خبر: سبزها پیروز شدند

راهپیمایی میلیونی سبزپوشان در سراسر ایران
راهپیمایی آخرین جمعه ماه رمضان که به روز قدس معروف است، روز گذشته برای اولین بار به صحنه ابراز مخالفت مردم معترض به کودتای انتخاباتی تبدیل شد و مردم ایران علیه رئیس دولتی شعار سردادند که با تقلب بی سابقه در انتخابات 3 ماه پیش، بر مقام خود ابقا شد.
دیروز، درحالیکه نیروهای امنیتی ایران برای مقابله با مردم معترض در آماده باش کامل به سر می بردند، صدها هزار تن از مردم در خیابان های تهران و سایر شهرهای بزرگ ایران، شعار مرگ بر دیکتاتور سر داده و خواهان استعفای محمود احمدی نژاد شدند.
طی سالهای گذشته، غیر از راهپیمایی کنندگانی که توسط نهادهای حکومتی از نقاط مختلف جمع آوری و سازماندهی می شدند، شهروندان عادی از مراسم روز قدس استقبال چندانی نمی کردند و این روز، به مناسبتی دولتی و در راستای اهداف حکومت تبدیل شده بود. اما دیروز تاریخ کشور ایران روزی متفاوت را ثبت کرد، روزی که مردم ایران در سراسر کشور با نمادهای سبز به خیابان ها آمدند تا بار دیگرنسبت به تقلب در انتخابات، بازداشت های دستجمعی، کشتار بی رحمانه مردم، شکنجه بازداشت شدگان و ... به رهبران جمهوری اسلامی هشدار دهند و ضمن حمایت از میرحسین موسوی و مهدی کروبی ، عدم مشروعیت دولت احمدی نژاد را بار دیگراعلام کنند.
ین در حالی بود که گزارش ها از قطع شبکه اینترنت در برخی نقاط تهران و تلفن های همراه در برخی نقاط تهران حکایت داشت و بسیاری از سایت های مستقل و سایت های نزدیک به میرحسین موسوی و مهدی کروبی مورد حمله قرار گرفتند تا از انتشار اخبار مربوط به حضور گسترده مردمی در روز قدس جلوگیری شود. سایت های کلمه، موج سبزآزادی ، رویداد و راه سبز در ایران فیلتر شدند وبلاگفا ، سرویس دهنده بزرگ وبلاگ های فارسی نیز از دسترس خارج شد. چند روز پیش نیز پرشین بلاگ، بزرگترین و اولین سرویس دهنده وبلاگ های فارسی از دسترس خارج شده بود.

گزارش خبرنگاران "روز" از تهران
اولین گزارش خبرنگاران "روز" از بزرگترین تجمع مردم معترض در دو ماه گدشته حاکی است میدان ولی عصر، مملو از با مردم سبز پوشی بود که علیرغم تهدیدهای سپاه پاسداران درباره برخورد با حاملان نمادهای رنگی ، با شالها، مانتوها و مچ بندهای سبز به خیابان آمده بودند .مردم همچنین نمادهای سبز از جمله بادکنک سبز و پارچه های سیز و عکس میرحسین موسوی را در دست داشتند و شعار "یا حسین میرحسین" و "مرگ بر دیکتاتور" سر میدادند. آنها همچنین شعار می دادند "ما اهل کوفه نیستیم /پشت یزید بایستیم" .
مردم همچنین پلاکاردهایی در جمایت از جنبش سبز، میرحسین موسوی و مهدی کروبی در دست داشتند که روی آنها نوشته شده بود: "مجرمان شما قهرمانان ما هستند"، "روز قدس /روز فریاد آزادی"، "تجاوز بد است /چه در کهریزک چه در فلسطین"، "تفتیش عقاید ممنوع است"...
جمعیت گسترده ای از مردم که از میدان هفت تیر به سمت ولی عصر حرکت کرده بودند، شعار "زندانی سیاسی آزاد باید گردد"، سر میدادند و پلاکاردهایی با مضمون "تفنگت را زمين بگذار، که من بيزارم از ديدار اين خونبار، چه در غزه - چه در لبنان، چه در قدس و چه در ايران" در دست داشتند.
از دیگر شعارهای اصلی مردم که با صدای کوبنده بیان می شدند عبارت بودند از : "بسیجی واقعی /همت بود و باکری"، "منتظری زنده باد /کروبی پاینده باد "، "سلام بر منتظری، درود ب صانعی"، "دروغگو ، دروغگو، شصت و سه درصدت کو؟"، "حجاریان زنده باد /موسوی پاینده باد"، "فلسطین را رها کن /فکری به حال ما کن"، کروبی بت شکن /بت بزرگ رو بشکن"،... و سرانجام: "نه غزه /نه لبنان /جانم فدای ایران".

حمله به خاتمی و موسوی
میرحسین موسوی ، سید محمد خاتمی و مهدی کروبی روز گذشته در میان مردم معترض حضور یافته و به همراه صدها هزار حامی خود در راهپیمایی روز قدس شرکت کردند. حضور آنها که با استقبال مردم مواجه شد اما به مذاق حامیان دولت کودتا خوش نیامد. حامیان دولت که از روزها قبل برای ایجاد درگیری و خشونت برنامه ریزی کرده و در رسانه های خود از ابراز ناخشنودی از حضور مردم، از برنامه های برخورد با مردمی که "منافق" و "عامل بیگانگان" می نامیدند خبر داده بودند ، دیروز این برنامه را از سطح رسانه ای به خیابان ها کشاندند. گروهی از لباس شخصی ها و عوامل گروههای فشار به سرکردگی ابوالفضل شریعتمداری، پسر حسین شریعتمداری، مدیر مسول کیهان با حمله به سید محمد خاتمی ، قصد مضروب کردن رئیس جمهور سابق را داشتند که با حمایت مردم از خاتمی فقط موفق شدند عمامه او را از سرش بیندازند.
بر اساس گزارش ها یکی از مهاجمان ، چاقویی در دست داشته و قصد مضروب کردن رئیس جمهور سابق ایران را داشته اما با هوشیاری محافظان خاتمی و حمایت مردم، آسیبی به او نرسیده است. پس از این اتفاق خاتمی ، راهپیمایی را ترک کرد.
از سوی دیگر و در حالیکه مردم برای جلوگیری از هرگونه تعرضی، دور مهدی کروبی حلقه زده بودند ، خبرگزاری دولتی ایرنا از حمله گروهی که آنها را مردم می نامید به اتومبیل میرحسین موسوی خبر داد.
روایت خبرگزاری فارس از تحرکات گروه های فشار هم این بود که "مردم" با شعار "مرگ بر منافق " از خاتمي، موسوي و كروبي استقبال كرده و آنان را از صفوف به هم فشرده خود خارج ساخته اند.

پرتاب گاز فلفل و گاز اشک آور به مردم روزه دار
با آغاز سخنرانی محمود احمدی نژاد که سخنران پیش از خطبه های دیروز نماز جمعه بود ، درگیری بین مردم و نیروهای ضد شورش و لباس شخصی ها شدت گرفت. بر اساس گزارش خبرنگار "روز" خیابان حجاب ، فاطمی، بلوارکشاورز و تمامی خیابان های منتهی به دانشگاه تهران مملو از جمعیت سبزپوش بود و.به هنگام سخنرانی احمدی نژاد، مردم در این خیابان ها با فریاد می زدند: "دروغگو برو گمشو" و "دروغگو خفه شو".
گارد ضد شورش، برای ممانعت از ورود مردم به محوطه اطراف دانشگاه تهران و متفرق کردن مردم معترض چندین بار گاز اشک آورو گاز فلفل شلیک کرده و دهها تن از مردم را بازداشت کردند.
بر اساس این گزارش، نیروهای دولتی به صورت سازماندهی شده در دانشگاه تهران و خیابان های اطراف حضور داشته و با خشونت زیاد مانع از نزدیک شدن مردم به دانشگاه تهران می شدند.
این درگیری ها با آغاز خطبه های نماز جمعه که برای اولین بار طی ربع قرن گذشته بدون حضور هاشمی رفسنجانی و با امامت احمد خاتمی اقامه شد ادامه داشت و مردم همچنان فریاد میزدند: "احمدی، احمدی، این آخرین پیامه، جنبش سبز ایران آماده قیامه" و "تجاوز ، شکنجه ، دیگر اثر ندارد".
در میدان هفت تیر نیز نیروهای گارد ضد شورش، معترضانی که به سوی آنها سنگ پرتاب می کردند با باتوم مورد ضرب و شتم قرار دادند و چهارراه جمالزاده، تقاطع خیابان مطهری، فاطمی و دوطرف چهارراه نواب به سمت آزادی و میدان صادقیه نیز درگیری هایی گزارش شده و بر اساس گزارش ها درگیری ها در تهران تا عصر دیروز و حدود ساعت 17 عصر ادامه داشته است.
همزمان خبرنامه امیرکبیر گزارش داد که در بلوار کشاورز تقاطع خیابان آمیراباد، نیروهای بسیجی با در دست داشتن پرچم های زرد حزب الله لبنان سعی داشتند به میان مردم هجوم بیاورند اما با مقاومت مردم روبرو شدند و مردم نیز در مقابل شعار "مرگ بر اسرائیل از بلند گوهای آنان شعار "مرگ بر روسیه" و "مرگ بر چین" و در مقابل شعار "ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند" شعار می دادند "ما اهل کوفه نیستیم پشت یزید بایستیم" سر می دادند. نیروهای بسیجی که از این اقدام مردم بسیار عصبانی شده بودند در چند مورد با چوب پرچم های خود به جوانان معترض حمله ور شدند.
این خبرنامه با اشاره به حمله نیروهای گارد ضد شورش و همچنین نیروهای بسیجی به مردم نوشته است: صحنه ضرب و شتم معترضان و مردمی که هم چنان فریادهای مرگ بر دیکتاتور در زیر باتوم سر می دادند و یا مردمی که از بیم یورش وحشیانه نیروهای گارد و نیروهای امنیتی و بسیجی به زیر ماشین هائی که در اطراف خیابان پارک شده بود، پناه میبردند، صحنه های بسیار تکان دهنده ای را در این خیابان رقم زد. همچنین برای لحظاتی طولانی جو خیابان فاطمی بسیار متشنج بود و نیروهای گارد ضد شورش که پیش تر پارکینگ های طبقاتی خیابان فاطمی مخفی شده بودند با یورش یکباره در خیابان موجی از وحشت را ایجاد کردند.

همه شهرهای ایران به پا خواستند
شهرهای اصفهان، شیراز و تبریز، کرمان، رشت، مشهد، بوشهر،کرمانشاه ، اهواز، قم و سایر شهرهای ایران دیروز همچون تهران شاهد درگیریهای نیروهای گارد ویژه و لباس شخصی ها با مردم معترض بود. در اصفهان ، مردم از ساعت 11 در میدان امام حسین این شهر تجمع کرده بودند. بر اساس گزارش سایت موج سبز آزادی جمعیتی حدود دو‏هزار نفر نیز در ایوان وسیع ساختمان جهان‏نما تجمع کرده بودند و شعارهای الله‏ اکبر و مرگ بر دیکتاتور سر می‏دادند که با ضرب‌و‌شتم نیروهای لباس شخصی مواجه شدند.
ضرب و شتم معترضان از سوی نیروهای لباس شخصی و قطع تلفن همراه در مقاطع زمانی مختلف در اصفهان شدید بوده است.
مردم تبریز نیز پس از تجمع در میدان آبرسان به سمت میدان ساعت حرکت کردند که پس از رسیدن به چهارراه منصور توسط نیروهای بسیجی و لباس شخصی مورد حمله قرار گرفتند. تبریزی ها شعارهایی همچون "مرگ بر روسیه"، "موسوی می‏رزمد، کروبی می‏رزمد"، "الله اکبر"، "روسیه در چه فکریه، ایران پر از موسویه" و ... سر دادند و بر اساس گزارشات مردمی پس از درگیری نیروهای لباس شخصی با راهپیمایان سبز روز قدس، چندین نفر نیز در تبریز دستگیر و بازداشت شدند.
خبرهای رسیده از قم نیز از بازداشت حامد، ناصر و هاجر منتظری از نوه های آیت الله العظمی منتظری و مرضیه الهی نیا همسر حامد منتظری و سارا عزیزی همسر ناصر، حکایت دارد. دختر آیت الله ربانی ، لعیا دوست محمدی و محمد حسین ربانی نوه دیگر ایشان هم دستگیر شدند.
گزارش ها از بازداشت تعدادی از مردم در شهرهای مختلف ایران خبر می دهند و در مشهد خیابان‌های اطراف حرم اما رضا، در محاصره نیروهای ضد شورش قرار داشته و گفته می‌شود درگیریها به اطرف آرامگاه امام هشتم شیعیان نیز کشیده شده است . برخی معترضان که با نمادهای سبز در تظاهرات روز قدس مشهد شرکت کرده بودند، از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شده‌اند.
فرشته قاضی / روز



* حمله به خاتمی توسط گروهی اوباش بسیجی به سردستگی پسر حسین شریعتمداری، آنقدر برای ملل مختلف جهان عجیب بود که صفحه اول معتبرترین روزنامه های جهان به این موضوع اختصاص یافت:


پوستر سبز: ایران شده فلسطین، مردم چرا نشستین؟

وعده دیدار ما جمعه این هفته (27 شهریور) در مرکز استان گیلان (رشت)
...
با توجه به اینکه شورای امنیت ملی طی یک بخشنامه به تمام مطبوعات و رسانه ها دستور داده از این پس هیچ خبری مربوط به مهدی کروبی و میرحسین موسوی (و انتخابات گذشته) چاپ نکنند(!!) و با توجه به احتمال قطع شدن اینترنت و موبایل، فراموش نکنید که این برنامه به هیچ وجه لغو نخواهد شد. بدانید که کودتاگران نمی توانند در روز قدس مردم را با شدت روزهای قبل سرکوب کنند چون از یک طرف تأثیر بدتری روی حیثیتشان در جهان اسلام خواهد گذاشت و از طرف دیگر احمدی نژاد (رئیس دولت کودتا) دوست دارد در آستانه سفر به نیویورک خود را موفق در کنترل اوضاع نشان دهد و در سازمام ملل ادعا کند کشور آرام است.
تا می توانید مردم را آگاه کنید و از یاد نبرید که رسانه شمایید!
...
توجه: ایده تعدادی از دوستان رشتی در مورد سفر به تهران و شرکت در مراسم پایتخت در جای خود محترم و برقرار است اما طبق بررسی ها و نظرسنجی ما در شهرهای مختلف گیلان، مسافرت به تهران تنها برای اقلیت سبزها امکان پذیر است و بنابراین حضور حداکثری گیلانی های سبز را در رشت, غیرقابل اجتناب می دانیم

خبر: افشاگری دوباره مهدی کروبی

قبای آقایان لای در مانده است!

همان طور که می دانید کمیته سه نفره ای که از سوی رئیس قوه قضائیه مسئول پیگیری موضوع تجاوز جنسی در بازداشتگاه ها شده بود، در گزارش عجولانه ای که منتشر کرد و تمام رسانه ها را مجبور به انعکاس آن نمودند، اظهارات مهدی کروبی را بی اساس دانست. از ابتدا نیز مشخص بود کمیته ای که محسنی اژه ای (یکی از مجریان کودتای انتخاباتی اخیر) عضو ارشدش باشد نتیجه دیگری نخواهد داشت. حتی محسنی اژه ای به این نیز اکتفا نکرد و با حضور در تلویزیون رژیم کودتا، خانواده های افرادی که اعتراف به مورد تجاوز واقع شدن کرده بودند را مورد تمسخر قرار داد.
امروز شیخ اصلاحات با وجود تهدیدهای شدیدی که از آیت الله خامنه ای تا به پایین صورت گرفته است و او را به بازداشت و محاکمه تهدید کرده اند، با انتشار بیانیه‌ی مهمی خطاب به ملت ایران، شرح برخی از موارد مطرح شده در جلسات وی با کمیته‌ی سه نفره‌ی قوه‌ی قضاییه را فاش کرد و ابراز امیدواری کرد که در فرصتی دیگر، به صورت مبسوط پرده از جزئیات این اسناد و اسناد دیگری که موجود است بردارد.

به گزارش موج سبز آزادی، متن کامل این نامه را در ادامه می‌خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

ملت شریف و تاریخ ساز ایران
آنچنانکه می دانید خادم شما در روزهای پس از انتخابات و در تندباد حوادثی که در سه ماهه گذشته از سر این مملکت و نظام گذشته است، نامه های هشدار دهنده و آگاه کننده پی درپی و متناوبی را خطاب به مسئولین امر نوشته است بدین امید که گشایشی حاصل گردد و مباد که حقی ضایع شود و ظلمی صورت بگیرد و ظلم و آه مظلومان دامان ما را بگیرد و رها نسازد؛ چه آنکه به توصیه دین و تجربه تاریخ می دانیم که: الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم.
سه ماه از سر مملکت ما گذشت، اما چگونه سه ماهی؟ اگر در انتخابات ریاست جمهوری نهم ما ساعتی به خواب رفتیم و بیدار که شدیم، گویا که به خواب اصحاب کهف فرو رفته باشیم، همه چیز را دگرگون شده دیدیم؛ در انتخابات ریاست جمهوری اخیر اما همانطور که پیشتر هم گفته ام دیگر بیدار ماندن تا صبح هم کارساز نبود؛ چراکه قبح دزدیدی شبانه ریخته و این بار کار به رهزنی رسیده بود. این اما تازه اول ماجرا بود. هیچ گاه برای من قابل پیش بینی نبود که یک روز در جمهوری اسلامی به تظاهرات آرام و مسالمت آمیز مردم چنین پاسخ دهند که دادند. پرسش و ابهام مردم درباره سرنوشت رایی که داده بودند را پاسخ دادند اما نه با برهان و منطق که با گلوله و باتوم و چماق و ضرب و شتم. در کوچه و خیابانها هر آنچه را که دور از انتظار بود دیدم؛ صحنه هایی که خاطرات دوران جوانی ما را زنده می کرد. به مرور زمان و در گذر حوادث اما خبرهایی دیگر رسید از شکنجه و انجام اعمال حیرت آور از درون بازداشتگاههای بی نام و نشان؛ خبرهایی که بر حیرت من و هر ناظر و بیننده ای می افزود. افرادی می آمدند و نقل می کردند یا با سند و شهادت نشان می دادند در ایام محبس چه از سر آنها که نگذشته است؟
خدایا مهدی کروبی چه می دید و چه می شنوید؟ یا للعجب؛ کاش او زنده نبود و نمی دید که روزی در جمهوری اسلامی شهروندی نزد او بیاید و شکوه کند که در ساختمانی بی نام و نشان، توسط افرادی بی نام و نشان تر،هر عمل قبیح و غیر معمولی بر او صورت گرفته است: از لخت و عریان کردن افراد و نشاندن آنها در مقابل یکدیگر تا فحاشی های وقیحانه و ادرار کردن در صورت آنها و رها کردن چشم و دست بسته دختران و پسران در بیابان. اینها کم نبود که خبر از تجاوز به دختران و پسران در بازداشتگاهها نیز رسید. با خود گفتم که سه دهه پس از انقلاب و دو دهه پس از فوت امام به راستی ما به کجا رسیده ایم؟
طبیعی بود که رگهای غیرت به جوش آیند. که مگر می شد با شنیدن این اخبار و گزارش ها آرام نشست و سر راحت بر بالین گذاشت؟ اینچنین بود که دست به نوشتن نامه ای خطاب به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بردم. نوشتم که خبر از تجاوز و شکنجه و انجام اعمال غیر معمول می رسد و من بی هیچ داوری از شما می خواهم که تحقیق کنید و دریابید که آیا چنین فجایعی رخ داده است یا نه؟ این نامه که منتشر شد اما پاسخ آن، هیاهوهای بسیار بود که آغازیدن گرفت و بارانی از دشنام و تهدید بود که بر سر من باریدن گرفت. خطیبان جمعه در اقدامی هماهنگ و برآمده از دستورالعمل های اداری، از تریبون نمازجمعه هرآنچه توانستند علیه من گفتند و به من نسبت دادند. اینچنین بود که تردیدهای من جدی تر شد. با خود گفتم که اگر چنین فجایعی رخ نداده بود می گفتند که رخ نداده است، اما حملاتی بدین صورت غیر معمول از تریبون های کوچک و بزرگ نماز جمعه و فحاشی هایی چنین نامعمول از سوی برخی مطبوعات نشان از آن دارد که آتشی به خرمن عده ای افتاده است. خود را مکلف دیدم که بایستم و از میدان به در نشوم.
نامه ای که به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشته بودم برای بررسی در اختیار رئیس قوه قضاییه وقت قرار گرفت و آیت الله شاهرودی نیز دستور پیگیری ماجرا را به دادستان کل کشور،آقای دری نجف آبادی، داد. آقای دری تماسی با من گرفت و مقرر شد تا نماینده ای را نزد من بفرستد. آن نماینده آمد و من از باب نمونه، فردی را که مدعی بود علاوه بر شکنجه مورد تجاوز نیز قرار گرفته است، به ایشان معرفی کردم. نماینده اقای دری نیز تاکید کرد که کسی از ماجرا باخبر نشود تا خللی در روند رسیدگی پدیدار نگردد و حتی در خواست کرد که بازجویی خارج از محل دفتر من و در مکانی دیگر صورت پذیرد که کاملا محفوظ بماند. تا اینجای کار برخوردها معقول بود. تا اینکه پای دادستان اکنون معزول تهران به ماجرا گشوده شد. او تماسی با من گرفت و گفت که نماینده ای را برای بررسی ماجرا به ملاقاتم می فرستد. آن فرد آمد و از من شاهد و نمونه خواست. صحیح آن بود که من مطابق قراری که با نماینده آقای دری گذاشته بودم، می گفتم که به دستور آقای شاهرودی، اکنون آقای دری و نماینده ایشان درحال پیگیری ماجرا هستند و از من خواسته اند که اطلاعات خود را با فرد دیگری درمیان نگذارم. اما از انجا که درکار خود مشکلی نمی دیدم و بنا را بر احقاق حق و تعامل با مسئولان می دیدم، به نماینده دادستان معزول تهران این فرصت را دادم که در اتاقی در دفتر کارم با همان شاهدی که نماینده آقای دری نیز پای سخنش نشسته بود ملاقات کنند و شرح شکوه و شکایت او را بشنوند. گفتم که اگر می خواهید مکان دیگری را برای ملاقات با آن شاهد معین کنید که نماینده دادستان تهران اما برخلاف نماینده آقای دری گفت انجام ملاقات در دفتر خود من را مناسبتر تشخیص داد.
بر خلاف ملاقات اول که به خوبی انجام شد این ملاقات اما صورتی دیگر به خود گرفت. آنچنانکه در اثنای جلسه آن پسر بیرون آمد و گفت که اینها به دنبال چیز دیگری هستند و دعوی پیگیری قضایی ندارند، بلکه در اندیشه برخورد سیاسی و پاک کردن صورت مساله اند. گفت که نماینده دادستان تهران می خواهد که همراه او به پزشکی قانونی بروم. او را مجاب کردم که همراه آنها برود. در راه اما آنها به بازجویی سیاسی خود ادامه داده و به او گفته بودند که تو باید به خاطر خدا و به خاطر خانواده و آبرویت سکوت می کردی و نباید آلت دست سیاستبازان می شدی و بسیاری سخنان دیگر از این دست که اکنون مجال شرح آن نیست.
آن روز گذشت و فردای آن، همان پسر، وحشت زده نزد من آمد و گفت که رفته اند و در محله از خانه و همسایه درباره او تحقیق کرده اند. گفتم وحشت نکن، هدف آنها کشف حقیقت است. پسر اما باری دیگر به من مراجعه کرد و گفت که آنها ماجرا را به پدر او گفته اند و آبرویش رفته است و پدر او مدام گریه می کند. از پسر خواستم که پدرش را نزد من آورد تا با او سخن بگویم و آرامش کنم. آن پسر اما رفت و دیگر خبری از او نشد. پس از مدتی سه شنبه گذشته پدر به سراغ من آمد درحالیکه نگران فرزندش نیز بود. مردی بیش از هفتاد ساله و محترم را دیدم که اندوه از چهره و سخنش می بارید. می گفت ما مسلمان و مذهبی هستيم و چرا با ما چنین کردند؟ عکس هایی را از جیب خود درآورد و نشانم داد تا از سابقه شان گفته باشد. تصویرهایی از زمان جنگ که پسر مجروحش را خوابیده بر تخت بیمارستان نشان می داد، درحالیکه رهبری فعلی - رئیس جمهور وقت- در عیادت از مجروحین بر سر تخت او ایستاده و درحال بوسیدن فرزند مجروح اوست و فرزندش نیز دست خود را بر گردن ایشان انداخته است. می گفت که سابقه ما آن بوده است و امروز ما نیز چنین است. شکوه و شکایت داشت که آبروی ما را در محله برده اند و از کسبه محله نیز درباره ما پرسیده اند. می گفت که من در خانه مان وحشت دارم. او را در ماشینی سوار کرده و درباره پسرش سوال پیچش کرده اند و او هم توضیح داده بود که فرزندش دانشجو و صادق و راستگو است. با این حال به این نیز بسنده نشده بود. می گفت که بعد از این به خانه آمدم و ساعتی بعد زنگ خانه به صدا درآمد. پایین آمدم و در را باز کردم اما کسی نبود، بالا که آمدم دوباره زنگ خانه به صدا درآمد و دوباره در را باز کردم و کسی را ندیدم. این اتفاق برای بار سوم هم افتاده بود و این بار که او در را گشوده بود با موتورسواری روبرو شده بود که در مقابل خانه آنها قرار گرفته و فردی نیز با چهره مهیب بر ترک آن درحال عکس برداری از خانه آنها و داد و فریاد و بدگویی علیه شان در محله بود. پدر می گفت که با این اتفاقات ما در این خانه دیگر امنیت و آرامش نداریم.
گویا اینها ماموران تحقیق بودند که برای کشف حقیقت و دستیاری قضاوت آمده بودند. واین نتیجه و دستاورد ما بود از اولین سندی که در اختیار دستگاه قضایی قرار دادیم. دستگاه قضایی در نظام اسلامی که خود را با رویه حضرت امیر مقایسه می کند، برای تحقیق قضایی به هدف تهدید، موتورسوار مسلح سراغ شاکیان فرستاده بود. شرم است از بردن نام حضرت امیری که برای کندن خلخال از پای یک زن یهودی به خود می پیچید و اسوه عدالت بود و باری نیز که در دادگاه به شکایت یک یهودی حاضر شد و قاضی نام ایشان را به کنیه برد، به اعتراض گفت که در پیشگاه قضاوت، من و این یهودی با هم برابریم.
و من امروز شرح این ماجراها را می گویم تا مردم بدانند و چنین اتفاقاتی را با رفتار علوی قیاس نگیرند. می گویم، تا در تاریخ بماند که چگونه عده ای در این مملکت چادر حیا را دریدند و غیرت دین و کشور را جریحه دار کردند و آیندگان نگویند که این ظلم ها بر فرزندان این آب و خاک رفت اما صدایی برنخواست و کسی فریاد خود را به اعتراض حیایی که دریده شده بود بلند نکرد.
بدین ترتیب حوادثی که از سر یکی از شهود ما گذشت درسی شد تا بقیه شهود را دست و پا بسته در اختیار دادستان معزول تهران قرار ندهیم. دادستان کل کشور آقای دری نیز از سمت خود برکنار شده و بنابراین تمام درها بسته شده بود. این درحالی بود که فحاشی ها علیه مهدی کروبی از تریبون های رسمی و توسط مطبوعاتی که از پول بیت المال ارتزاق می کردند نیز هر روز فزونی می گرفت. اینچنین بود که نامه ای به ریاست جدید قوه قضائیه نوشتم و درخواست دادخواهی و رسیدگی به ماجراها را کردم. در نتیجه ی این نامه بود که کمیته ای سه نفره به دستور ریاست جدید قوه قضاییه تشکیل و مسئول پیگیری حوادث بعد از انتخابات و رسیدگی به شکایات خانواده مصدومین روحی و جسمی شد. جلسه اول تشکیل شد که جلسه خوبی هم بود. در این جلسه علاوه بر سندی که پیشتر در اختیار دادستان تهران و دادستان کل کشور قرار داده بودم، دو سند دیگر نیز ارائه کردم که اکنون بر خود می بینم شرح کامل تری از آنها را برای شما مردم گزارش دهم.
سند دوم که با مدارک کامل نیز همراه بود شرح ماجرای رفته بر خانمی بود که در تظاهرات خیابانی بازداشت شده و آنچنانکه خودش می گفت در ماشین با برآمدگی های جسمی او ور رفته بودند و وقتی که به محل مورد نظر رسیده از او خواسته بودند شلوارش را از پایش درآورد که او نپذیرفته اما آنها او را درحالی که به زمین نیز افتاده بود مجبور به درآوردن شلوارش کرده بودند. در همین اثنا مسئول بالاتری آمده و اعتراض کرده بود که اینجا چه خبر است و ماموران گفته بودند که او از بی حیایی لباسش را درآورده و خود را بر زمین انداخته است تا آبروی ما را ببرد؛ حال آنکه آن زن نیز فریاد می زده و داد و بیداد می کرده است که آنها به زور با او چنین کرده اند. والله اعلم!
سند سوم نیز مربوط به جوانی بود که عضو یکی از گروههای سیاسی قانونی هم بود و مادرش با من تماس گرفته و او را نزد من فرستاده بود.او خودش مدارک پزشکی قانونی و همچنین یک سی دی به همراه داشت که نشانگر ضرب و شتم شدیدش بود. این فرد مدعی نبود که مورد تجاوز قرار گرفته است اما عکس ها نشانگر التهاب و قرمزی مقعد او نیز بود.می گفت که در زیر شکنجه و کتک بیهوش بوده و نمی داند که با او چه کرده اند و اگر مورد تجاوز قرار گرفته نیز نفهمیده است. پزشکی قانونی نیز در این خصوص با تایید التهاب مقعدی، بررسی بیشتر را نیازمند نامه جدید و حکم قضایی دانسته بود. او پنج روز در بازداشت به سربرده بود اما در این چند روز آنچنان به صورت پی در پی مورد ضرب و شتم سنگین قرار گرفته بود که ماموران تصور کرده بودند او مردنی است و بنابراین گفته بودند که می خواهیم تو را به اوین منتقل کنیم اما در نهایت چشم و دست بسته در بیابان رهایش کرده بودند. یاللعجب!
اینها سه سند کتبی بود که در جلسه اول ارائه کردم و درباره دو سند دیگر نیز به صورت شفاهی صحبت کردیم و گفتم که این دو مورد نیز مطرح است اما سندی کتبی در خصوص آنها وجود ندارد. یکی از آنها ترانه موسوی واقعی بود که گفتم خانواده اش به ما راه نمی دهند و بهتر است که شما خود با هدف تحقیق، ماجرا را دادخواهی و پیگیری کنید. شاهد صحت ماجرا هم تلاش مذبوحانه ای بود که عده ای برای ساختن ترانه موسوی قلابی انجام داده بودند. کمیته اگر کارش تحقیق بود باید به سراغ محفل نشینانی می رفت که آن فیلم کذایی را برای پخش در رسانه ملی ساخته بودند؛ همانهایی که به خانواده ترانه موسوی قلابی گفته بودند "شما کاری با ترانه واقعی نداشته باشید، آن را خودمان حل می کنیم". گویی مهدی کروبی همه جرمش این بود که اسرار ماجرای «ترانه» را هویدا کرده و از سناریویی مشابه با سناریوی قتل های زنجیره ای پرده برداشته بود. زبان سرخ او سر سبز روزنامه اعتماد ملی را نیز بر باد داد که به محض افشای این ماجرا روزنامه نیز تعطیل شد. ماجرای ترانه واقعی را آنچنانکه شنیده بودم به صورت شفاهی برای کمیته بازگو کردم. ترانه موسوی به همراه یک دختر و چند پسر دیگر در مقابل مسجد قبا در روز مراسم سالگرد آیت الله بهشتی بازداشت شده بودند. دخترها پس از بازداشت شماره تلفن خانه شان را ردوبدل می کنند تا هریک که آزاد شد خانواده دیگری را از بی خبری بیرون آورد. آنها در همان روزهای بازداشت و درمیانه ضرب و شتم ها و به هنگام انتقال از یک مکان به مکانی دیگر متوجه غیبت ترانه موسوی می شوند. بدین ترتیب آن دختر دیگر وقتی که آزاد می شود با خانواده ترانه و همچنین با کمیته پیگیری تماس گرفته و گفته است که ترانه با ما بوده و مفقود شده است. مادر ترانه اما که گویا بسیار می ترسید گفته بود که دیگر با او تماس نگیرند. این دختر در کمیته پیگیری اینجانب و آقای موسوی نیز حاضر شده و تمام توضیحات لازم را در خصوص ترانه واقعی داده بود. از هیات سه نفره خواستم که حقیقت یابی در خصوص این سند شفاهی را نیز انجام دهند و از آنجا که هویت سناریونویسان درباره ترانه قلابی روشن بود، راههای حقیقت یابی نیز در دسترس و آسان به نظر می رسید. من بر این تصور بودم که در دستگاه قضایی علوی، از ما اشارتی کافی است تا آنها به سر بدوند. والله اعلم!
سند شفاهی دومی که در همان جلسه اول ارائه کردم مربوط به خانمی بود به نام سعیده پورآقایی. گفتم که درباره فردی به این نام هم به من خبرهایی داده اند و می گویند فرزند جانباز است که البته چون خود در خصوص آن خبر نداشتم و خانواده او را ندیده بودم درخصوص او محکم صحبت نکردم و خیلی سطحی از کنار آن گذشتم و در همین حد اشاره کردم که به هرحال برای او در تهران مجلس ختمی هم برگزار شده است. این سست ترین موردی بود که در جلسه اول ما با کمیته سه نفره بدان اشاره شد و خیلی سریع نیز از آن گذشتیم.
دو روز بعد از این جلسه اما در ادامه پیگیری هایم در خصوص این مورد خاص که اطلاع شخصی ام در موردش کمتر بود ملاقاتی داشتم با خانمی که خواهر ناتنی خانم پورآقایی بود. او گفت که پدرشان جانباز نبوده و شش سال پیش فوت کرده است. او از من آدرس محل سکونت مادر سعیده را می خواست که زن پدرش بود و می گفت رابطه شان با آنها قطع است و او از محل سکونت آنها خبری ندارد. من نیز از آنجا که آدرسی از خانواده سعیده نداشتم از آقای مقیسه در ستاد آقای موسوی که این گزارش را به ما داده بود آدرس خانواده آنها را طلب کردم که ایشان ندادند از آن رو که روند تحقیقاتشان خراب نشود و آن خانواده نترسند. تلفنی نتوانستم از آقای مقیسه آدرس محل سکونت را بگیرم و درنهایت او را قاتع کردم که شنبه هفته گذشته درجلسه ای با حضور خواهر ناتنی سعیده شرکت کند. بدین ترتیب آقای مقیسه و خواهر سعیده را روبروی هم نشاندم و به سعیده گفتم که انشاءالله خواهرت کشته نشده است که او گفت این عکس منتشر شده متعلق به خواهر اوست و او قطعا کشته شده است. از آقای مقیسه خواستم که آدرس محل سکونت خانواده سعیده را به خواهر ناتنی او بدهد که اگر چنین نکند ابهامی برای خواهر او ایجاد خواهد شد. آقای مقیسه اما در اینجا به من گفت که ماجرای مرگ سعیده و آنچه تاکنون روایت شده بود کمی شک برانگیز است چراکه ما فهمیده ایم پدر او جانباز نبوده و شش سال پیش فوت کرده و سعیده چندبار نیز سابقه فرار از خانه داشته است. من گفتم که شما کاری با این نکات نداشته باشید و برای رفع ابهام آدرس را به خواهر ناتنی سعیده بدهید که در نهایت نیز اقای مقیسه آدرس را به ایشان دادند.
این ماجرا گذشت و روز دوشنبه هفته پیش بود که آقای محسنی اژه ای در تماسی از من خواست که در جلسه ساعت دوبعدازظهر کمیته حاضر شوم و بدین ترتیب جلسه دوم کمیته نیز برگزار شد. اعضای کمیته در ابتدای جلسه با اشاره به اینکه می خواهند به بررسی هایشان ادامه دهند بدون آنکه درباره سندهای کتبی ارائه شده و ترانه موسوی هیچ بحثی انجام دهند یکباره از من پرسیدند که آیا گزارش و سخن جدیدی درباره سعیده پورآقایی دارم یا نه؟ که من شرح ماجرای دیدار خود با خواهر او را بازگو کردم و گفتم که نه تنها برخلاف آنچه گفته بودند پدر سعیده جانباز نبوده که شش سال پیش فوت نموده و سعیده چند بار از خانه فرار نیز کرده است و اینکه می گویند در هنگام الله اکبر گفتن به او تیراندازی شده هم صحت ندارد. و نقل کردم که این نکات را آقای مقیسه نیز به من گفته اند و شرح دیدار خود با خواهر ناتنی سعیده و سخنان آقای مقیسه را هم بازگو کردم. جالب اما آنجا بود که در این جلسه به جز این موضوع که از ابتدا نیز من به عنوان سند شفاهی و نه چندان محکم به آن اشاره کرده بودم، صحبتی درباره آن سه سند کتبی نشد و درباره ترانه هم صرفا بحث کوتاهی درگرفت.
در ادامه این جلسه البته بحثی طلبگی هم در گرفت درباره سخنانی که آقای رئیسی در میانه جلسه اول و دوم با خبرنگاران درمیان گذاشته و گفته بود:«اظهارات کروبی باید بررسی شود.» البته آقای خلفی متفاوت از آقای رئیسی از «بررسی اظهارات و مستندات» سخن گفته بود. من بدین ترتیب در جلسه گفتم که آنچه ما با شما درمیان گذاشته بودیم صرفا اظهارات و مدعیات نبود بلکه مستندات بود و درقالب سی دی ارائه شده بود. گفتند سی دی که سند نمی شود و من نیز گفتم که مگر در حین ارتکاب تجاوز می توانسته ام فیلمبرداری کنم که اکنون فیلم آن را در اختیار شما قرار دهم، و مگر من در محل ارتکاب جرم حاضر بوده ام و نخ انداخته ام که اکنون به شما بگویم چقدر فاصله میان آنها بوده است و آیا شما توقع دارید که من آلات جرم و تجاوز را هم ضمیمه پرونده می کردم؟ گفتم که من به دنبال سند آوردن هم نیستم و اینجا محکمه من نیست و اگر هم سندی به شما ارائه کرده ام برای آن بوده است که سرنخی باشد تا بروید و پیگیری کنید و نگذارید که حقی ضایع شود و ظلم کردن، رایج گردد.
بدین ترتیب در این جلسه تنها به دادن یک سند دیگر اکتفا کردم که مربوط بود به خانمی که در خیابان بازداشت شده و همانجا در داخل ماشین ون به او و دختری دیگر تجاوز شده بود. به آنها گفتم که این خانم بسیار وحشت زده ونگران است و گفته است که اگر پدر و مادرم از ماجرا باخبر شوند و بی آبرو شوم خودکشی خواهم کرد. از حساسیت ماجرا آنها را آگاه کردم و گفتم که بر آنهاست تا مراقبت لازم صورت بگیرد و مباد درخصوص این شاهد نیز همچون سندی برخورد شود که در اختیار دادستان معزول تهران قرار دادم واسباب بی آبرویی یک فرد را در خانواده و محله ایجاد کردند. اسناد کتبی این تجاوز را هم در اختیار هیات قرار دادم و البته گفتم که مورد دیگری نیز هست که مربوط به خانم پرستاری است که بازداشت شده و عکس های او را من به دلیل حرمت با دقت نگاه نکرده ام اما همینقدر دیده ام که تمام بدن او در اثر ضرب و شتم سیاه شده بود و او نیز مدعی است که مورد تجاوز قرار گرفته است و اسناد آن را هم جهت تحقیق فردا برایتان می فرستم. و سپس تاکید کردم که ماجرای سند آوردن را در همینجا خاتمه می دهم و همین مقدار سند ارائه شده برای بررسی و روشن شدن ماجرا کفایت می کند.
درحالیکه این جلسه نیز به خوبی پایان یافت اما فردای ان روز به یکباره ورق برگشت. دفتر من و دفتر حزب اعتماد ملی پلمپ و آقایان بهشتی و الویری و داوری بازداشت شدند. هیات سه نفره نیز به جای پیگیری ماجرا گزارشی شتابزده را منتشر کرد. و اکنون که من به گزارش شتاب زده کمیته پیگیری که روز شنبه منتشر شد نگاهی می اندازم یقین پیدا میکنم که اعضای این کمیته نیز دستور داشته اند که سروته ماجرا را جمع کنند و آنها نیز چنین شتابزده ماجرا را جمع کرده اند.اما دو نکته در خصوص گزارش آنها:
در این گزارش سخنانی از زبان من روایت شده است که من نگفته ام و درمقابل، در این گزارش هیچ اشاره ای به بعضی مطالب که من از زبان برخی شاهدان گفته بودم و بسیار وقیحانه بود همچون سخناني كه فاعل در هنگام تجاوز برزبان مي آورده، نیز نشده است.
نويسندگان شتابزده اين گزارش مدعي شده اند كه اينجانب هيچ مدرك و سندي مبني بر تجاوز وانجام اعمال خلاف عرف در بازداشتگاهها تا پيش از نوشتن نامه ام به رئيس مجمع تشخيص دردست نداشته ام. ياللعجب كه آقايان از زبان ما سخن مي گويند و براي خود مي برند و مي دوزند. مهدي كروبي آنگاهي نامه به رئيس مجمع تشخيص نوشت كه بسياري چهره هاي موجه به او مراجعه كرده و برخي بازداشت شدگان نيز به او پناه آورده و از آنچه بر آنها و ديگران گذشته بود خون گريستند. اگرچه اين چهره ها شجاعت بسيار به خرج دادند كه در سيلاب تهديدها و فحاشي ها و در ميانه ارعاب هاي گسترده حاضر شدند نزد فرد بي پناهي همچون مهدي كروبي بيايند و من همينجا شجاعت آنها را مي ستايم.
در حالی که در اين گزارش به اولین سند کتبی ارائه شده صرفا به اندازه پانزده سطر روزنامه ای و به دومین سند کتبی در حد هفت سطر روزنامه ای و به سومین نیز در حد پنج خط اشاره شده و کوچکترین اشاره ای نیز نشده است به چهارمین سند کتبی که در جلسه دوم ارائه گشت و درحالیکه درباره اولین سند شفاهی یعنی ترانه موسوی نیز فقط چهار خط روزنامه ای در این گزارش آمده است، بیش از دویست سطر روزنامه ای این گزارش که بخش اعظم آن را تشکیل می دهد مربوط به دومین سند شفاهی ما یعنی سعیده پورآقایی است که از قضا خود تشکیک کامل را بر آن وارد کرده بودیم. حال اگر بگوییم که این جنازه را کدام مقام دولت جمهوری اسلامی در اختیار خانواده آنها گذاشته است و اجازه دیدن جنازه را حتی به نماینده ستاد آقای موسوی نیز نداده بودند آیا ساختگی بودن کل ماجرا جهت انحراف پیگیری ها را به اذهان متبادر نمی شود؟ این ظن آنگاهی تقویت می شود که می بینیم همین ماجرای مشکوک، ملاک نوشتن کلیت گزارش شتابزده هیات سه نفره نیز قرار گرفته است.
البته باید در همینجا اشاره کنم که چه خوشحالم این کمیته به سراغ سند کتبی چهارم که در اختیار آنها قرار داده بودم نرفتند و حقیقت یابی خود را به همین مقدار محدود کردند و حداقل زندگی یک فرد دیگر و آبروی او را به بازی نگرفتند. جای شکرش باقی است و خدا را شاکرم.
کمیته سه نفره در پایان گزارش شتاب زده خود خطاب به ریاست قوه قضائیه خواستار برخود عادلانه و قاطع با اینجانب شده است. و بدین ترتیب نتیجه حق جویی قوه قضائیه چوبی شد که بر سر مهدی کروبی فرود آمد. من اما بسیار خوشحالم و از این فرصت استقبال می کنم و آن را هدیتی الهی می دانم؛ باشد که امکانی پیش آید تا بتوانم به صورت مبسوط پرده از جزئیات این اسناد و اسناد دیگری که موجود است بردارم و بازگو کنم آنچه را که تا امروز نگفته ام و صدایی باشم برای حق خواهی. خرسندم اگر فرصتی دیگر به وجود آید تا من دامن جمهوری اسلامی را از این فجایع و بسیاری حوادث دیگر که بعد از رحلت امام پیش آمد و بر این مملکت گذشت پاک کنم.
مهدی کروبی امروز می داند و به یقین فهمیده است که انگشت بر جای خوبی گذاشته است. آنچنانکه از این هیاهوها و شتابزدگی ها برمی آید مشخص است که قبای آقایان لای در مانده است. توصیه حضرت امیر بود به مالک اشتر که به گونه ای حکومت کن که یک مظلوم حق خود را بدون لکنت زبان از ظالم بگیرد. ما کجا و توصیه های حضرت امیر کجا؟ فرزند مرحوم مطهری می گوید که خانمی به خانه ملت آمده و نزد او شکایت آورده که بر پسر او در بازداشتگاه چه گذشته است و بعد از آن، چنان با آن خانواده برخورد کرده اند که آن زن، خود تماس مجدد گرفته و گفته است که ما هیچ شکایتی نداشته ایم و به قول ما لرها "خر ما از کرگی دم نداشت". این همان گرفتن حق بدون لکنت زبان است که توصیه حضرت امیر به مالک بود! مشخص است که تدبیر امور چه سمت و سویی به خود گرفته است. هیاهوها و هتاکی های آغشته به تهدید در هفته های گذشته تا آنجا فزونی گرفت که خانواده هایی نیز نزد من آمدند و خواستند که پیگیری ها را ادامه ندهیم و از عاقبت خود می ترسیدند و می گفتند که تو نه فقط برای خود که برای ما نیز دردسر ایجاد خواهی کرد. البته وقتی دختر یک زندانی را بازداشت می کنند و سپس این دختر عفیفه را شبانه، چشم بسته در بیابان رها می کنند تا آنجا که صدای یک روزنامه مستقل اصولگرا هم در می آید و می نویسد که این دختر را با چادر پاره در بهشت زهرا رها کرده اند، باید فهمید که تدبیر ملک و عدل در این مملکت به دست چه کسانی افتاده است و باید حق داد به آنهایی که نگران آینده خود هستند.
وقاحت اما به آنجا رسیده است که به جای مجرمان و مباشران و مسبان این مظالم، مهدی کروبی را می خواهند محاکمه کنند. غافل از آنکه محکمه واقعی در میان مردم است و باید به میان مردم رفت و دید که آنها چه کسی را محکوم می کنند و چه کسی را صدای حق خواهی خود می دانند. خدایا به تو پناه می برم از این فجایعی که جمعی مسبب آن بوده اند و نه تنها مایه ننگ جمهوری اسلامی که مایه ننگ ایران شده است و از این آبرویی که از عدالت و قضای اسلامی رفته است.
هیات سه نفره کار خود را پایان داد و خواستار برخورد قضایی با اینجانب شد و من اما قضاوت درباب خود را به داوری مردم و محکمه الهی وامی گذارم و نامه نگاري هاي خود در اين خصوص را در همينجا پايان مي دهم. اگرچه این توصیه را نیز با ریاست محترم قوه قضائیه باید درمیان بگذارم که مبادا در مسیر قاضی القضاتی، تحت تاثیر اراده های تحمیلی و بیرونی قرار بگیرند و از مسیر عدالت خارج شوند. چه آنکه ایشان در قیاس با دو رئیس پیشین این قوه از امتیازی ویژه برخوردارند و آن فرزندی آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی و دامادی آیت الله العظمی وحید خراسانی است. امیدوارم که کارنامه قضایی آیت الله لاریجانی به گونه ای نباشد که در پایان دوران ریاست ایشان بر قوه قضا لطمه ای به ساحت مرجعیت وارد شود.
والله اعلم بالذات الامور
مهدی کروبی
23/6/1388

خبر: سید حسن خمینی، آماج حمله و تهدید کوتاچیان


پس از آزادی علیرضا بهشتی (فرزند آیت الله بهشتی و نماینده میرحسین موسوی در کمیته پیگیری امور بازداشت شدگان و آسیب دیدگان بعد از انتخابات، سید حسن خمینی و خانواده آیت الله خمینی به دیدار او رفت و نماز صبح را نیز در منزل ایشان اقامه نمود. به دنبال این اقدام نوه امام خمینی، کودتاچیان در رسانه ها و سخنرانی های خود به شدت به او حمله کردند.
حسین شریعتمداری (نماینده آیت الله خامنه ای در کیهان) روز دوشنبه طی مطلبی به شدت به سید حسن خمینی نوه آیت الله خمینی حمله کرد و مدعی انحراف موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی شد!
از سوی دیگر محمد جعفر بهداد از کارکنان روزنامه کیهان با انتشار مطبی مشابه در خبرگزاری ایرنا سید حسن خمینی را به «همراهی با يكي از حلقه‌هاي تصميم گيري پشت صحنه» آنچه «آشوب های خیابانی» نامید متهم کرد و مدعی شد که«اين روزها نشانه‌هاي ديگري از اين رويكرد غلط در رفتار و تصميمات نوه امام بروز كرده است.»
انتظار می رود با حمایت خانواده آیت الله خمینی از جنبش سبز، حملات شدیدتری در انتظار آنان باشد.
منبع: جرس

خبر: پيام مهم آيت الله منتظرى به مراجع تقليد، علما و حوزه‌هاى علميه

در مقابل کارهای خلاف به نام دین و مذهب، سکوت نکنید

‏بسم الله الرحمن الرحيم
‏ ‏عن رسول الله (ص ): " اذا ظهرت البدع فى امتى فليظهر العالم علمه ..."‏‏(الكافى ، ج 1، ص 54)‏
‏حضرات مراجع عظام تقليد و علماى اعلام قم ، نجف ، مشهد مقدس ،‏ ‏تهران ، اصفهان ، تبريز، شيراز و ساير بلاد اسلامى دامت بركاتهم
‏پس از سلام و تحيت ، اين جانب با توجه به شرايط جارى در كشور و‏ ‏مظالمى كه هر روز شاهد آن هستيم و كارهاى خلافى كه به نام دين و‏ ‏مذهب تشيع انجام مى‎شود شرعا خود را موظف مى‎دانم از روى‏ ‏خيرخواهى و احساس خطر جدى نسبت به مصالح دين و كشور، و از باب‏ (و ذكر فان الذكرى تنفع المومنين ) امورى را يادآور شوم :
‏ ‏‏ ‏1 - همه مى‎دانيم كه انقلاب ما يك انقلاب دينى و ارزشى بود و هدف‏ ‏اصلى از آن با تحمل آن همه مصيبت ها، سختى ها، تبعيدها، زندان ها و‏ ‏شكنجه ها، تنها تغيير اشخاص حقيقى حاكميت و تغيير صورى در بعضى‏ ‏امور جزئى نبود; بلكه مقصود حاكميتى بود كه در تمام عرصه ها به عقائد،‏ ‏اخلاق و احكام شرع مبين پايبند بوده و معتقد و عامل به آنها باشد; و در‏ ‏پرتو آن حاكميت ، ايمان ، مكارم اخلاق ، عدالت و آزادى از استبداد و‏ ‏خفقان ، محقق شده ، حقوق اقشار مختلف مردم تأمين گرديده و مظالم و‏ ‏تجاوز به حقوق آنان ريشه كن شود، و ملت ما از اين جهات احساس‏ ‏راحتى و آسايش نمايد و در مقابل ساير ملتها سربلند و الگوى تحقق‏ ‏عدالت ، عزت ، كرامت و ارزشهاى انسانى باشد. هدف اين نبود كه فقط‏ ‏نام و نشان و شعارها تغيير كند ولى عملا همان مظالم و انحرافات رژيم‏ ‏گذشته و تجاوزات به حقوق به شكل ديگرى به عنوان حاكميت دينى و‏ ‏ولايت فقيه جريان پيدا كند.
‏ ‏اين جانب كه همه مى‎دانند مدافع سرسخت حاكميت دينى و از پايه گذاران‏ ‏ولايت فقيه - البته نه به شكل مرسوم فعلى ، بلكه به گونه اى كه مردم او را‏ ‏انتخاب نمايند و بر كارهاى او نظارت داشته باشند - بوده ام و در راه تحقق‏ ‏آن در بعد علمى و عملى تلاش زيادى نموده ام ، اكنون در مقابل مردم آگاه‏ ‏ايران به خاطر ستم هايى كه تحت اين نام و عنوان بر آنان مى‎رود احساس‏ ‏شرمندگى كرده و خودم را در پيشگاه خداوند بزرگ مسئول و در مقابل‏ ‏خون هاى ريخته شده شهداى عزيز و تجاوزات به حقوق مردم بيگناه‏ ‏مورد عتاب مى‎بينم . بسيارى از افراد با سابقه در انقلاب از طريق نامه ،‏ ‏ايميل و يا حضورا به من مى‎گويند: حاكميت دينى كه شما وعده آن را به‏ ‏مردم مى‎داديد و ولايت فقيه را مجرى آن مى‎دانستيد و مى‎خواستيد آن را‏ ‏به پا داريد همين است كه امروز ما آن را مشاهده مى‎كنيم ؟ در حالى كه‏ ‏آنچه مشاهده مى‎شود در واقع حكومت ولايت نظامى است نه‏ ‏ولايت فقيه .
‏ ‏‏ ‏2 - حضرات مراجع و علماى اعلام ، خوب مى‎دانند كه در طول تاريخ‏ ‏پيوسته آنان ملجأ و پناهگاه مردم در مقابل تجاوزات و مظالم حكومت ها‏ ‏بوده اند، و اين افتخار را داشته اند كه در مقابل حكومت هاى جائر و در‏ ‏كنار مردم و مدافع شريعت و حقوق اقشار ستم ديده باشند و در اين راه‏ ‏صدمات و محروميت هايى را متحمل شده اند. جزاهم الله عن الاسلام خير‏ ‏الجزاء.
‏ ‏البته پس از پيروزى انقلاب ، متأسفانه اين سابقه درخشان و نورانى به‏ ‏واسطه اعمال خلافى كه در حكومت انجام گرفت و چه بسا روحانيت هم‏ ‏در آن نقش نداشت ولى به علت كوتاهى در نهى از منكر در معرض تحول‏ ‏و خطر جدى قرار گرفت و با دور شدن از اخلاق و گاه در عمل با تحكيم‏ ‏تئورى "هدف وسيله را توجيه مى‎كند" انحراف در مسير انقلاب و دور‏ ‏شدن از اهداف اوليه آن ، آغاز و اين خطر جدى تر شد تا آنجا كه امروز با‏ ‏تأسف بايد گفت به پايگاه معنوى و مردمى روحانيت و مرجعيت و به تبع‏ ‏آن به اسلام و مذهب كه به طور سنتى متكى به روحانيت و عجين با آن‏ ‏بوده و از آن راه ترويج مى‎گرديده ، ضربه زيادى وارد شده است كه معلوم‏ ‏نيست چگونه و چه زمانى قابل جبران مى‎باشد!
‏ ‏عجين بودن مذهب و عالمان و متخصصان دينى كه امرى مقبول و معقول و‏ ‏مورد تأييد مردم مسلمان است موجب شده است كه هر آسيب وارد بر‏ ‏روحانيت ، قهرا متوجه اسلام و مذهب نيز باشد.
‏ ‏در چنين وضعيتى مسئوليت مراجع محترم و روحانيت شيعه سنگين تر‏ ‏خواهد بود; زيرا علاوه بر وظايف عمومى آنان كه لازمه رشته تخصصى‏ ‏آنان و توجه مردم به روحانيت و مرجعيت است ، وظيفه دفاع از حيثيت‏ ‏مذهب و تطهير دامن آن از كارهاى خلافى كه حاكميت به نام مذهب انجام‏ ‏داده و مى‎دهد نيز بر عهده آنان خواهد بود; زيرا كارهاى خلاف شرعى كه‏ ‏خلاف اهداف اوليه انقلاب هم مى‎باشد و به نام دين و مذهب انجام‏ ‏مى‎گيرد از مصاديق بارز بدعت است . بدعت منحصر به تشريع و وارد‏ ‏كردن رسمى حكم غير دينى در دين نيست ، بلكه شامل هر كار خلاف‏ ‏شرعى كه به نام شرع و مذهب انجام گردد نيز خواهد بود.
‏ ‏در آيه 71 سوره توبه مى‎خوانيم : (والمومنون والمومنات بعضهم‏ ‏اولياء بعض ، يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر) به مقتضاى‏ ‏جمع محلى به الف و لام استغراق ، همه مومنين و مومنات نسبت به‏ ‏يكديگر در حد امر به معروف و نهى از منكر ولايت دارند; پس علماء‏ ‏اعلام به طريق اولى داراى اين ولايت مى‎باشند و نبايد ساكت باشند. و‏ ‏در وصيت مولا اميرالمومنين (ع ) مى‎خوانيم : "لا تتركوا الامر بالمعروف‏ ‏والنهى عن المنكر فيولى عليكم شراركم ثم تدعون فلا‏ ‏يستجاب لكم " (نهج البلاغه ، نامه 47) ترك امر به معروف و نهى از منكر‏ ‏و بى تفاوت بودن مردم در برابر كارهاى خلاف ، طبعا موجب سلطه اشرار‏ ‏است و دعاء فقط دردى را دوا نمى كند.
‏ ‏‏ ‏3 - با توجه به آنچه گفته شد متذكر مى‎شوم : حوادث و فجايع ماههاى اخير‏ ‏كه پس از انتخابات رياست جمهورى در كشور و در مرئى و مسمع‏ ‏حضرات مراجع و علماى محترم رخ داد زنگ خطرى است براى روحانيت‏ ‏و مرجعيت . در اين حوادث حق كشى ها، ظلم ها، تخلفات فراوان به نام دين‏ ‏و با تأييد بخش اندكى از روحانيون حكومتى و وابسته انجام شد و به‏ ‏دنبال آن ، اقشار وسيعى از مردم معترض طبق حق شرعى و قانونى و بر‏ ‏اساس اصل بيست و هفتم قانون اساسى با انتخاب مسالمت آميزترين راه ،‏ ‏اعتراض خود را به حاكميت ابلاغ كردند و حاكميت به جاى اين كه به نداى‏ ‏حق طلبانه مردم پاسخ مثبت و معقول دهد و درصدد تأمين حقوق تضييع‏ ‏شده آنان برآيد جمعيت چند ميليونى را آشوبگر و اغتشاشگر و عوامل‏ ‏بيگانه ناميد و به بدترين وضع و با خشونت كامل مردان و زنان بى دفاع را‏ ‏مورد ضرب و شتم و سركوب قرار داد و عده زيادى را بازداشت و گروهى‏ ‏را در خيابانها و عده اى را در زندان هاى مخوف به شهادت رساند.
‏ ‏عجب اين كه حاكميت با تكيه بر نيروى نظامى و انتظامى و كشيدن اسلحه‏ ‏بر روى مردم بى پناه و بى سلاح آنان را شهيد و يا زندانى نموده ولى در‏ ‏نهايت مردم را محارب ناميدند. خود بحران ايجاد كرده و نظام را به‏ ‏مخاطره انداخته ولى مردم و پايه گذاران نظام را اغتشاشگر و مخالف‏ ‏نظام مى‎نامند.
‏ ‏همزمان با سركوب مردم ، تعدادى از فعالان سياسى و نخبگان كشور كه هر‏ ‏كدام از آنان سال ها در جمهورى اسلامى خدمات با ارزشى داشته اند را‏ ‏بازداشت و با طرح هاى از پيش تعيين شده بر خلاف شرع و قانون ، شروع‏ ‏به پرونده سازى و گرفتن اعترافات دروغ و سپس نمايش آنها در‏ ‏دادگاههاى فرمايشى غير شرعى و غير قانونى نموده و در نتيجه آئين‏ ‏قضايى اسلام را مورد مسخره جهانيان قرار داده است ; و به جاى مجازات‏ ‏جدى آمران و عاملان آن همه جنايت ، فقط با وعده دادن مجازات آنان ،‏ ‏همچون وعده بر مجازات آمران و عاملان قتل هاى زنجيره اى ، به‏ ‏بازداشت افراد خدمتگزار ديگر و فشار بر دو كانديداى محترم‏ ‏حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ مهدى كروبى و جناب آقاى مهندس‏ ‏ميرحسين موسوى - دام توفيقهما و حفظهما الله تعالى - و بستن دفاتر و‏ ‏روزنامه هاى آنان و بازداشت همفكران و همكاران معزز آنان و متهم‏ ‏نمودن افراد صديق و خدوم در رسانه هاى وابسته حكومتى نموده و حتى‏ ‏از جايگاه مقدس نماز جمعه به امور واهى و دروغ همچنان ادامه مى‎دهند‏ ‏كه نهايت اين روند موجب تخريب بيشتر اعتقاد مردم به روحانيت و‏ ‏مرجعيت شيعه و اسلام عزيز خواهد شد.
‏ ‏در چنين شرايطى است كه مردم مسلمان ما از امثال حضرات مراجع و‏ ‏علماى محترم و اين حقير انتظاراتى دارند كه با توجه به وظيفه سنگينى كه‏ ‏شريعت مقدسه بر دوش عالمان دينى قرار داده است و نيز مسئوليت سنتى‏ ‏و تاريخى مرجعيت و روحانيت انتظار بجايى است . مردم مى‎گويند: اين‏ ‏ظلم ها و حق كشى ها و بدعت ها اگر خلاف اسلام است ، چرا مراجع محترم و‏ ‏علماى دين كه حافظ دين و مذهب و حصن اسلام و شريعت و مدافع حقوق‏ ‏مردم و مبين احكام شريعت و از جمله امر به معروف و نهى از منكر و‏ ‏اظهار مخالفت با خلاف ها و بدعت ها هستند، در مقابل اين همه بدعت ها و‏ ‏كارهاى خلافى كه به نام دين و مذهب انجام مى‎شود به پيروى از دستور‏ ‏پيامبر اسلام (ص ) اظهار علم و مخالفت صريح با بدعت ها نمى كنند؟ و آيا‏ ‏اين همه مظالم و حق كشى ها و جنايات از بيرون آوردن خلخال از پاى يك‏ ‏زن يهودى توسط سربازان معاويه كمتر است كه مولاى متقيان حضرت‏ ‏على (ع ) فرمود: اگر مرد مسلمانى از غصه آن بميرد نبايد ملامت شود؟!‏ (نهج البلاغة ، خطبه 27). به يقين حضرات مراجع و علماى محترم قلبا از اين‏ ‏منكراتى كه به نام دين و مذهب انجام مى‎شود نگران و ناراحت مى‎باشند‏ ‏و بعضا اقداماتى نيز نموده اند، اما آيا با توجه به مفاد حديث شريف نبوى‏ ‏كه اظهار علم را واجب دانسته ، اين مقدار كفايت مى‎كند؟
‏ ‏‏ ‏4 - حضرات مراجع محترم به قدرت و نفوذ كلام خود در حاكميت توجه‏ ‏دارند و خوب مى‎دانند كه حاكميت در حفظ مشروعيت خود به آنان نياز‏ ‏دارد و از اين رو اينك آنان را هرچند به حسب ظاهر به رسميت مى‎شناسد‏ ‏و از آنان ترويج مى‎كند، و نيز مى‎دانند كه حاكميت از سكوت آن حضرات‏ ‏در قبال كارهاى خلاف خود بهره بردارى مى‎كند، پس آيا سزاوار است در‏ ‏امور مهمه اى كه به حيثيت و آبروى دين و مذهب و تأمين حقوق اقشار‏ ‏عظيمى از مردم و نيز ديندارى و حفظ اعتقادات مذهبى جوانان مربوط‏ ‏است سكوت كرده به نحوى كه بين مردم چنين تلقى شود كه خداى ناكرده‏ ‏مراجع و روحانيت موافق و مويد كارهاى خلافى هستند كه به گوشه اى از‏ ‏آنها اشاره شد؟
‏ ‏‏ ‏در خاتمه يادآور مى‎شوم : اين جانب هنوز از اصلاح امور مأيوس نشده ام‏ ‏و به نظر مى‎رسد مراجع عظام تقليد مى‎توانند ترتيبى دهند تا با راهنمايى‏ ‏و ارشاد آنان و با همفكرى با دو كانديداى محترم رياست جمهورى و‏ ‏نمايندگان عاقل و معتدل و كارشناس متدين و امين از طرف نظام ،‏ ‏راههاى برون رفت از اين بحران بزرگ را كه براى جمهورى اسلامى و‏ ‏مشروعيت آن پيش آمده است بررسى كرده تا آنچه را مصلحت ديدند‏ ‏صادقانه با اشراف حضرات مراجع مورد عمل قرار گيرد. و بالاخره‏ ‏حاكمان ، سياست يك بام و دو هوا و به كيش خود خواندن و طرد كردن‏ ‏ديگران را نه به طور موقت ، بلكه براى هميشه رها كنند و مردم را كه‏ ‏صاحبان اصلى حكومتند از روى صدق و به دور از شعار ارج نهند و آراء‏ ‏آنان را مورد نظر و عمل قرار دهند و اسلاميت و جمهوريت حقيقى و‏ ‏عدالت واقعى را اجرا نمايند. براى انسان اقرار به اشتباه ننگ نيست ، زير‏ ‏بار حق نرفتن ننگ است .
‏ ‏عظمت اسلام و مسلمين و عزت و كرامت مردم ايران و سلامتى و توفيق‏ ‏بيشتر شما را از خداوند بزرگ مسألت دارم .‏
‏23 رمضان المبارك 1430 - ‏1388/6/22‏‏ ‏
قم المقدسة - حسينعلى منتظرى

خبر: جشنواره های جهان در تسخیر سبزها

در این عکس هیأت داوران جشنواره فیلم مونترال را می بینید که جعفر پناهی به عنوان رئیس هیأت داوران در آن حضور داشت. هیأت داوران با انداختن شال سبز در صحنه های مختلف جشنواره، همبستگی خود را با جنبش بدون خشونت ایرانیان اعلام کردند.

در این عکس شیرین نشاط، کارگردان ایرانی را می بینید که با دستبند سبز روی سن مراسم پایانی جشنواره ونیز حضور پیدا کرد. او در جشنواره فیلم ونیز جایزه شیر نقره ای بهترین کارگردانی را برای فیلمش دریافت کرد.

در این عکس بازیگران و عوامل فیلم «زنان بدون مردان» با پوشیدن لباسهای سبز از جنبش مردم ایران دفاع می کنند.

در این عکس حنا مخملباف با لباس سبز در جشنواره فیلم ونیز حضور پیدا کرده. این فیلمساز جوان با فیلم «روزهای سبز» جایزه "شجاعت" را از هیأت داوران دریافت کرد.