی و نخبگان سیاسی خود به حق انتظار دارند تا «تمام توان» خود را برای خدمتی تاریخی به کشور به کار ببندند و هم‌چنان که در طول تاریخ پشتیبان ملت بوده‌اند، این بار نیز «رسالت» خویش را به انجام رسانند.
خوش‌بختیم که این انتظار بی‌مناسبت نبوده و در این هفته‌ها مراجع عظام تقلید و شخصیت‌های سیاسی تاثیرگذار کشور، با سخنان و بیانیه‌هایی درخور توجه نشان داده‌اند که هم‌راه و هم‌گام با مردم شریف خود هستند و تن به خواسته‌های نامشروع بخش تمامیت‌خواه حاکمیت نمی‌دهند.

آقایان؛
اما این کافی نیست! آن‌چنان که شاهد هستید، کودتاگران علیه جمهوریت نظام نه‌تنها با وجود مقاومت تحسین‌آمیز ملت ایران از ادامه‌ی این مسیر ویران‌گر دست نکشیده‌اند که هر روز بیش از گذشته خط و نشان می‌کشند و بازی‌ها و نمایش‌های تازه‌ای را برای مایوس ساختن مردم به‌راه می‌اندازند تا از این ره به خواست بنیادین خود دست یابند. ما نگرانیم که اگر این مسیر پیموده شود، آن‌گاه نه تاکی باقی بماند و نه تاک‌نشانی که مراجع عظام تقلید و نخبگان سیاسی کشور بر آن تکیه زنند.

این روزها نیز می‌بینیم، به جای محاکمه‌ی کسانی که علیه جمهوریت نظام و رای مردم دست به کودتا زدند و در پی ایستادگی ملت از خون‌ریزی ابایی نداشتند، چهره‌های شناخته‌ی شده، دلسوز و معتقد سی سال گذشته‌ی کشور را به هم‌راه دیگر شهروندانی که گناهی جز پاسداری از جمهوریت نظام، قانون اساسی و رای خود ندارند، به دادگاهی نمایشی کشانده و پس از 50 روز بازداشت در شرایطی ویژه به اعتراف علیه خود، دوستان، شخصیت‌های ملی و جنبش سبز مردم وادار کرده‌اند.

ما نیز چون شهروندان دیگر این مرز و بوم این اعترافات را «بی‌ارزش و بی‌اعتبار» و تکرار سناریوهای هرگز پذیرفته نشده‌ی پیشین می‌دانیم که در باور هیچ عقل سلیمی نمی‌گنجد اما از آن سو به‌شدت نگران هستیم که روند برنامه‌ریزی شده‌ی کنونی از سطح چند روزنامه‌نگار یا فعال سیاسی و اجتماعی فراتر رفته و آشکارا مقام‌های شناخته شده‌ی پیشین را هدف قرار می‌دهد و نشان‌گر آن است که اگر در همین جا متوقف نشود، دیری نخواهد پایید که دیگر هیچ کس از تیررس تمامیت‌خواهان مصون نخواهد بود و چه بسا در آینده، مراجع تقلید و روسای نهادهای انقلابی و دیگر چهره‌های ملی کشور نیز متهم به «براندازی نرم» و «کودتای مخملین» شوند!

آقایان؛
مدارا با قانون‌شکنان و کودتاگران علیه قانون اساسی و جمهوری اسلامی ، کافیست! در همین نقطه باید پیش‌روی اقتدارگرایان متوقف شود تا کشور از ویرانی نجات یابد. در این راه، در غیبت تدبیر عالیه، تنها شما هستید که می‌توانید با هم‌دلی و «اتحاد» و بهره جستن از تمامی امکان‌ها و ابزارها، مردم را تا پیروزی در جنبش سبز هدایت و راهبری و رسالت خویش را در قبال میهن، مردم، انقلاب و اسلام ادا کنید.

ما و مردم ایران چشم به راه گذر از نامه و بیانیه و سخنرانی و «اقدام عملی» تمامی مراجع عظام تقلید و آقایان هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و دیگر چهره‌ها و شخصیت‌های دلسوز کشور هستیم. در تاریخ ایران نمونه‌های اقدام‌های عملی متحد مراجع تقلید و روحانیون و شخصیت‌های سیاسی و چهره‌های ملی در دسترس است و می‌توان به گام‌های تاریخی زمان مشروطه یا جنبش ملی شدن صنعت نفت چونان نمونه‌های موفق و آزمایش شده نگریست. یا باید همین امروز اقدام فرمایید و یا هیچ‌وقت دیگری برای رسالت دین خود نخواهید یافت.

امضا کنندگان:
آدينه‌وند احمد، فعال سیاسی
آذر شعله، مترجم
آذر شكوفه، روزنامه‌نگار
آرمان‌فر نینا، خبرنگار
آشتیانی زهره، خبرنگار
آصف فروزان، روزنامه‌نگار
آقازاده مازیار، روزنامه‌نگار
آقایی ساسان، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
آقایی سامناک، روزنامه‌نگار
آقایی مسعود، فعال اجتماعی
آیین‌دار جمشید، فعال کمپین یک میلیون امضا
ابراهيم‌زاده فرزانه، روزنامه‌نگار
ابراهیمی زهرا، روزنامه‌نگار
ابراهيمي‌زاده فرزانه، خبرنگار
ابوالمعصومي سارا، خبرنگار
احمديان امین، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسحاقي امیر، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسدي‌زيدآبادي حسن، عضو کمیته بازداشت‌های خودسرانه و عضو شورای مرکزی سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسکندری صادق، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسکندریان زویا، فعال جنبش زنان
اسلامپور علی‌محمد، روزنامه‌نگار و سردبیر روزنامه نوای وقت کرمانشاه
اسلام‌زاده مرتضي، خبرنگار آزاد
اسماعیل‌بیگی بهرام، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسماعيلي رشید، روزنامه‌نگار و فعال دانشجویی
اسماعیلی کوهزاد، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اعتمادی مهرنوش، آموزش‌گر و فعال جنبش زنان
افشارنیک مهدی، روزنامه‌نگار
اكرمي علی، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران
امامی پروین، روزنامه‌نگار
امیرآبادیان نزهت، روزنامه‌نگار
امیرخسروی اروند، کارشناس محیط زیست
امیرزاده سعید، خبرنگار
امین‌زاده فاطمه، فعال اجتماعی
امینی‌زاده مهدي، فعال سياسي و عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم
انجم‌روز علی، دبیر خانه احزاب استان گیلان و سردبیر پیشین هفته‌نامه گیلان بهتر
انصاری الناز، روزنامه‌نگار و فعال جنبش زنان
انصاري‌راد رضا، روزنامه‌نگار
انواری امیرهادی، خبرنگار
اياز ليدا، خبرنگار
ايرانشاهي حامد، فعال سیاسی
ايران‌مهر امید، خبرنگار
ایکدر سولماز، فعال جنبش زنان و عضو ستاد ميرحسين موسوی
بابايي سما، خبرنگارباقری داود، روزنامه‌نگار
باکری حسن، فعال دانشجویی دانشگاه خواجه نصیر
براتیان پوریا، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
براهویی‌نوخط بهنام، فعال دانشجویی در زاهدان
بوذری رحمان، روزنامه‌نگار
بهرامی نجات، فعال سیاسی
بهكام نگین، خبرنگار
بهمنی آرش، فعال دانشجویی و روزنامه‌نگار در گیلان
پاکنهاد ایمان، روزنامه‌نگار
پیغمبرزاده زینب، عضو کمپین یک میلیون امضا و کمیسیون زنان تحکیم
تابش هایده، فعال کمپین یک میلیون امضا
تاج‌دین بهرنگ، روزنامه‌نگار
تخيري نسرین، روزنامه‌نگار
تركتاز آرزو، خبرنگارتوکلی حسين، فعال اجتماعي
جاوید امیر، خبرنگارجعفري حمید، روزنامه‌نگار
جمالي علی، فعال سیاسی
جوالچی رضا، فعال روزنامه‌نگار و دبیر انجمن حمایت از حیوانات
جواهری، جلوه، فعال حقوق زنان و همسر کاوه مظفری، زندانی سیاسی
جهان‌بین شیدا، فعال حقوق بشر
چالاک فرانك، فعال سياسي
حاج‌سيدجوادي احمدصدر، فعال سياسي
حجتي جلال، فعال سیاسی
حسن‌نیا آرش، روزنامه‌نگار
حسین‌خواه مریم، روزنامه‌نگار و فعال جنبش زنان
حسینی علی‌رضا، فعال دانشجویی در دانشگاه خواجه نصیر
حسيني ملیحه، خبرنگارحيدريان فخرالدین، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
حیدری‌زاده مقدم، فعال سیاسی
خاموشي فرشید، روزنامه‌نگار
خانزادی ابوالحسن، فعال اجتماعي
خانزادي شقایق، فعال اجتماعي
خردپیر علی، روزنامه‌نگار
خرم امير، فعال سياسي
خزعلی مهدی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی
خسرواني نازنین، روزنامه‌نگار
خسروي سروش، روزنامه‌نگار
خسروی مازیار، روزنامه‌نگار
خسروي مصطفی، فعال سیاسی
خسروی‌مقدم نسیم، فعال جنبش زنان
خلعتبری میترا، روزنامه‌نگار
خیرابی ناهید، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
خیرخواه اکرم، فعال جنبش زنان در آذربایجان
دلیری جواد، روزنامه‌نگار
دهقان علی، روزنامه‌نگار
دهقان مصطفی، خبرنگار
راد نیما، شاعر
راست‌منش آذر، روزنامه‌نگار
رجعتي مهسا، فعال اجتماعي
رحمانی مریم، عضو کمپین یک میلیون امضا
رستگاري ثمینا، روزنامه‌نگار
رشیدی لاله، روزنامه‌نگار
رضائی کاوه، فعال حقوق بشر و فعال دانشجویی
رمضانی ارسلان، فعال سیاسی و عضو ستاد ائتلاف مهندس موسوی
رمضانیان احسان، فعال سیاسی
رمضاني‌يگانه بنفشه، خبرنگار
رنجبران علی، روزنامه‌نگار
رنجي‌پور، روزنامه‌نگار
رهبر محمد، روزنامه‌نگار
زارع‌كهن نفیسه، روزنامه‌نگار
زارعی افشین، فعال حقوق بشر
زاهدی‌لنگرودی احمد، روزنامه‌نگار آزاد و مستندساز
ساکی پگاه، فعال سابق دانشجویی
سالك سجاد، روزنامه‌نگار
سجادي مهدی،فعال دانشجويي
سحرخيز مهدی، فرزند روزنامه‌نگار زنداني عيسي سحرخيز
سراب‌پور سونيتا، خبرنگارسعادت آیدا، فعال جنبش زنان و فعال حقوق بشر
سعيدزاده محمود، فعال سیاسی
سعيدي شیرین، خبرنگار
سلطانين كامبيز، خبرنگار
سلمان‌زاده ابولفضل، عكاس مطبوعاتي
سمیع‌نژاد مجتبي، فعال حقوق بشر و روزنامه‌نگارسوری پوریا، روزنامه‌نگار و فعال سابق دانشجویی
سياسي‌راد علی، فعال سیاسی
سیما سلمان، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
شجاعی صادق، فعال حقوق بشر
شفيعي حامد، خبرنگار
شمس کوروش، روزنامه‌نگار
شمشيري محسن، روزنامه‌نگار
شوراب محمد، فعال دانشجویی و عضو کمپین یک ملیون امضا
شوقی مهناز، خبرنگار
شیبانی علی، فعال حقوق اجتماعی
شیخ‌الاسلام امیر، فعال سیاس
یشیخی شهاب‌الدین، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
شیرازی فرشته، عضو کمپین تغییر برای برابری
شيرافکن آمنه، فعال حقوق زنان و روزنامه‌نگار
صادقی آرش، روزنامه‌نگارصادقی محمد، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
صارمی‌فر مهدی، روزنامه‌نگار
صالحي ادريس، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه خواجه نصیر
صحت لیلا، روزنامه‌نگار
آزادصحرایی سعید، فعال اجتماعي
صدرآرا روزبه، روزنامه‌نگار
صدري سمیرا، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
صرافی حسين، خبرنگار
صرافي صبا، خبرنگار
صف‌سري بیژن، روزنامه‌نگار
صمدبیگی بهروز، روزنامه‌نگار
ط.جلودارزاده رضا، روزنامه‌نگار
طواف محمدجواد، عضو سابق انجمن اسلامی پلی‌تکنیک
طهراني فرزانه، خبرنگار
ظهيري نسرین، روزنامه‌نگار
عابدی احسان، روزنامه‌نگار
عامری سعید، عکاس
عباسي فرید، مترجم
عدلي محمد، خبرنگار
عزيزي پويا، شاعر و روزنامه‌نگار
عسگري مژگان، خبرنگار
عسگري‌زاده راحله، فعال جنبش زنان
عقلمند بهاره، خبرنگار
علمداري روزبه، خبرنگار
علوی اسماعیل، روزنامه‌نگارع
لوی بهاره، فعال حقوق زنان
علي‌اقدم مهدی، روزنامه‌نگار
علیپور فرهمند، خبرنگار
علیپور محمدحسن، روزنامه‌نگار
عليجاني ارشاد،‌ خبرنگار
غفاريان متین، روزنامه‌نگار
غفوری آرش، روزنامه‌نگار و رییس دفتر برنامه‌ریزی و تبلیغات ستاد 88
غفوری‌آذر بابک، روزنامه‌نگار
غيبي رضا، خبرنگارفتحی سمیه، خبر‌نگار
فتحي مجتبي، خبرنگار
فتوحی امیرحسین، عضو کمیته دانشجویی دفاع از حقوق زندانیان سیاسی
فتوره‌چی نادر، روزنامه‌نگار
فخرايي پویان، فعال سياسي
فرجاد فرهاد، روزنامه‌نگار
فرهادیان سروش، روزنامه‌نگار و فعال سابق دانشجویی
فرهنگی شهرام، روزنامه‌نگار
فیاضی بهرام، فعال دانشجویی و سیاسی
فیروزی علی‌رضا، فعال حقوق بشر
فیروزی‌راد امیر، روزنامه‌نگارقاسمی فرزاد، فعال سیاسی و دانشجویی
قاسمی میثم، روزنامه‌نگار
قاسمی‌كرمانشاهی کاوه، فعال حقوق بشر در کرمانشاه
قاسمی‌نژاد سعید، فعال سیاسی و دانشجویی
قاضیان حسین، جامعه‌شناس و روزنامه‌نگار
قتنایی امیر، عضو سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت در مشهد
قربانی فرهاد، روزنامه‌نگار
قربانپور فرشاد، روزنامه‌نگار
قلعی محسن، روزنامه‌نگار
قلی‌پور علی، روزنامه‌نگار
قهقائی آرمین، فعال اجتماعی
کاظمیان کاوه، دندانپزشک و دبیر سابق انجمن اسلامی دانشکده‌ی دندان‌پزشکی بهشتی
کحال‌زاده هادی، فعال سیاسی و عضو سابق دفتر تحکیم وحدت
کریمی روزبه، روزنامه‌نگار
کشفی علي، فعال اجتماعي
کلائی علی، فعال حقوق بشر
کلانکی سعید، فعال حقوق بشر
کلهری زهرا، خبرنگار
کمالی فرناز، فعال دانشجویی در دانشگاه رودهن و فعال حقوق زنان
كريمي اميد، روزنامه‌نگا
رگرمستانی یاشار، فعال جنبش زنان
گودرزی کوهیار، روزنامه‌نگار و دبیر کمیته دانشجویی دفاع از حقوق زندانیان سیاسی
لقمانی معصومه، فعال جنبش زنان
مازندرانی احسان، روزنامه‌نگار
مافی حمید، روزنامه‌نگار
مجد مریم، عکاس
مجردي زهرا، عضو شورای مرکزی جبهه‌ی مشارکت
محبي اعظم، خبرنگارمحبی نوید، فعال حقوق زنان
محسنی مهدی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی
محمدخانی‌غیاثوند سوسن، خبرنگار آزاد
محمدي داوود، روزنامه‌نگار
محمدی فرشید، برادر امیرمحسن محمدی، زندانی سیاسی
محمودیان مهدی، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
مدرس‌گرجی ژینا، فعال حقوق زنان در کردستان
مرادی سمیرا، روزنامه‌نگارمزروعی حنیف، روزنامه‌نگار
مزروعی رجب‌علی، فعال سیاسی،روزنامه‌نگار و رئيس انجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايران
مظاهري ریحانه، روزنامه‌نگارمظاهري مهدی، فعال اجتماعي
معتمدي‌مهر حمید، فعال سياسي
مفیدی بدرالسادات ، روزنامه‌نگار و دبيرانجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايرا
نمقدم رضوان، فعال حقوق زنان
مقدم مهدي، فعال سياسي
ملک مریم، عضو کمپین یک میلیون امضا
ملک‌محمدي لیلا، روزنامه‌نگار
ملك‌پور کامران، روزنامه‌نگار
ملیحی علی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی
منتظري آرمین، روزنامه‌نگار
منصوري حسام، فعال سیاسی
موسوی سمانه، فعال حقوق بشر
موسوی علی‌رضا، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
موسوي مليحه‌سادات، ‌ خبرنگار
موسوی نسرین، خبرنگار
موسوي‌نسب اتابک، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
مولایی کامران، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
مومني مینو، روزنامه‌نگار
مهاجر آذر، خبر‌نگار
مهرابی احسان، روزنامه‌نگار
مهراني بهزاد، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
مهرجو بهراد، خبرنگار
میردامادی مهدی، فرزند محسن میردامادی زندانی سیاسی
میرزایی احمد، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
میرزایی شهاب، روزنامه‌نگار
ميرزايي مریم، روزنامه‌نگار
ميرفتاحي فاطمه‌السادات، روزنامه‌نگار
مینایی علی، فعال سیاسینجدی یوحنا، فعال سیاسی
نجفی مجتبي، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
نخعي اميرعباس، روزنامه‌نگار
نعيمي سعید، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
نوجو شیوا، فعال حقوق زنان
نوربخش شاهین، روزنامه‌نگار
نوروزیان مهدی، روزنامه‌نگار
وباب نینا، فعال حقوق زنان
وحیدمنش پروانه، فعال حقوق بشر
ویسمه اعظم، خبرنگار
ويسي منظر، خبرنگار
همتي زینب، خبرنگار
یاری بیتا، فعال اجتماعی
يعقوبي محسن، روزنامه‌نگار
یوسفی مسعود، روزنامه‌نگار

اسامی حامیان این نامه در خارج از کشور:

آذربادگان محمدامین، دانشجوی کالج پادشاهی لندن(انگلستان)اسدی هوشنگ، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی(فرانسه)اسکندری محمدرضا، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر(هلند)امیری نوشابه، روزنامه‌نگار (فرانسه)باستانی حسين، روزنامه‌نگار(فرانسه)بهنود مسعود، روزنامه‌نگار (انگلستان)ثروتی مژگان، فعال حقوق زنان و حقوق بشر(آلمان)حافظی آرش، فعال حقوق زنان(آلمان)حسین‌پور فروغ، روزنامه‌نگار(آلمان)حسینی‌نژاد لیدا، روزنامه‌نگار(هلند)حقيقت‌جو فاطمه، فعال سياسي و نماینده‌ی پیشین مجلس شوراي اسلامي (آمريكا)خرمی حسین، عضو شورای شهر اسن(آلمان)خرمی طاهره، جامعه‌شناس و فعال حقوق بشر(هلند)داوودی‌مهاجر فریبا، روزنامه‌نگار(آمریکا)رفیع‌زاده شهرام، شاعر و روزنامه‌نگار(کانادا)رفیعی بهرام، روزنامه‌نگار(کانادا)شریف سولماز، روزنامه‌نگار(آمریکا)طاهری اردوان، آهنگ‌ساز و روزنامه‌نگار(اتریش)عطری اکبر، فعال دانشجویی و حقوق بشر(آمریکا)علی‌نژاد مسیح، روزنامه‌نگار(آمریکا)فاضل منوچهر، فعال اجتماعي (آلمان)فامیلی شیرین، روزنامه‌نگار (آلمان)فرهي فريده، استاد علوم سياسي دانشگاه ايالتي هاوايي(آمریکا)قاضی فرشته، روزنامه‌نگار (آمریکا)قجر آیدا، فعال اجتماعی (لبنان)ماهباز عفت، نویسنده و فعال اجتماعي (انگلستان)موسوی‌خوئینی علی‌اکبر، فعال سیاسی و نماینده‌ی پیشین مجلس شوراي اسلامي (آمریکا)میرابراهیمی روزبه، روزنامه‌نگار(آمریکا)نائب‌هاشم حسن، فعال سیاسی(اتریش)نوروز پریوش، فعال حقوق مدنی(آلمان)نوروزی احسان، مترجم(آلمان)کار مهرانگیز، حقوقدان، فعال حقوق زنان و روزنامه‌نگار(آمریکا)کاظمی نازنین، روزنامه‌نگار (انگلستان)هنروران فرهاد، روزنامه‌نگار(استرالیا)
خبر تکمیلی:
چند ساعت پس از انتشار این نامه، صفارهرندی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت نهم احمدی نژاد) خواستار دستگیری و محاکمه تعدادی از روزنامه نگاران شد!